راه‌های منجر به شرک از نگاه معاصرین سلفی اهل سنت

  • 1396/11/18 - 17:28
خداوند در قرآن با صراحت تمام می‌فرماید در انتخاب دین هیچ اجباری در کار نیست لذا با این تذکر به تمام ادیان الهی دیگر مانند یهودیان و مسیحیان و دیگر ادیان فرصت کافی و وافی را میدهد تا با جستجو و تحقیق دین کامل را بیابند و اگر هم قبول نکردند تحت سیطره دین اسلام با شرایط خاص می‌توانند به زندگی مسالمت آمیز خود ادامه دهند. در مقابل این موضوع نسبت به شرک بسیار سخت گیری می‌شود چرا که شرک و بت پرستی نه تنها دین و ایین نیست بلکه نوعی عقائد پوچ و باطلی است که در روح و روان انسان‌ها نفوذ کرده و انسان را به نیستی سوق می‌دهد

....

دین مبین اسلام در عین این که به آزادی عقیده احترام می‌گذارد، هیچ فردی را با اجبار و... دعوت به پذیرش این آیین الهی نمی‌کند و با صراحت هم در قرآن خداوند می‌فرماید: «ا إِکْراهَ فِی الدِّینِ...[بقره/256]اجباری در دین نیست». لذا ادیان دیگر الهی که صاحب کتاب هستند مثل یهودیان و مسیحیان و... فرصت کافی می‌دهد تا با مطالعه و تحقیق و تفحص آیین اسلام را بپذیرند و اگر نپذیرند به صورت اقلیّت هم پیمان یا همان اهل ذمه معامله می‌کند با شرایط خاص به همزیستی مسالمت آمیز سفارش می‌کند. در مقابل این موضوع نسبت به شرک و بت‌پرستی سختگیر است چرا که شرک نه دین است و نه آیین، بلکه خرافه و انحراف و عقیده‌ی باطل توأم با حماقت و بدبختی است که در فکر و روح و روان انسان رسوخ می‌کند که باید آن را ریشه کن کرد. شرک در معنای وسیع‌تر به معنی بت‌پرستی است و عالمان دین فتوا دادند که شخص با این صفت باعث خروج از دین و سبب ارتداد می‌شود.
عالم سلفی اهل سنت معاصر شیخ قرضاوی مصری و برخی از همفکران او معتقدند که برخی از اعمال، اگر چه در ابتدای امر شرک آمیز نیستند اما می‌توانند زمینه ساز برای شرک قرار بگیرند. لذا چنین اعمالی از باب مقدمه شرک قرار می‌گیرد و حرام شمرده می‌شود. این عالم سنّی به چند مورد اشاره می‌کند و ما با نقد و بررسی دیدگاه او را مطرح می‌کنیم و قضاوت را بر عهده خوانندگان می‌گذاریم.
اولین دیدگاه او: غلو در تعظیم و مدح پیامبر اکرم که حضرت نهی فرمودند: «لاتطرونی کما أطرت النصاری عیسی بن مریم، انما أنا عبد فقولوا عبدالله و رسوله[1]  ». و خداوند هم در قرآن پیامبر را با کلمه –عبد- خطاب می‌کند و می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‌ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى...[اسراء/1]خداوند سبحانی که بنده‌اش را سیر داد در شب از مسجد الحرام به طرف مسجد الاقصی...»
دومین دیدگاه او: غلو در حق انسانهای صالح فلذا اسلام از آن نهی کرده. امام مسیحیان در حق عیسی بن مریم غلو کردند و او را فرزند خدا و یا خود خدا نامیدند... خداوند در قرآن خطاب به اهل کتاب می‌فرماید: «ا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها...[نساء/171] ای اهل کتاب اندازه نگهداریددر دین خود و درباره‌ی خدا جز به راستی سخن نگوئید در حق مسیح بن مریم جز این نشاید گفت او رسول خدا است و کلمه‌ی الهی...».
