شهادت علمای اهلسنت بر صحت پشیمانی ابوبکر
علمای اهلسنت بر صحت روایتی که طبرانی بر پشیمانی ابوبکر از هجوم به خانه وحی آورده: «از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت: من بر چیزی افسوس نمیخورم مگر برای سه کاری که مرتکب شدم... تا آنجا که گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده آن را رها میکردم، اگرچه از روی جنگ بر من بسته شده بود.»، تصریح کردهاند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از روایاتی که ماجرای هجوم به خانه وحی و رخدادهای بهوجود آمده در آن روز که به شهادت جانکاه حضرت زهرا (علیها السّلام) انجامید و بزرگترین مرثیه تاریخ بشریت شیعه را سرود، تأیید میکند روایتی است از طبرانی[1] و دیگر علمای اهلسنت که بر پشیمانی ابوبکر از هجوم به خانه وحی حکایت دارد: «از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت: من بر چیزی افسوس نمیخورم مگر برای سه کاری که مرتکب شدم، ... تا آنجا که گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده آن را رها میکردم، اگرچه از روی جنگ بر من بسته شده بود.»[2] در این مقاله برآنیم تا به شهادت علمای اهلسنت بر صحت این روایت بپردازیم.
اعتراف علمای اهلسنت بر صحت این روایت
- سعید بن منصور (متوفای 227 هجری)، از بزرگان حدیث در قرن سوم هجری در سنن خود این روایت را نقل کرده و گفته این روایت «حسن» است. اعتراف شخصی مانند سعید بن منصور در قرن سوم هجری و تعبیر او از این روایت به «حسن»، نشان دهنده این است که این روایت در قرون نخستین اسلامی مطرح و مورد قبول دانشمندان اهلسنت بوده است.
- جلال الدین سیوطی در جامع الأحادیث و مسند فاطمه و متقی هندی در کنز العمّال پس از نقل این روایت میگویند: «این روایت را ابوعبید در کتاب الأموال؛ عقیلی طرابلسی در فضائل الصحابه؛ طبرانی در المعجمالکبیر؛ ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق و سعید بن منصور در سنن خود نقل کرده و سعید بن منصور گفته: این حدیث «حسن» است؛ هر چند در آن سخنی از رسول خدا نیست.»[3]
- «حسن» دانستن روایت، توسط ضیاء المقدسی (متوفای 643 هجری) که از مشاهیر قرن هفتم هجری و از بزرگان علم حدیث اهلسنت است. او میگوید: «این راویت از ابوبکر «حسن» است؛ هر چند در آن سخنی از رسول خدا نیست.»[4]
در پایان به مناسبت آرزوهایی که در روایت مورد بحث از ابوبکر بدانها اشاره شد، شایسته است به این نکته اشاره کنیم که در متون و منابع اهلسنت درباره اینگونه آرزوها مطالب فراوانی نگاشته شده که اشاره به دو مورد از آنها خالی از لطف نیست: «ابن ابی شیبه» (استاد بخاری)، «ابن عساکر»، «سیوطی» و دیگران به نقل از ابوبکر روایتی را نقل کردهاند که گفت: «به خدا سوگند دوست داشتم درختی در کنار راهی بودم و شتر رهگذری مرا میخورد و ... و من هرگز بشر نبودم.»[5]
همچنین در صحیح بخاری از ابن عباس و مسور بن مخرمة روایت شده: «هنگامیکه عمر با خنجر، ضربه خورد ابن عبّاس به عیادت او رفته و او را پریشان و در حال جزع و فزع یافت، ... عمر گفت: اگر به اندازه تمام زمین، طلا داشتم پیش از آن که خداوند را ملاقات کنم، همه را بهخاطر ترس از عذاب خداوند فدیه میدادم.»[6]
شاید برخی در صدد توجیه این سخن برآمده و بگویند این سخنان نشانگر زهد و تقوا میباشد، ... که در پاسخ میگوییم: آیا زهد و تواضع میتواند مجوّز صدور کلماتی مخالف عزّت نفس انسانی، اهانت به نفس و یأس از رحمت الهی باشد؟ آیا روایت مورد بحث در پشیمانی ابوبکر ما را به یاد این آیه قرآن کریم نمیاندازد؟ «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُون.[مؤمنون/99 و 100] تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی کردم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او میگویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!.»
پینوشت:
[1]. «حدّثنا أبو الزّنباع روح بن الفرج المصری ثنا سعید بن عفیر حدّثنی علوان بن داود البجلیّ عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن صالح بن کیسان عن أبیه قال ذخلت علی أبی بکر أعوده فی مرضه الّذی توفّی فیه فسلّمت علیه و سألته کیف أصبحت فاستوی جالسا فقلت أصبحت بحمد الله بارئا... ثمّ قال أما أنّی لا آسی علی شیء الّا علی ثلاث فعلتهنّ وددت أنّی لم أفعلهنّ و ثلاث لم أفعلهنّ وددت أنّی فعلتهنّ و ثلاث وددت أنّی سألت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عنهنّ فأمّا الثّلاث اللاتی وددت أنّی لم أفعلهنّ فوددت أنّی لم أکن کشفت بیت فاطمة و ترکته و أن أغلق علیّ الحرب.» المعجم الکبیر، طبرانی، مکتبة الزهرا، موصل، ج 1، ص 62.
[2]. «حدّثنا أبو الزّنباع روح بن الفرج المصری ثنا سعید بن عفیر حدّثنی علوان بن داود البجلیّ عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن صالح بن کیسان عن أبیه قال ذخلت علی أبی بکر أعوده فی مرضه الّذی توفّی فیه فسلّمت علیه و سألته کیف أصبحت فاستوی جالسا فقلت أصبحت بحمد الله بارئا... ثمّ قال أما أنّی لا آسی علی شیء الّا علی ثلاث فعلتهنّ وددت أنّی لم أفعلهنّ و ثلاث لم أفعلهنّ وددت أنّی فعلتهنّ و ثلاث وددت أنّی سألت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عنهنّ فأمّا الثّلاث اللاتی وددت أنّی لم أفعلهنّ فوددت أنّی لم أکن کشفت بیت فاطمة و ترکته و أن أغلق علیّ الحرب.» تاریخ اسلام، شمس الدین ذهبی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 3، ص 118.
[3]. «أبو عبید فی کتاب الأموال، عق و خیثمة بن سلیمان الطّرابلسیّ فی فضائل الصّحابة، طب، کر، ص، و قال: إنّه حدیث حسن إلّا أنّه لیس فیه شیء عن النّبیّ.» جامع الاحادیث، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، ج 13، ص 101.
[4]. «قلت و هذا حدیث حسن عن أبی بکر إلّا أنّه لیس فیه شیء من قول النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم)» الأحادیث المختاره، محمد بن عبد الواحد بن أحمد المقدسی الحنبلی، مکة مکرمة، ج 1، ص 90.
[5]. «والله لوددت أنّی کنت شجرة فی جانب الطّریق مرّ علیّ جمل فأخذنی فأدخلنی فاه فلاکنی ثمّ ازدردنی ثمّ أخرجنی بعرا و لم أکن بشرا.» مصنّف ابن أبی شیبة، إبن أبی شیبة، مکتبة الرشد، ریاض، ج 7، ص 91.
[6]. «لمّا طعن عمر جعل یألم... و قال: والله لو أنّ لی طلاع الأرض ذهبا لافتدیت به من عذاب الله عزّ و جلّ قبل أن أراه.» صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 3، ص 3489.
افزودن نظر جدید