دشمنی احمد بن حنبل با سیره پیامبر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سیره پیامبر گرامی اسلام مملو است از محبت به امیرمومنان (علیه السلام) و همچنین سفارش دیگران نسبت به دوستی با ایشان. به همين جهت بارها پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمود: «من احبّ عليّاً فقد احبّني...؛[1] هر کس علی را دوست بدارد به من محبّت ورزيده است.» و میفرمود: «محبّک محبّي و مبغضک مبغضي؛[2] دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من.»
شاید برخی کوتهنظران فکر کنند چون علی (علیه السلام) پسر عموی ایشان و نیز دامادشان بودند، پیامبر اینگونه به ایشان محبت و علاقه داشتند در صورتیکه پیامبر به فرموده خداوند در قرآن، ما ینطق عن الهوی بودند: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ.[نجم/ ۳و۴] پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمیگوید، جز اینکه آن سخن وحی از جانب خداوند است.»
به همین خاطر پیامبر بارها به ذکر مناقب امیرالمومنین (علیه السلام) پرداختهاند تا نشان دهند این محبت براساس شایستگیهاییست که در وجود امیرالمومنین(علیه السلام) میباشد.
ایشان میفرمودند: «من اراد ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوح في مهمه و الي يحيي بن زکريّا في زهده، و الي موسي بن عمران في بطشه، فلينظر الي علي بن ابي طالب عليهالسلام؛[3] هر کس میخواهد دانش آدم را، فهم(ژرف) نوح را، و زهد يحيی را و قاطعيّت موسی بن عمران را بنگرد، به علی بن ابیطالب نظر کند.»
و هزاران نمونه از این دست روایات، و سیره پایدار و همیشگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ذکر مناقب علی (علیه السلام) و تشویق افراد به دوستی با ایشان، دوست و دشمن را وادار به کرنش و احترام نسبت به شخصیت علی(علیه السلام) نموده است. اما با تمام شگفتی میبینیم که بعضی اشخاص در گفتار یا عمل یا در هردو، برخلاف توصیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمل کرده و دشمنی و بغض امیرمومنان را علنی میکنند.
احمد بن حنبل پیشوای فکری مکتب حنبلی و فرقه وهابیت یکی از این اشخاص است که بارها در عمل، دشمنی خود را با علی(علیه السلام) به اثبات رسانده هر چند در برخی موارد لساناً به ذکر منقبت ایشان پرداخته است.
دفاع از نواصب:
یکی از نواصبی که ایشان از او دفاع کرده است، معاویه است. احمد بن حنبل از کسانیکه نظر منفی نسبت به معاویه داشتهاند روایت نقل نمیکرده است، اما بالعکس ازافرادی که نسبت به امیرالمومنین مواضع تندی داشتهاند و از نواصب بودهاند بهراحتی نقل روایت میکند.
به عنوان نمونه احمد بن حنبل روزی شخصی را به نزد یحیی بن معین میفرستد و به او میگوید: چرا از عبیدالله بن موسی روایت نقل میکنی؟ مگر از او نشنیدی که نسبت به معاویه بدگویی میکرد؟ به همین خاطر است که من از او نقل روایت نمیکنم، پس تو هم این کار را نکن.[4] اما وی با کمال تعجب از کسانیکه حضرت علی (علیه السلام) را علناً لعن میکردند و به ایشان دشنام میدادند نقل روایت کرده و آنان را توثیق مینماید. یکی از این نواصب، حریز بن عثمان حمصی است. کسیکه یحیی بن صالح از او نقل روایت نمیکرد و وقتی که از او سوال شد، چرا از حریز بن عثمان نقل روایت نمیکنی؟ اینچنین میگوید: «کیف اکتب عن رجل صلیت معه الفجر سبعین سنین، فکان لا یخرج من المسجد حتی یلعن علیا سبعین مره؟[5] چهطور از کسی نقل روایت کنم که هفتاد سال صبحگاهان با او نماز صبح میخواندم واز مسجد خارج نمیشد مگر اینکه هفتاد بار علی را لعن میکرد.»
همچنین درجای دیگر دفاع صریح از معاویه از وی گزارش شده که گفته است: «من لا یری الترحم علی معاویه فهو ضال مبتدع.[6] کسیکه اعتقادی به ترحم بر معاویه نداشته باشد و آن را جایز نداند، گمراه و بدعتگذار است.»
آیا دشمنی معاویه و بغض او نسبت به امیرمومنان برکسی پوشیده است؟ معاویهای که بر علیه علی (علیه السلام) خلیفه وقت، که بر اساس نظر صحابه بزرگ و جمیع مسلمانان به خلافت برگزیده شده بود، شورید و جنگی تمام عیار براه انداخت.
