بررسی سند حدیث سجده شکر عائشه از شنیدن خبر شهادت امیرالمومنین
ابوالفرج اصفهانی از ابوالبختری روایت میکند که وقتی خبر شهادت امیرالمومنین (علیهالسلام) را به گوش عائشه رساندند وی شادمان گشته و سجده شکر به جای آورد. این حدیث از احادیث صحیحی است که میتوان اوج اختلاف میان عائشه با امیرالمومنین (علیهالسلام) را در رفتار عائشه پس از شنیدن خبر شهادت حضرت مشاهده کرد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در تاریخ و روایات اهل سنت موارد متعددی از اختلافات و دشمنیهای عایشه با امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است و آنقدر از این موضوع، در کتابهای مختلف تاریخی و روایی معتبر فریقین سخن به میان آمده، که فوق حد تواتر است. اختلافات و بغض عایشه نسبت به علی (علیه السلام) از چیزهایی نیست که بتوان بر آن سرپوش گذاشت و این حقیقت تاریخی را تحریف کرد.
اما وهابیت که غالباً این حقیقتها را نادیده میانگارد، در صدد تحریف این حقیقت تاریخی برآمده و میخواهد عایشه را از موضع اتهام در برخی وقایع تاریک تاریخی مانند جنگ جمل و دشمنی با امیرالمومنین (علیه السلام) تبرئه و چهرهی وی را تطهیر کند که گویی هیچگونه اختلافی در میان نبوده و همهی آنچه که از اختلافات و دشمنیهای عایشه نسبت به علی (علیه السلام) گفته میشود از اکاذیب و افترائات شیعه است.
در مقاله «شادی و سجدهی شکر عایشه از خبر شهادت امیرالمؤمنین» حدیث صحیحی را از کتاب «مقاتل الطالبینِ» ابوالفرج اصفهانی به نقل از ابوالبختری بیان کردیم که گفت: «وقتى خبر شهادت على (علیه السلام) به عایشه رسید، سجده کرد.»[1] ﺳﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺎﻣﻼً ﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﺛﻘﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اکنون بر آنیم که بهطور مبسوط صحت این حدیث را مورد بررسی قرار دهیم.
اثبات صحت روایتی که ابوالفرج اصفهانی آن را نقل کرده است:
در سند روایتی که ابوالفرج اصفهانی از ابوالبختری روایت کرده است، همه راویان، ثقه هستند. در سند این روایت چند راوی وجود دارد. 1- محمد بن حسین اشنانی؛ 2- احمد بن حازم؛ 3- عاصم بن عامر؛ 4- عثمان بن ابی شیبه؛ 5- جریر؛ 6- اعمش؛ عمرو بن مرة؛ 7- ابی البختری.
اکنون به تحلیل سند روایت و وثاقت راویان حدیث میپردازیم:
محمد بن الحسين
ذهبی درباره او مینویسد: «خثعمی: پیشوا، حجت [راویای که سیصدهزار حدیث را با متنش حفظ کند، به حجت لقب میگیرد] محدث ابوجعفر محمد بن حسین خثعمی کوفی أشنانی است ... دارقطنی گفته: ابوجعفر مورد اعتماد و امانتدار بود.»[2]
أحمد بن حازم
ذهبی در مورد او مینویسد: «إبن أبى غزرة، پيشوا، حافظ [به كسىكه يك صد هزار حديث را حفظ باشد، حافظ لقب میدهند] و بسيار راستگو بود. او مسند بزرگى داشت كه يك جزء از آن به من رسيد، ابن حبان او را در زمره افراد ثقه آورده و گفته: در نقل حديث بىغلط بود.»[3] ابن حبان او را راوی متقن و استوار گفتار معرفی میکند.[4]
عثمان بن أبی شيبة
او از راویان بخاری و مسلم و سایر صحاح سته است. ذهبی مینویسد: «عثمان بن أبى شيبه، حافظ بود، بخارى و مسلم و ابوداود و ابن ماجه از او روايت نقل كردهاند.»[5] او برادر ابوبکر عبدالله بن ابی شیبه، استاد بخاری است که بخاری و مسلم از او روایت میکردند.[6]
