رکن اساسی خلافت، دشمنی با امیرمؤمنان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در دوران معاویه موضوع سبّ و دشنام امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) به قدری زیاد بود که تحریف کنندگان تاریخ برای سرپوش گذاردن بخشی از فضاحت معاویه در این موضوع، از تصریح نام معاویه خودداری کردند، تا شاید قدری از فضاحت کار وی کاسته شود، امّا غافل از اینکه سلسله جنبان این حرکت کسی جز معاویه نبود. که در این مقاله به برخی از این موارد که رکن اساسی خلافت بود اشاره میکنیم:
الف) لعن امیرمؤمنان (علیه السّلام) در منبرهای شرق و غرب عالم؛
یاقوت حموی، تاریخ نویس مشهور اهلسنت مینویسد: «علی (علیه السّلام) بر منبرهای شرق و غرب جهان و منبرهای مکه و مدینه لعن شد.»[1] کار به جایی رسید که به امر معاویه بر فراز هفتاد هزار منبر، امیرمؤمنان (علیه السّلام) مورد سبّ و دشنام قرار میگرفت. چنانکه در برخی منابع آمده است: «در زمان بنیامیّه بر اساس سنتّی که معاویه بنا نهاد بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) مورد لعن قرار میگرفت.»[2]
ب) حال و روز اهلبیت (علیهم السّلام) در زمان بنی امیه؛
ابن سعد و دیگران روایت کردهاند: «منهال بن عمرو گوید: نزد علی بن الحسین (علیهما السّلام) (امام سجاد (علیه السّلام)) رفته و عرضه داشتم: چگونه صبح کردید (حال شما چگونه است؟) خداوند کار شما را اصلاح نماید؛ فرمود: گمان نمیکردم بزرگی از بزرگان شهر نداند حال ما چگونه است؛ حال که نمیدانی تو را آگاه میسازم. ما در بین قوم خویش، همچون بنی اسرائیل در بین فرعونیان شدهایم که فرزندانشان را میکشتند و زنانشان را زنده میگذاردند و به خاطر نزدیکی به دشمنان ما، بر منبرها از بزرگ و سرور ما (علی بن ابی طالب (علیه السّلام)) بدگویی کرده به ایشان جسارت میکنند.»[3]
ج) استواری حکومت بنی امیه با ناسزاگویی به امیرمؤمنان (علیه السّلام)؛
ابن عساکر، به نقل از امام سجاد (علیه السّلام) مینویسد: «مروان بن حکم به من گفت: در میان مردمان کسی نبود که از صاحب ما (عثمان) مانند صاحب شما (علی علیه السّلام) دفاع کند؛ گفتم: پس برای چه از او بر روی منبرها بدگویی میکنید؟ گفت: به جز این کار، راهی برای بقاء حکومت نیست.»[4]
د) کشتن کودکانی که همنام علی (علیه السّلام) باشند؛
دشمنی با امیرمؤمنان (علیه السّلام) تا جایی ادامه یافت که نامگذاری به نام آن حضرت در جامعه ممنوع شد و هر کس نامش علی بود، کشته میشد. مزی در تهذیب الکمال، ذهبی در سیر اعلام النبلاء و دیگران نوشتهاند: «بنی امیه چون میشنیدند نوزادی نام علی دارد، او را میکشتند؛ این خبر به رباح رسید که نام او علی بود؛ امّا از نام علی بدش میآمد و اگر کسی او را بدین نام صدا میزد به او حمله کرده و او را زخمی میکرد.»[5]
هـ) کشتن فرزندانی که نام علی داشتند؛
در دوران بنی امیه آنقدر ترس حاکم گردیده بود که مردم حتّی از نامیدن فرزندان خود به نام آن حضرت، ترس داشته و اگر کسی چنین میکرد باید خود را برای عواقب خطرناکی آماده میساخت. ابن حجر در شرح حال علی بن رباح گفته است: «لیث از علی بن رباح نقل کرده که او گفته: اگر مرا به نام «علی» بنامید در امنیت نیستم مرا «عُلَی» بنامید تا جانم در امان باشد. مقری گفته: بنی امیه اگر فرزندی مییافتند که نام «علی» بر او نهاده بودند، میکشتند.»[6]
و) خشم فرزند از پدر به خاطر گذاردن نام علی بر وی؛
این سنت زشت تا جایی ادامه یافت که برخی از پدر خویش کینه داشتند، چرا که نام «علی» را بر وی، گذارده است. ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان مینویسد: «علی بن جهم سلمی... مشهور به دشمنی با اهلبیت (علیهم السّلام) است و بسیار بر علی (علیه السّلام) و اهلبیت (علیهم السّلام) خرده میگرفت و پدر خویش را نفرین میکرد که چرا او را علی نام گذارده است.»[7]
پینوشت:
[1]. «لعن علیّ بن أبی طالب، رضی الله عنه، علی منابر الشّرق وئ الغرب... منابر الحرمین مکّة و المدینة.» معجم البلدان، یاقوت حموی، دارالفکر، بیروت، ج 3، ص 191.
[2]. «کان فی أیام بنی أمیّة أکثر من سبعین ألف منبر یلعن علیها علیّ بن أبی طالب بما سنّه لهم معاویة.» النصائح الکافیة، سید محمد عقیل العلوی، دار الثقافة للطباعة و النشر، قم، ص 104. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. «عن المنهال یعنی بن عمرو قال دخلت علی علیّ بن حسین فقلت کیف أصبحت أصلحک الله فقال ما کنت أری شیخا من أهل المصر مثلک لا یدری کیف أصبحنا فأمّا إذ لم تدر أو تعلم فسا خبرک أصبحنا فی قومنا بمنزلة بنی إسرائیل فی آل فرعون إذ کانوا یذبحون أبناءهم و یستحیون نساءهم و أصبح شیخنا و سیّدنا یتقرّب إلی عدوّنا بشتمه أو سبّه علی المنابر.» الطبقات الکبری، بصری زهری، دار صادر، بیروت، ج 5، ص 219.
[4]. «قال مروان بن الحکم ما کان فی القوم أحد أدفع عن صاحبنا من صاحبکم یعنی علیّا عن عثمان قال قلت فما لکم تسبّونه علی المنبر قال لا یستقیم الأمر إلا بذلک.» أنساب الأشراف، بلاذری، دار النشر، ج 1، ص 295.
[5]. «و قال سلمة بن شبیب سمعت أبا عبد الرحمن المقرئ یقول کانت بنو أمیّة إذا سمعوا بمولود إسمه علیّ قتلوه فبلغ ذلک رباحا فقال هو علیّ و کان یغضب من علیّ و یجرح علی من سمّاه به.» تاریخ مدینة دمشق، إبن عساکر، دارالفکر، بیروت، ج 41، ص 481.
[6]. «و قال اللّیث: قال علیّ بن رباح: لا أجعل فی حلّ من سمّانی علیّ [علیا] فإنّ إسمی «علی» و قال المقریّ: کان بنو أمیّة إذا سمعوا بمولود إسمه علیّ قتلوه.» تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دار الفکر، بیروت، ج 7، ص 280.
[7]. «علیّ بن الجهم السّلمی... فکان مشهورا بالنّصب کثیرا الحطّ علی علیّ و أهل البیت و قیل أنّه کان یلعن أباه لم سمّاه علیّا.» لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ج 4، ص 210.
افزودن نظر جدید