سومین دیدگاه او: تعظیم قبور اموات که از مواردی است که اسلام به شدت از آن نهی کرده به خصوص قب انبیاء و اولیاء الهی که آنها را محل عبادت و سجده قرار ندهند و به طرف آنها نماز نخوانند، چراغانی نکنند، بنا و ساختمان بر آن نسازند، نوشتن بر روی قبرها صورت ندهند، بلند ساختن قبرها ممنوع است، اجتماع کردن و نشستن در اطراف قبرها که نهی شده است.[2]
در نقد گفتار این عالم اهل سنت سلفی دو نکته باید ذکر شود به این که: 1- معنای غلو، چنانکه از روایات فهمیده می‌شود این است که اعتقاد به یکی از اموراتی که مصداق غلو درباره‌ی پیامبر و امام به شمار آید، یعنی انسان به شأن پیامبر و امام معصوم(علیهم السلام) بیش از آنچه که هست معتقد شوند یا آنها را شریک قرار دهند. اما اگر با حفظ عبودیت و مخلوق بودن درباره‌ی ایشان فضل و منقبت و برتری ابراز شود دیگر غلو مصداق پیدا نمی‌کند. بنابراین اگر مقصود این عالم سنی این است که پیامبر و امامان و... را شریک خدا و یا خود خدا بدانند، هیچ مسلمانی چنین چیزی را صحیح نمی‌داند و منکرش نمی‌شود، اما اگر مراد او چیزی دیگری باشد کرامت و مقام بزرگی نزد خداوند دارند فلذا چنین اعتقادی عین توحید است و نه تنها موجب شرک نمی‌شود بلکه عبادت هم به حساب می‌آید. 2- در مورد تعظیم قبور روایاتی بر ذم و ردّ آنها وارد شده مثل: «لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد[3] خداوند لعنت کند قوم یهود را که قبور انبیاء خود را مسجد قرار دادند».
این گونه روایات در سلسله سندشان افراد ضعیف یا مجهول قرار دارد، مانند مطرح بن یزید که رجالیون او را ضعیف می‌دانند و یا عبدالله بن عثمان بن خثیم که او هم ضعیف است و روایاتش مورد قبول نیست[4] و یا عبدالرحمان بن بهمان هم مجهول است[5] ابن حجر عشقلانی در این باره می‌گوید: یهود و نصاری و اعقاب ایشان در کنار قبور اموات خود عکس و مجسمه و ... را قرار می‌دادند و آن را می‌پرستیدند و به آنها سجده می‌کردند و همانند بت با انها رفتار می‌کردند فلذا به خاطر همین پیامبر آنها را لعن کرد. اما کسی که در کنار قبر شخص صالحی سجده به قصد تبرک کند، نه به قصد تعظیم یا نماز به سوی قبر، داخل در این لعن نیست.[6] پس چگونه است در حالی که زیارت قبر پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام) و... و نماز خواندن در کنار قبورشان و دعا کردن در مشاهد مشرفه اسباب نزدیکی به خداست و ایشان را وسیله برای تقرب خود نسبت به خدا قرار می‌دهند. نه غیر از آنچه که عالمان اهل سنت خصوصاً شیخ قرضاوی مصری به آن معتقد است.

پی‌نوشت:

[1]. العباده فی الاسلام، شیخ قرضاوی، مکتبه وهبه، قاهره، مصر، ص146-147.
[2]. حقیقه التوحید، شیخ قرضاوی، دار الکتب المصریه، قاهره، مصر، ص85-86.
[3]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، مکتبه السلفیه، ریاض، عربستان، ج1 ص525.
[4]. الضعفاء الکبیر، عقیلی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص282.
[5]. میزان الاعتدال، ذهبی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج2 ص551.
[6]. فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، مکتبه السلفیه، ریاض، عربستان، ج1 ص438.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.