جرير بن عبد الحميد
او نیز از راویان بخاری و مسلم و سایر صحاح سته است. ابن حجر عسقلانی مینویسد: «جرير بن عبد الحميد اهل كوفه، ساكن رى و قاضى آنجا بود. او مورد اعتماد و صحيح الكتاب بود. برخى گفتهاند كه در آخر عمر از توانایى حافظه او كاسته شده بود.»[7] ذهبی درباره او مینویسد: «او از مشایخ اسلام است ...، از او خلق کثیری روایت کردند و او نیز از خلق کثیری روایت کرده است ...؛ ابن سعد گفته: او مورد اعتماد و دارای علم بسیار و کسی بوده است که برای استماع حدیث به سوی او میکوچیدند. ابن عمار گفت: او حجت است و کتابهایش صحاح هستند...».[8]
سليمان بن مهران[اعمش]
او نیز از روات صحاح سته است. ابن حجر میگوید: «سليمان بن مهران، ثقه، حافظ، آگاه به قرائتهاى مختلف و پرهيزگار بود؛ ولى تدليس مىكرد.»[9] ذهبی او را پیشوا و شیخ الاسلام و شیخ المقرئین[10] و المحدثین معرفی میکند و مینویسد: «سفیان بن عیینه میگوید: اعمش قاریترین فرد به کتاب خدا و حافظترین حفظکنندهگان حدیث و داناترین اهل کوفه به فرایض بود. یحیی قطان گفت: او علّامه اسلام بود. عبدالله خریبی گفت: پس از اعمش، عابدتر از او نیامد.»[11]
احمد بن عبدالله عجلی (متوفای 261 ق) مینویسد: «او ثقه کوفی است و محدث اهل کوفه در زمان خودش بود، ... او در ثبت حدیث، مورد اعتماد بود و حدیث بسیار حفظ بود، ... و در زمان او در طبقه او کسی بیش از وی حدیث نمیدانست.»[12]
عمرو بن مرة
او نیز از روات صحاح سته است. ابن حجر مینویسد: «عمر بن مره، ثقه و مورد اعتماد و اهل عبادت بود و تدليس نمىكرد؛ ولى به مذهب مرجئه نسبت داده مىشد.»[13] ابن سعد درباره او مینویسد: «ابونوح از قول شعبه گفته است: من عمرو بن مرة را در نمازی ندیدم، جز اینکه گمان میکردم، او نمازش را تمام نمیکند، تا اینکه خواستهاش مستجاب میشود، ... مسعر نیز گفت: از عبدالملک بن میسره در کنار جنازه عمرو بن مرة شنیدم که میگوید: من او را برترین بشر میشمارم.»[14]
أبی البختری، سعيد بن فيروز
ابو البختری که در رأس سلسله روات این حدیث است، از روات صحاح سته است که روایت او را صحیح شمردند. ذهبی مینویسد: «سعيد بن فيروز، حبيب بن أبى ثابت گفته: او از همه عالمتر و فقيهتر بود.»[15] و ابن حجر مینویسد: «سعيد بن فيروز، ثقه و مورد اعتماد و ثابت قدم بود. در او تشيع كمى وجود داشت و روايات مرسل زياد نقل كرده است.»[16]
بنابراین، آشکار شد که این حدیث، از احادیث صحیح اهل سنت است، و بر مبنای این حدیث، که عایشه با شنیدن خبر شهادت حضرت علی (علیه السلام) شادمان گشته و سجده شکر بهجای میآورد، میتوان بغض عایشه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) را مشاهده نمود. چنانکه در مقالات دیگر نیز به موارد دیگری از اختلافات و بغض عایشه نسبت به امیرالمومنین (علیه السلام) اشاره کردیم.[17]
پینوشت:
[1]. «شادی و سجدهی شکر عائشه از خبر شهادت امیرالمومنین»
«حدثنی محمد بن الحسین الأشنانی، قال: حدثنا أحمد بن حازم، قال: حدثنا عاصم بن عامر، وعثمان بن أبی شیبة، قالا: حدثنا جریر، عن الأعمش، عن عمرو بن مرة، عن أبی البختری، قال: لما أن جاء عائشة قتل علی علیه السلام سجدت». مقاتل الطالبین، پیشین، ص55، تصویر کتاب؛/ و وقعة الجمل، ضامن بن شدقم بن علی الحسينی المدنی، المحقق:السيد تحسين آل شبيب الموسوی، ص26، متن کتاب.