این مسئله آنقدر در تاریخ واضح است که علمای بزرگ اهل تسنن به آن اعتراف کردهاند. ابن تیمیه درباره سب علی (علیه السلام) توسط معاویه و یارانش میگوید: «وكذلك تفضيل على عليه لم يكن مشهوراً فيها بخلاف سبّ على فإنه كان شائعا فى اتباع معاوية و لهذا كان على واصحابه أولى بالحق وأقرب الى الحق من معاوية واصحابه كما فى الصحيحن عن أبى سعيد عن النبى قال تمرق مارقة على حين فرقة من المسلمين فتقتلهم أولى الطائفتين بالحق وروى فى الصحيح أيضا أدنى الطائفتين الى الحق وكان سب على ولعنه من البغى الذى استحقت به الطائفة أن يقال لها الطائفة الباغية كما رواه البخارى فى صحيحه.[7] برتری دادن علی بر معاويه در بين شيعيان علی مشهور نبود؛ ولی ناسزاگويی به علی (عليه السلام) در بين طرفداران معاويه شایع بوده است؛ از اين روی، علی و يارانش به حق سزاوارتر از معاويه و يارانش هستند؛ همانگونه كه در صحيحين از ابوسعيد خدری از پيامبر خدا (صلی الله عليه و آله) نقل شده است: كسی میآيد كه مردم را از دين خارج میكند (مقصود معاويه است) و نزديكترين فرد به حق یعنی علی (عليه السلام) با وی میجنگد، وچون معاويه از علی (عليه السلام) بدگويی كرد، سزاوار است كه به وی متجاوز و ستمگر گفته شود و لذا به طرفداران وی همانگونه كه بخاری نقل كرده است، شايسته است كه گروه ستمگر گفته شود.»
دفاع از یزید:
ایشان پا را از آن هم فراتر نهاده و یزیدی که ملعون قریب به اتفاق مسلمین است را هم شایسته لعن نمیداند. یزیدی که در دشمنی با علی (علیه السلام) و اهلبیت پیامبر سنگ تمام گذاشته است.[8]
دفاع از متوکل:
یکی دیگر از نواصبی که احمد بن حنبل از وی دفاع کرده است متوکل عباسی است. او در جایی اینطور در حق متوکل دعا میکند: «ما یاتی علی یوم الا و انا ادعوا الله له...[9] هرروز برای سلامتی متوکل دعا میکنم و...» و در جای دیگر از او تعریف و تمجید بسیاری مینماید.[10]
در ناصبی بودن متوکل هیچ جای شک و شبههای نیست و علمای طراز اول اهل سنت از جمله ذهبی و ابن عماد حنبلی و ابن اثیر جزری شافعی و... به آن اقرار کردهاند.
با این توصیفات آیا نمیتوانیم بگوییم احمد بن حنبل دشمنی و مخالفت آشکاری با سیره نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و در نتیجه با شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) بهعمل آورده است. و مشمول این روایت شده است: «محبّک محبّي و مبغضک مبغضي؛ دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من.» آیا دوستی با دشمنان علی (علیه السلام) دشمنی با پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیست؟
پینوشت:
[1]. کنزالعمّال، متقي هندي، بيروت، مؤسسة الرساله، ج ۱۱، ص ۶۲۲، حديث ۳۳۰۲۴.
[2]. همان، روايت ۳۳۰۲۳.
[3]. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمي، قم، جامعه مدرسين، چاپ چهارم، ص ۸۳، حديث ۷۰، و ص ۳۱۱، حديث ۳۰۹
[4]. خطیب بغدادی شافعی, تاریخ بغداد او مدینه السلام, دارالکتب العلمیه، بیروت، ج14, ص427, شرح حال ابوزکریا غلام احمد بن ابی خثیمه, ش 7788.
[5]. ابن حجر عسقلانی شافعی, تهذیب التهذیب، دارالفکر، چاپ اول، بیروت ، ج2، ص210، شرح حال حریز بن عثمان، ش 436
[6]. علی ابن یونس عاملی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، المکتبه المرتضویه لاحیاءالاثار الجعفریه، محقق: محمد باقر بهبودی، چاپ اول، ج3، ص224، الباب الخامس عشر، فی تخطئه کل واحد من الائمه الاربعه
[7]. مجموعة الفتاوي، ج4، ص266، ط دار الوفاء في مصر، 1421 هـ.
[8]. علی ابن یونس عاملیٰ، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، المکتبه المرتضویه لاحیاء الاثارالجعفریه، چاپ اول، 1384 ه ق، ج3، ص223
[9]. ذهبی سلفی، سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، چاپ یازدهم، بیروت لبنان ، ج11، ص294، شرح حال احمد، ش78.
[10]. همان، ص286-281
افزودن نظر جدید