گفتار ضد و نقیض قرضاوی سلفی در بحث زیارت قبور
سلفیهای معاصر طبق دیدگاهی که در خصوص مرگ و ارواح و اموات دارند، اتهام شرک را دربارهی اعمال مسلمانان در ارتباط با پیامبران و اولیاء الهی پس از مرگ ثابت میدانند و با شدت هر چه تمامتر حکم به تحریم زیارت قبور میدهند، به اینکه مردم مثلاً آن را محل عبادت و سجده قرار دادند، نماز خواندن به طرف قبرها، اجتماع کردن در اطراف آن، ساختن بنا و بارگاه، چراغانی و تزیین کردن و ... اعمال شرک و حرام است.
از طرف دیگر در قرآن آیه یا سورهای که تعظیم به قبور را متعرض شود، خداوند بیان نکرده است، اما حکم موضوع را از کلیاتی که در قرآن وارد شده، میتوان استفاده کرد و آن اعمال را به عنوان تعظیم شعائر الهی انجام داد، چرا که قرآن آن اعمال را نشانه تقوای قلوب و تسلط پرهیزگاری اشخاص بر دلها معرفی میکند و میفرماید: «وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب.[حج/32] هر کس شعائر الهی را تعظیم و تکریم کند، آن نشانه تقوای دلهاست.»
پس هر چیزی که شعار و نشانهای از دین الهی باشد، بزرگداشت آن مایهی تقرب به درگاه خداوند است، فلذا انبیاء و اولیاء الهی هم از بارزترین نشانههای دین خداوند هستند که بهوسیله ابلاغ دین و مایهی گسترش آن در میان مردم بودهاند.
اکنون سؤالی که مطرح میشود این است که قرضاوی که یک سلفی اهل سنت است، چه دیدگاهی در مورد زیارت قبور دارد؟ نظر ایشان دربارهی زیارت قبور، توسل به آنها، شفاعت از آنها و ... چیست؟ آیا چنین اعمالی شرک شمرده میشود یا خیر؟
از گفتار و نوشتار و رفتار ضد و نقیض او هر انسان عاقلی شگفتزده میشود و یک بام و دو هوا بودن نوشتار و اعمال او نسبت به این قضیه که چگونه عمل میکند و معتقد به آن است در تعجب و حیرت قرار میگیرد. از سیره و روش او و نوشتههایش معلوم و مشخص میشود که این عالم سنی مصری اصل زیارت را قبول دارد و این همان چیزی است که دیگر مذاهب اسلامی خصوصاً مذهب تشیع امامیه به آن معتقد است؛ طبق آیات و روایات وارده در این خصوص به آن پایبند است و از طرف دیگر خود این عالم سنّی سلفی مثلاً در کتاب اخوان المسلمون که یکی از تالیفات و نوشتههای اوست، با صراحت تصریح میکند به اینکه بارها و بارها به زیارت قبر صحابی –عبدالله بن حارث- رفته است،[1] که در منطقه صفط تراب –زادگاه قرضاوی- دفن شده و آن را زیارت کرده است.[2] اما در عین حال معتقد است که دین اسلام مواردی را که سبب شرک اکبر و اصغر میشود را به شدت نهی کرده؛ او در کتاب دیگرش حقیقه التوحید به نقل ار ابن اثیر عالم دیگر اهل سنت مینویسد: از مواردی که اسلام به شدت از آن نهی کرده، تعظیم قبور اموات، به خصوص قبور انبیاء و اولیاء الهی است، و در ادامه حکمت نهی آن را اینگونه بیان میکند که، این اعمال سبب میشود انسان دچار شرک اکبر و اصغر شود، همان بلایی که قوم نوح گرفتار آن شدند و متأسفانه تا امروز هم ادامه دارد و همچنین غلوّ در مورد انسانهای صالح و اولیاء الهی که باعث پرستیدن آنان شده است و به همین جهت بود که پیامبر اکرم از آن نهی فرمودند و گفتند: «اللهم لاتجعل قبری وثناً یعبد، اشتد غضب الله علی قوم اتخذوا قبور انبیائهم مساجد.[3] خداوندا قبرم را بت قرار نده تا آن را عبادت کنند و خداوند با شدت خشم و غضب میکند بر قومی که قبرهای انبیاء خود را مسجد قرار میدادند.»
و در ادامه مینویسد: ... آنچه هر مسلمان غیرتمندی باید تأسف بخورد این است که پیامبر از آن نهی فرمودند، اما مسلمانان دچار این عمل حرام شدند؛ چرا که قبور صالحان را عید میگیرند، یعنی در اطراف آن جمع شده و... اینان به صاحبان قبر استغاثه و توسل و طلب شفاعت میکنند و این شرک محض صریح میباشد.[4]
در نقد دیدگاه ضد و نقیض او که معلوم نشد که اعتقادش بر چیست باید بگوییم:
اولاً: زیارت قبور آثار اخلاقی و تربیتی فراوانی دارد، چرا که انسان را تا حدود زیادی از طمع به این دنیای فانی دور میکند و باعث عبرت او میشود.
ثانیاً: احترام و تعظیم به قبور خود نشانهای از شعائر الهی است که در قرآن به آن اشاره شده «وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب.[حج/32] هر کس شعائر الهی را تعظیم و تکریم کند، آن نشانه تقوای دلهاست.»
ثالثاً: درخواست کمک و توسل و... به اولیاء الهی و وسیله قرار دادن آنها بین خود و خداوند را خدا در قرآن، در سورهی مائده، تصریح به آن فرموده «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.[مائده/35] اى كسانىكه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد و (براى تقرب) به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.»
در نتیجه هر چیزی که مایه تقرب به درگاه الهی باشد، خود نوعی تکریم و تعظیم به آنهاست، خصوصاً قبور انبیاء و اولیاء الهی. آن وقت چگونه این عالم سلفی معاصر این مطالب را ندید میگیرد و نهایتاً در سخنان خود ضد و نقیض حرف میزند که موضع خود را معلوم نمیکند و مردم را در سرگردانی و حیران قرار میدهد، این نیست جز آنکه در قلب افرادی مانند او مرض است و خداوند هم مرض امثال ایشان را طبق آنچه که در قرآن آمده زیاد میکند. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ.[بقره/10] در دلهاى منافقان، بيمارى است پس خداوند بيمارى آنان را بيافزايد، و براى ايشان عذابى دردناك است، به سزاى آنكه (در اظهار ايمان) دروغ مىگويند.»
پینوشت:
[1]. اخوان المسلمون، قرضاوی، مکتبه رهبه، قاهره، مصر، ص318.
[2]. ابن القریه و الکتاب، قرضاوی، بی جا، بی تا، ج1 ص2.
[3]. جامع الاصول فی احادیث الرسول، ابن اثیر، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج5 ص474.
[4]. همان، ص90-91.
افزودن نظر جدید