کوتاه بودن عمر یادگار پیامبر (ص) بی‌سبب نبود

  • 1394/12/08 - 09:09
مراسم و ایام فاطمیه در هر سال، دو مرتبه تحت عنوان فاطمیه اول و فاطمیه دوم با توجه به روایتی که شهادت آن بانوی عظیم الشان را 75 و 95 روز بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌داند، انجام می‌شود. با توجه به سِن کم آن حضرت، ذهن های جوال را به سراغ کنکاش در مورد چرایی مرگ زودهنگام ایشان سوق داده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ همه ساله در کشور ایران اسلامی و سایر کشورهای شیعه‌نشین دو بار ایام شهادت دخت گرامی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با شکوه خاصی از جانب محبّین اهل‌بیت (علیهم السلام) برگزار می‌شود. یکی از حسّاسیت‌ها در باب برگزاری مراسم بزرگداشت ایام فاطمیه، جوان بودن این بانوی باعظمت می‌باشد. با توجه به این‌که مرگ جوان همه‌جا و حتی برای کسانی‌که از نظر نسبی نیز قرابتی با متوفی نداشته باشند، سخت و ناراحت‌کننده است و خبر پایان زندگی یک مادر جوان هر دلی را می‌آزارد، ناخودآگاه ذهن انسان، به سمت چرایی مرگ وی حساس می‌شود. این موضوع وقتی در مورد یک شخصیت بزرگ از خانواده بلندمرتبه و مورد احترام جامعه باشد، قطعا حساسیت آن چند برابر خواهد بود.
حال کاملاً مطابق با عرف متعارف جامعه است که نسبت به شهادت یگانه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسر خاص‌ترین صحابه ایشان امیرالمومنین (علیه السلام)، مادر فرزندانی چون حسنین (علیهم السلام) که بارها بر دوش پیغمبر مورد عنایت ویژه قرار داشتند و ... پی‌گیر چرایی بسته شدن پرونده زندگی ایشان در ایّام جوانی باشیم. چرا که از طرفی در هیچ‌کجای تاریخ دلیلی بر داشتن بیماری صعب‌العلاجی که پزشکان از توانایی معالجه آن ناامید بوده باشند نیز در مورد آن شخصیت ذکر نشده است.
پس تا این‌جا اشکالی بر ذهن‌های جوّالی که به دنبال کشف حقیقت در این ماجرا هستند، وارد نیست. اما برای رسیدن به این حقیقت، آن هم پس از گذشت ایّام بسیار طولانی و سپری شدن قرن‌های متمادی از آن حادثه دلخراش، ناگزیر باید این اذهان پرسش‌گر را به سمت مستندات تاریخی هدایت کرد.
افراد زیادی از اهل سنت به این حادثه اشاره کرده‌اند که از جمله آن‌ها «ابن شیبه» استاد بخاری است که در کتاب خود آورده است: «هنگامى‌که مردم با ابوبکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه (سلام الله علیها) به گفتگو و مشاوره مى‌پرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب‌ترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو!!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به على (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آن‌چه را که قسم خورده است انجام مى‌دهد!»[1]
در روایت دیگری آمده است: عمر با جمعی از اطرافیان و حامیان حکومت برای گرفتن بیعت به درب خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفتند و پس از این‌که با درب بسته مواجه شدند، عمر دستور به آوردن هیزم (برای به آتش کشیدن درب خانه) را داد؛ اما با توجه به این‌که به او گفتند درون خانه، فاطمه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور دارد، گفت «واگرچه او نیز باشد»!
چنانچه ابن‌قتیبه آورده است: «همانا ابوبکر از قومی که از بیعت او سرپیچی کرده‌اند و نزد علی (علیه السلام) بودند جویا شد. پس ابوبکر، عمر را به دنبال آن‌ها که در خانه علی (علیه السلام) جمع شده بودند، فرستاد آن‌ها از خارج شدن از خانه خودداری نمودند. در این هنگام عمر دستور داد که: هیزم حاضر کنید و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست! باید خارج شوید و إلاّ خانه را با اهلش به آتش می‌کشم. شخصی به او گفت: آیا می‌دانی که فاطمه (سلام الله علیها) در این خانه است؟! عمر گفت: اگرچه فاطمه در خانه باشد!»[2]
آن‌چه تاریخ از بیماری منجر به شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تا لحظه فوت بیان می‌دارد مربوط به این زمان و پس از آن بوده است.
حال به نظر شما سبب شهادت آن بانوی بلند مرتبه چه بوده است؟
آیا چیزی جز آن‌چه در پس این جریانات و صدمه‌های آن منجر به شهادت ایشان شد، چیز دیگری می‌تواند باشد؟ حاشا و کلّا

پی‌نوشت:
[1]. «أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله کان علی والزبیر یدخلان على فاطمه بنت رسول الله فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه فقال: یا بنت رسول الله! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک  وما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت قال: فلما خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقنّ علیکم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه». ابن ابی شیبه، المصنف، بیروت، ج۷، ص۴۳۲، ح۳۷۰۴۵
[2]. «وإن أبا بکر تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه، فبعث إلیهم عمر، فجاء فناداهم وهم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذی نفسه عمر بیده. لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها فقیل له: یا أبا حفص، إن فیها فاطمه؟ فقال: وإن.» ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، قاهره مصر، ج۱، ص۱۲

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.