مشرک دانستن و انکار نبوت برخی پیامبران توسط محمد بن عبدالوهاب
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_
محمد بن عبدالوهاب پدر معنوی جریان وهابیت، نبوت پیامبرانی همچون حضرت آدم و حضرت شیث نبی را انکار کرده و اولین پیامبر مرسَل را حضرت نوح(علیه السلام) میداند. چنانکه مینویسد: «هدف مهم و اولی پیامبران، محقق کردن توحید عبادی است. بدان که توحید همان فرد قرار دادن خدا در عبادت است. پس اولین پیامبر، نوح علیه السلام است که خدا او را به سوی قومش فرستاد»[1]
شاید یکی از دلیلهایی که او حضرت آدم(علیهالسلام) را پیامبر الهی نمیداند بدین خاطرست که وی حضرت آدم را مشرک میداند. او در باب 49 کتاب التوحید میگوید وقتی حوا حامله شد شیطان به نزد آدم و حوا آمده و آنان را تهدید کرد و ترساند که از او اطاعت کنند و آنها ابا کردند و فرزندشان مرده بهدنیا آمد. بار دیگر که حوا حامله شد دوباره ابلیس همان تهدیدات و سخنان را تکرار کرد و آنان از اطاعتش ابا کردند و اینبار نیز فرزندشان مرده بهدنیا آمد. اما بار سوم، حب فرزند آنان را فراگرفت و اینبار نام فرزندشان را عبد الحارث گذاشتند که حارث نام دیگر ابلیس است.[2]
او سپس مینویسد: آنان شرک در طاعت داشتند نه شرک در عبادت. یعنی در طاعت، برای خدا شریک قائل شدند و فقط از خدا اطاعت نکردند.
سپس از آیه و روایتی که ذکر میکند نتیجه میگیرد که هرگونه تسمیه و نامگذاری به عبد غیر خدا (مانند عبد المحمد و عبد الکعبة و عبدالحسین) حرام است.[3]
آیا انکار نبوت حضرت آدم، نادیده گرفتن دو آیه 33 سوره آل عمران و 122 سوره طه نیست؟!
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمينَ؛ [آلعمران/33] خدای تعالی آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر همه مردم برگزید». به كار رفتن كلمه «اصطفی» درباره حضرت آدم و قرار گرفتن نام آدم، در كنار نوح، آل ابراهيم و آل عمران، دو قرینه بر پیامبر بودنِ حضرت آدم در این آیه قرآن است. کلمه «اصطفا» در فرهنگ قرآن برای پیامبران بهکار رفته است[4] جز در مورد حضرت مریم که دلیل خاص داریم که زنان جزو پیامبران نیستند.
«ثُمَّ اجْتَبَـهُ رَبُّهُو فَتَابَ عَلَيْهِ وَ هَدَى؛ [طه/122] سپس پروردگارش او را برگزيد و توبه اش را پذيرفت و هدايتش نمود». در فرهنگ قرآن «اجتبا»، براى كسانى به كار رفته كه پيامبر بودند[5]
وانگهی مگر میشود خداوند تا مدت مدیدی بشر را خلق کند و برای آنان هدایتگر و پیامبری نفرستد؟! اینکه محمد بن عبد الوهاب اولین پیامبر را حضرت نوح میداند بدین معناست که همه انسانهای پیش از بعثت نوح، هیچ پیامبری نداشتند تا آنان را هدایت کند و این با آیاتی که میگوید برای هر قومی پیامبری میفرستند منافات دارد.
«وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً؛ [اسراء/15] و ما هرگز مجازات نخواهيم كرد، مگر آن كه پيامبرى مبعوث كرده باشيم». این عذاب، فقط انصراف به عذاب دنیوی ندارد بلکه شامل عذاب اخروی نیز میشود.
«وَ مَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِى أُمِّهَا رَسُولاً يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَـتِنَا؛ [قصص/59] و پرودگار تو هرگز شهرها و آبادىها را هلاك نمىكرد، تا اين كه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند».
بنابراین، انکار نبوت حضرت آدم مبنای قرآنی ندارد بلکه قرآن تایید کننده نبوت حضرت آدم(علیهالسلام) است و مشرک دانستن نبی خدا اگرچه شرک طوعی باشد بازهم ظلم و اجحاف در حق آن نبی خداست.
پینوشت:
[1]. «بيان أن مهمة الرسل الأولى تحقيق توحيد العبادة اعلم _رحمك الله_ أن التوحيد هو إفراد الله سبحانه بالعبادة، وهو دين الرسل الذي أرسلهم الله به إلى عباده. . فأولهم نوح - عليه السلام - أرسله الله إلى قومه». كشف الشبهات، محمد بن عبد الوهاب النجدی(م1206ق)، سعودیه، وزارة الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد، چاپ اول، 1418ق، ص3، متن کتاب
[2]. «عن ابن عباس فی الآیة: قال لما تغشاها آدم حملت فأتاهما إبليس فقال: إني صاحبكما الذي أخرجتكما من الجنة لتطيعاني [2] أو لأجعلن له قرني أيل، فيخرج من بطنك فيشقه، ولأفعلن ولأفعلن يخوفهما، سمياه عبد الحارث. فأبيا أن يطيعاه فخرج ميتا، ثم حملت فأتاهما فقال مثل قوله، فأبيا أن يطيعاه، فخرج ميتا. ثم حملت فأتاهما فذكر لهما فأدركهما حب الولد فسمياه عبد الحارث، فذلك قوله {جَعَلا لَهُ شُرَكَاءَ فِيمَا آتَاهُمَا} " رواه ابن أبي حاتم. و له بسند صحيح عن قتادة قال: "شركاء فی طاعته و لم يكن فی عبادته"». كتاب التوحيد، محمد بن عبد الوهاب، المحقق: عبد العزيز بن عبد الرحمن السعيد وغيره، السعودیه، الریاض، جامعة الأمام محمد بن سعود، ص122، متن کتاب
[3]. «فيه مسائل: الأولى: تحريم كل اسم معبد لغير الله». همان، ص123
[4]. اعراف/144؛ و طه/32؛ و بقره/130
[5]. قم/50؛ و یوسف/6.
افزودن نظر جدید