[2]. «الخثعمي. الإمام الحجة المحدث أبوجعفر محمد بن الحسين بن حفص الخثعمي الكوفي الأشناني قدم بغداد. قال الدارقطني أبوجعفر ثقة مأمون». سير أعلام النبلاء، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الشافعی(م748ق)، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، و محمد نعيم العرقسوسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413ق، ج14، ص302؛ همان، قاهره، دار الحديث، 1427ق-2006م، ج11، ص323-324، متن کتاب.
[3]. ابن أبي غرزة الامام الحافظ الصدوق أحمد بن حازم بن محمد بن يونس بن قيس بن أبي غرزة أبوعمرو الغفاری الكوفی صاحب المسند ولد سنة بضع وثمانين ومئة. و له مسند كبير وقع لنا منه جزء وذكره ابن حبان في الثقات وقال كان متقنا». سير أعلام النبلاء، طبع الرسالة، ج13، ص239.
[4]. «وَكَانَ متقنا». الثقات، أبو حاتم محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ التميمی الدارمی البُستی(م354ق)، تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانية، چاپ اول، 1393ق-1973م، جج8، ص44، متن کتاب.
[5]. «عثمان بن أبي شيبة أبوالحسن العبسي مولاهم الكوفي الحافظ عن شريك وجرير وأبي الأحوص وعنه البخاري ومسلم وأبوداود وابن ماجة وابنه محمد وأبويعلى والبغوي مات في محرم 239 خ م د ق». الكاشف فی معرفة من له رواية فی الكتب الستة، شمس الدبن ذهبی، تحقيق محمد عوامة، جده، دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو، چاپ اول، 1413ق-1992م، ج2، ص12، رقم: 3735.
[6]. الجمع بین کتابی ابی نصر الکلاباذی و ابی بکر الاصبهانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۳ق، محمد ابن قیسرانی، ج۱، ص۲۵۹.
[7]. «جرير بن عبد الحميد بن قرط بضم القاف وسكون الراء بعدها طاء مهملة الضبي الكوفي نزيل الري وقاضيها ثقة صحيح الكتاب قيل كان في آخر عمره يهم [أي نقص] من حفظه مات سنة ثمان وثمانين وله إحدى وسبعون سنة». تقريب التهذيب، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل العسقلاني الشافعی(م852ق)، تحقيق: محمد عوامة، سوریه، دار الرشيد، چاپ اول، 1406ق-1986م، ج1، ص139، رقم: 916.
[8]. سیر اعلام النبلاء، طبع دارالحدیث، ج7، ص478-479، متن کتاب.
[9]. «سليمان بن مهران الأسدي الكاهلي أبومحمد الكوفي الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لكنه يدلس». تقريب التهذيب، پیشین، ج1، ص254، رقم: 2615.
[10]. مُقرِء، کسی است که هم در قرائت و آموزش قرآن استاد است و هم در احکام دین.
