انعکاس تفکر اموی در وهابیت
وهابیت واژهای است که برای مسلمانان یادآور جلوگیری از تبرک، توسل و زیارت قبور است. وهابیان با سنگ خواندن قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، سعی در بیفایده جلوه دادن زیارت قبر آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) دارند. موارد یاد شده، یکی از باورهای وهابیان است که ریشه در قرون اولیه و امویان دارد. سیاست اصلی بنیامیه و در رأس آنان معاویه، محو و نابودی اسلام محمدی از جامعه اسلامی و دفن نام و آثار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. پس از معاویه[1] در راستای همین سیاست مروان بن حکم اموی[2] و پس از او، حجاج بن یوسف ثقفی[3]، از تبرک و توسل و زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با عبارات توهین آمیز، جلوگیری کردند.
متاسفانه همین تفکر غلط امویان در اسلام ستیزی و دشمنی با پیامبر (صلی الله علهی و آله و سلم)، در آثار و عملکرد ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب کاملا مشهود است. از باب نمونه ابن تیمیه حرانی حنبلی با تحریم زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و فتوی دادن به قتل کسانی که به قبور پیامبر و صالحان متوسل میشوند،[4] تفکرات بنیامیه را در قرن هفتم هجری رواج داد.
همچنین سخن پیروان محمد بن عبدالوهاب در حضور وی که میگفتند: عصای من بهتر از محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ زیرا من از عصای خود در کشتن مار و عقرب و غیره استفاده میکنم، در حالی که محمد مرده است و دیگر هیچ نفعی در او نیست، او فقط پیغامرسان بود! که این خود احیا کننده تفکر بنیامیه در منطقه نجد جزیرةالعرب در قرن دوازدهم هجری قمری است.[5]
پینوشت:
[1]. «... قلت له و قد خلوت به: إنّک قد بلغت منّا یا أمیر المؤمنین! فلو أظهرت عدلا و بسطت خیرا، فإنّک قد کبرت و لو نظرت إلی إخوانک من بنی هاشم، فوصلت أرحامهم، فوالله ما عندهم الیوم شیء تخافه. فقال لی: هیهات هیهات! ملک أخوتیم، فعدل و فعل ما فعل، فوالله ما عدا أن هلک فهلک ذکره إلّا أن یقول قائل: أبوبکر، ثمّ ملک أخو عدی، فاجتهد و شمر عشر سنین، فوالله ما عدا أن هلک فهلک ذکره إلّا أن یقول قائل: عمر، ثمّ ملک أخونا عثمان، فملک رجل لم یکن أحد فی مثل نسبه، فعمل ما عمل و عملبه، فوالله ما عدا أن هلک فهلک ذکره و ذکر ما فعل به و أنّ أخا هاشم یصرخ بخ فی کلّ یوم خمس مرات «أشهد أنّ محمدا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)» فأیّ عمل یبقی مع هذا؟ لا أمّ لک، والله إلّا دفنا دفنا.» الأخبار الموفقیات، زبیر بن بکار، مطبعة العانی، بغداد، ص 576.
[2]. «أقبل مروان یوما، فوجد رجلا واضعا وجهه علی القبر، فأخذ برقبته و قال: أتدری ما تصنع؟ قال: نعم! فأقبل علیه، فإذا هو أبو أیوب الأنصاری، فقال: جئت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و لم آت الحجر، سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: لا تبکوا علی الدین إذا ولیه أهله و لکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله.» المسند، احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت، ج 5، ص 422.
[3]. «خطب الحجاج بالکوفة، فذکر الذین یزورون قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بالمدینة، فقال: تبّا لهم! إنّما یطوفون بأعواد و رمّة بالیة! هلا طافوا بقصر أمیرالمؤمنین عبدالملک؟ ألا یعلمون أنّ خلیفة المرء خیر من رسوله؟.» شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دار إحیاء الکتب العربیة، ج 15، ص 242.
[4]. «من یأتی إلی قبر نبیّ أو صالح و یسأله حاجته و یستنجده، مثل أن یسأله أن یزیل مرضه، أو مرض دوابه، أو یقضی دینه، أو ینتقم له من عدوه پ، أو یعافی نفسه و أهله و دوابه و نحو ذلک ممّا لا یقدر علیه إلّا الله عزّوجلّ، فهذا شرک صریح... .» زیارة القبور و الإستنجاد بالمقبور، ابنتیمیه، ابوالعباس تقی الدین احمد بن عبدالحلیم، ص 17 و 21.
[5]. «عصای هذه خیر من محمد لأنّها ینتفع بها فی قتل الحیّة و نحوها و محمد قد مات و لم یبق فیه نفع أصلا و إنّما هو طارش.» الدرر السنیّة فی الردّ علی الوهابیة، زینی دحلان شافعی، ص 28 و 29.
افزودن نظر جدید