یاران جنایتکار معاویه همانند معاویه بودند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیرباز بنیامیه و روسای آنها در رقابتی سخت با بنیهاشم، خواهان قدرت و سلطه بر مردم مکه و اطراف آن بودند، لذا از طرق مختلف سعی میکردند این آقایی و شرافت و ریاست را کسب کنند. اما روزگار این توفیق را برای آنها رقم نمیزد و فقط در برخی مناسبتها، نامی از آنها در تاریخ مکه برده میشد. اما بنیهاشم کلیددار خانه خدا و امیرالحاج و سقایت این خانه الهی را داشتند، که این موضوع باعث گردیده بود که مردم اقصی نقاط مکه و بلادهای دیگر به اینان متمایل شوند و این یعنی حسرت و ذلیل شدن در مقابل بنیهاشم.
لذا بنیامیه مترصد فرصتی بودند که آن بزرگی را از آن خود کنند، که این امر در زمان خلفای قبل فراهم شد و جرثومهای به نام معاویه بر مسند حکومت نشست. البته معاویه خود بهتنهایی قادر نبود، پایههای حکومت خود را مستحکم کند، پس باید افرادی را برای خود فراهم میکرد تا بهوسیله آنان به مطامع دنیایی خود برسد، که این امر توسط برخی از یاران جنایتکار او فراهم شد، که از هر لحاظ دست کمی از خود او نداشتند. در این نوشتار مختصر نگاهی کوتاه به برخی از این افراد میاندازیم.
عمروعاص: یکی از ایشان است در زیرکی، و احتیاجی به معرفی این روباه مکّار نیست و در تاریخ اسلام شهرهی عام و خاص است. در گفتار عمر بن خطاب اینچنین توصیف شده است که هرگاه میخواست کسی را در عقلش مورد نکوهش قرار دهد میگفت: «شهادت میدهم که خدای تو و عمروعاص یکی است.»[1] مرادش این بود که خداوند خالق اضداد است.
مغیره بن شعبه: همکار معاویه است که او نیز از زیرکان عرب بهشمار میآید، که دست کمی از عمروعاص و معاویه نداشت. در شرح حال او و جنایات و خیانتهایش ابن ابیالحدید معتزلی در کتاب خود مطالبی را بیان داشته است.[2] مغیره در زمان عمر بن خطاب عهده دار حکومت مصر بود، او با زنی ارتباط نامشروع داشت، که نهایتاً با انکار شاهد چهارم، از حدّ اسلامی زنا که باید روی او انجام میشد، فرار کرد.[3]
او در عصر جاهلیت، از زناکاران مشهور بود، علاقهی او به زنان بهاندازهای بود، که در مدت زندگی ننگین خود، بین 300 تا 1000 زن را به همسری خود برگزیده بود.[4] او با خوشخدمتی، سرانجام از طرف معاویه حاکم کوفه شد، وقتی فهمید که معاویه او را میخواهد عزل کند، استعفاء داد و به نزد معاویه رفت و به او گفت من برای پسرت یزید در عراق و اطراف آن، بهعنوان ولیعهد و جانشین تو تبلیغ کردهام، که با این سخن او، معاویه خرسند شد و دوباره او را حاکم کوفه قرار داد. لذا او با این سخن شوم اولین کسی بود، که بیعت با یزید و خلافت او پس از معاویه را به ذهن او انداخت.[5]
حسن بصری در سخنی گفته است: دو نفر بودند که با دسیسههای خود کار این مردم را به فنا و تباهی کشاندند، یکی عمروعاص و دیگری مغیره بن شعبه.[6] او کسی بود که دشنام به امام علی (علیه السلام) را در کوفه با صراحت انجام داد، چرا که از امام (علیه السلام) کینهای به دل داشت و آن این بود که وقتی زنا کرد، حضرت فرموده بودند: «اگر روزی بر مغیره دست یابم، او را سنگسار خواهم کرد.»[7]
زیاد بن ابیه: او در زمان خلافت عمر بن خطاب، بهخاطر استعدادی که داشت برای برخی از امور بهطرف یمن فرستاده شد و بعد از مراجعت از سفر طی سخنرانی که هرگز کسی از او نشنیده بود، گزارش کارش را به عمر و حاضرین داد، بهطوری که همگی را به شگفتی وا داشت، حتی عمروعاص هم وقتی سخنان او را شنید، او را تحسین کرد و در مورد او گفت: اگر او از قریش بود، بیشک و تردید، رهبری عرب را برعهده میگرفت، ابوسفیان گفت: اکنون زیاد هم قریشی است، چرا که خوب میدانم، چه کسی او را در رحم مادرش قرار داده، امیرمومنان علی (علیه السلام) پرسید: چه کسی؟ گفت: من. امام (علیه السلام) فرمود: خاموش باش... لذا از آن زمان بود، که اندیشه پیوند خود را با ابوسفیان بهخاطر سپرد.
البته تاریخ پر است از حوادث عجیب و گوناگون، پس از طرف معاویه نامههای تهدید گونه برای او فرستاده شد و در مسیر او قرار گرفت و دستورات معاویه را چشم و گوش بسته عمل میکرد و از هیچ ظلم و ستمی به مردم ابایی نداشت و مردم را دسته دسته جلوی قصر میآورد، تا به حضرت علی (علیه السلام) دشنام دهند و الاّ بیدرنگ آنها را میکشت.[8]
سفیان بن عوف: او در جنگها و فتوحات شام با ابوعبیده جراح همراه بود، بعدها معاویه او را فرمانده جنگهای خود با رومیان قرار داد و به دستور معاویه بود، که هرکس با معاویه همراه نبود، او بلافاصله اقدام به قتلش میکرد، او به هر آبادی که میرسید آن را نابود میکرد، اموال مردم را غارت میکرد، همه را از دم تیغ میگذرانید و یک نفر را هم زنده نمیگذاشت، و به بزرگ و کوچک هم رحم نمیکرد، و حیوانات را هم نابود میکرد و...[9]
بسر بن ارطاة: از افسران و جیرهخواران معاویه بود و در تحکیم پایههای قدرت معاویه با کشتار و غارت و رعب و وحشت سهمی بهسزا داشت، او به فرمان معاویه، برای بیعت گرفتن از مردم، از شام حرکت کرد و تا قلب جزیره العرب لشکرکشی نمود و کسانی را که بیعت نمیکردند، به دم تیغ داد و قتل عام کرد، او به بهانه خونخواهی عثمان، هر کس را که متهم به آن بود را نابود کرد و در این حملات 30 هزار نفر را کشت.[10] ضحاک بن قیس و نعمان بن بشیر و سمره بن جندب نیز، هر کدام در دنائت و پستی و وحشیگری، دست کمی از خود معاویه نداشتند.[11]
پینوشت:
[1]. استیعاب، ابن عبد البر، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، ج3 ص1185.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ دوم، ج4 ص453.
[3]. همان، ج3 ص161 ،ص162.
[4]. استیعاب، ابن عبدالبر، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان. ج3 ص1187 و 1188.
[5]. الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، نشر آریا، تهران، (ق1413)، ج1 ص173.
[6]. استیعاب، ابن عبدالبر، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص1446.
[7]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ دوم، ج1 ص360.
[8]. مروج الذهب، مسعودی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، (1422ق)، ج2 ص235.
[9]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، نشر اساطیر، تهران، چاپ دوم، ج2 ص150.
[10]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ دوم، ج1 ص116ص121
[11]. تاریخ الامم و الملوک، ابن جریر طبری، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، (1409)، ذیل وقایع سال 50 تا 53.
افزودن نظر جدید