[11]. «سليمان بن مهران، الإِمَامُ، شَيْخُ الإِسْلاَمِ، شَيْخُ المُقْرِئِيْنَ وَالمُحَدِّثِيْنَ..... سُفْيَانُ بنُ عُيَيْنَةَ: كَانَ الأَعْمَشُ أَقْرَأَهُم لِكِتَابِ اللهِ، وَأَحْفَظَهُم لِلْحَدِيْثِ، وَأَعْلَمَهُم بِالفَرَائِضِ وَقَالَ يَحْيَى القَطَّانُ: هُوَ عَلاَّمَةُ الإِسْلاَمِ.... وَقَالَ عَبْدُ اللهِ الخُرَيْبِيُّ: مَا خَلَّفَ الأَعْمَشُ أَعَبْدَ مِنْهُ». سیر اعلام النبلاء، طبع دارالحدیث، ج6، ص344-345، متن کتاب.
[12]. «ثِقَة كُوفِي وَكَانَ مُحدث أهل الْكُوفَة فِي زَمَانه وَكَانَ الْأَعْمَش ثِقَة ثبتا فِي الحَدِيث وَكَانَ كثير الحَدِيث وَكَانَ عَالما بِالْقُرْآنِ رَأْسا فِيهِ وَكَانَ قَرَأَ على يحيى بن وثاب وَكَانَ فصيحا لَا يلحن حرفا وَكَانَ عَالما بالفرائض وَكَانَ فِيهِ سوء خلق وَلم يكن فِي زَمَانه من طبقته أَكثر حَدِيثا مِنْهُ». معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، أبوالحسن أحمد بن عبدالله بن صالح العجلى الكوفی(م261ق)، المحقق: عبد العليم عبد العظيم البستوی، مدینه منوره، مكتبة الدار، چاپ اول، 1405ق-1985م، ج1، ص432، رقم: 676، متن کتاب.
[13]. «عمرو بن مرة بن عبد الله بن طارق الجملي بفتح الجيم والميم المرادي أبوعبد الله الكوفي الأعمى ثقة عابد كان لا يدلس ورمي بالإرجاء من الخامسة مات سنة ثماني عشرة ومائة وقيل قبلها». تقريب التهذيب، پیشین، ج1، ص246، رقم: 5112.
[14]. «قَالَ أَبُو نُوحٍ قُرَادٌ عَنْ شُعْبَةَ: مَا رَأَيْتُ عَمْرَو بْنَ مُرَّةَ فِي صَلاةٍ إِلا ظَنَنْتُ أَنَّهُ لا يَنْصَرِفُ حَتَّى يُسْتَجَابَ لَهُ..... أَخْبَرَنَا مِسْعَرٌ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ الْمَلِكِ بْنَ مَيْسَرَةَ فِي جِنَازَةِ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ يَقُولُ: إِنِّي لأَحْسَبُهُ خَيْرَ الْبَشَرِ». الطبقات الکبری، پیشین، ج6، ص312، رقم: 2412، متن کتاب.
[15]. «سعيد بن فيروز أبوالبختري الطائي مولاهم الكوفي... قال حبيب بن أبی ثابت كان أعلمنا وأفقهنا توفی83». الكاشف في معرفة من له رواية فی الكتب الستة، پیشین، ج1، ص442، رقم: 1946.
[16]. «سعيد بن فيروز أبوالبختري بفتح الموحدة والمثناة بينهما معجمة بن أبی عمران الطائی مولاهم الكوفی ثقة ثبت فيه تشيع قليل كثير الإرسال من الثالثة مات سنة ثلاث وثمانين». تقريب التهذيب، پیشین، ج1، ص240، رقم: 2380، متن کتاب.
[17]. ر.ک: «شادی و سجدهی شکر عائشه از خبر شهادت امیرالمومنین»، «رضایت عائشه به دشنام دادن به امیرالمومنین(علیهالسلام)»، «اکراه عائشه از به زبان آوردن نام حضرت علی(علیهالسلام)»،
نویسنده: مصطفی عباسی هرازی
افزودن نظر جدید