فضائل اخلاقی امام سجاد (ع) در کتب اهل سنت
پایگاه جامع ادیان و مذاهب_ حضرت امام زینالعابدین (علیه السلام) در پرتو بندگی حق تعالی و اخلاص و کمال، به مقام ولایت تکوینی رسید و در پرتو چنین ولایتی، به اذن خداوند به فضائل و کراماتی نائل شد که در میان مردم زمان خود مثال زدنی بود، چرا که او منتسب به شجره طیبه ذریه پیامبر بود و از نظر ظاهر و باطن و اقوال و افعال و خلق و خوی به مانند جدّ بزرگوارش حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، لذا فضائل او آنقدر زیاد بود که دوست و دشمن از روحیات اخلاقی او بهرهمند میشد، بهطوریکه شیفته کمالات والای انسانی او شده و همه مجذوب او میشدند و برایش احترام خاصی قائل بودند.
ما در این چند سطر نگاهی گذرا به کتب بزرگان اهل سنت میاندازیم تا ببینیم آنان چگونه از فضائل فردی خاندان پیامبر پردهبرداری میکنند و از دریای فضائل اخلاقی او خود را سیراب میکنند و بهوجود چنین شخصیتی افتخار میکنند.
ذهبی از بزرگان اهل سنت در کتاب خود نسبت به امام سجاد (علیه السلام) و از قول خود حضرت مینویسد: «من از خدایم شرم میکنم که برادری از برادران دینی خود را ببینم که نیازمند باشد و از خدا بخواهم که به او بهشت ارزانی دارد، ولی خود، بخل بورزم و از مال دنیا او را محروم کنم، زیرا آنگاه که روز قیامت شود به من گفته میشود: «تو در دنیا برای مال و ثروت بخیل بودی، اگر بهشت در دست تو بود، خیلی بخیلتر از این بودی و آن را به هیچکس نمیدادی».[1]
یعقوبی یکی دیگر از ایشان در کتاب خود از کرم و بخشش امام سجاد (علیه السلام) سخن میگوید و مینویسد: «از کرم و جود و بخشش زینالعابدین همین بس که روز در مدینه اطعام عمومی میداد و مردم را هنگام ظهر به خانه خود دعوت میکرد».[2]
همچنین ابونعیم اصفهانی در کتاب خود مینویسد: «لمّا مات زینالعابدین (علیه السلام) فغسلوه جعلوا ینظرون الی آثار سواد فی ظهره و قالوا: ما هذا؟ فقیل: کان یحمل حرب الدقیق لیلاً علی ظهره یعطی فقراء اهل المدینه.[3] پس از رحلت امام سجاد (علیه السلام) به هنگام غسل آثار سیاهی بر پشت ایشان مشاهده کردند، گفتند اینها چیست؟ گفته شد آثار حمل کیسههای آرد و آذوقه است که شبانه برای فقرای اهل مدینه حمل مینمود».
خطیب دمشقی میگوید: «آن حضرت صدقه را پنهانی میداد و میگفت: «انّ صدقه السرّ تطفی غضب الربّ.[4] صدقه پنهانی خشم خدا را فرو مینشاند».
در کتاب طبقات ابن سعد از عبدالله بن داود روایت شده از مردی به نام مستقیم که نقل میکند: نزد علی بن الحسین (علیه السلام) بودم، هرگاه نیازمندی میآمد بهپا میخاست و هنگام برآوردن حاجتش میفرمود: «انّ الصدقه تقع فی یدالله قبل ان تقع فی ید السائل.[5] بیگمان صدقه، پیش از آنکه در دست نیازمند قرار گیرد، در دست خداوند جای میگیرد».
همچنین حافظ کنجی شافعی در وصف امام سجاد (علیه السلام) میگوید: «کان عابداً وفیّاً و جواداً حفیّاً...[6] علی بن الحسین عابد و بسیار باوفا، بخشنده و بسیار نوازشگر بود و در پرسش از احوال دیگران اصرار میورزید». او همواره با بندگان خدا به فروتنی رفتار میکرد که حاکی از تواضع ایشان نسبت به همنوعان خود بود و به شخصیت انسانی آنان احترام میگذاشت، لذا به حضرت اعتراض میکردند که چرا با افراد پست همنشین میشوی، و به حضرت میگفتند شما قریش را رها کرده و با غلام و ... همنشین میگردی».[7]
ابن تیمیه حرّانی هم در کتاب خود «منهاج السنه النبوّیه» درباره امام سجاد (علیه السلام) نوشته است که: «علی بن الحسین از نظر دین و دانش از بزرگان و سروران تابعان بود، یحیی بن سعید گفته: او بهترین هاشمیای بود که در مدینه دیده بودم. محمد بن سعد هم میگوید: او ثقه و امین و دارای احادیث فراوان و بلند مرتبه و والا بوده است، شیبه بن نعامه هم گفته: تعداد صد خانواده از فقرای مدینه را تحت تکفّل و سرپرستی علی بن الحسین (علیه السلام) بودند که شبانه به آنان رسیدگی میکرد، فروتنی و صدقات پنهانی او و فضائل دیگرش زبانزد همگان است».[8]
همچنین نوشتهاند که مردی به امام سجاد ناسزا گفت، ولی حضرت خود را به نشنیدن زد و چیزی نفرمود، آن مرد وقتی بیاعتنایی امام (علیه السلام) را دید، گفت: با تو بودم، امام سجاد (علیه السلام) نیز در جواب فرمود: من نیز گفته تو را نادیده گرفتم و چشمپوشی کردم و آن مرد خجالت زده و شرمسار گردیده و عذرخواهی نمود.[9]
و باز هم در کتاب «شذرات الذهب» وارد شده است که: «مردی به امام سجاد (علیه السلام) ناسزا گفت و به حضرت افترا بست، امام در جواب آن مرد فرمود: اگر آنچه گفتی در من باشد، پس به درگاه خداوند توبه میکنم و اگر نباشد در اینصورت تو به من افترا بستی و خدا تو را بیامرزد. وقتی این مرد، این برخورد امام (علیه السلام) را دید، بلند شد و سر امام سجاد را بوسید و گفت فدایت شوم تو آنطور که من گفتم نیستی، پس مرا ببخش، حضرت فرمود: خداوند تو را بیامرزد، آن مرد عرض کرد: خدا میداند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد و این آیه شریفه از قرآن را خواند: «الله اعلم حیث یجعل رسالته.[انعام/124] خدا میداند رسالت خود را در کجا قرار دهد». و بعد حرکت کرد و رفت».[10]
پینوشت:
[1]. سیراعلام النبلاء، ذهبی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج4 ص394. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. تاریخ یعقوبی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ترجمه محمد ابراهیم آیت، ج3 ص6.
[3]. حلیه الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج3 ص136.
[4]. اخبار الدول، خطیب دمشقی، عالم الکتب، بیروت، لینان، ص11.
[5]. طبقات کبری، ابن سعد، دارصادر، بیروت، لبنان، ج5 ص111. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. کفایه الطالب، گنجی شافعی، دار احیاء التراث اهل بیت، تهران، ایران، تحقیق محمد هادی امینی، ص477.
[7]. تهذیب الکمال، مزی شافعی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج5 ص385.
[8]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، موسسه الحلبی، چاپ مصر، قاهره، ج2 132. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[9]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، موسسه محمودی طبع و نشر، بیروت، لبنان، ج41 ص395. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[10]. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص104. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید