حملات روانی آمریکا علیه نوجوانان و جوانان مسلمان ایرانی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ طی سالهای 1980 به بعد، بازیهای کامپیوتری از مطلوبیت ویژهای برای نوجوانان و جوانان کشورهای غربی و همچنین سایر کشورهای جهان برخوردار شدهاند. در راستای چنین شرایطی، مؤسسات جدیدی که از قابلیتهای نرمافزاری برخوردارند به تولید برخی از فیلمهای کامپیوتری موسوم به انیمیشن یا تصاویر متحرک مبادرت میورزند.
تولید این برنامهها بخش دیگری از استراتژی جنگ روانی کشورهای غربی محسوب میشود. کشورهای غربی در این برنامههای تصاویری، درصددند تا اسلامگرایی و مفاهیم اسلامی را به عنوان نماد خشونت معرفی کنند. معرفی اسلام به عنوان «مکتب خشونت» یکی از اولین شیوههای عملیات روانی آمریکاییها برای تأثیرگذاری افکار عمومی داخلی و بینالمللی است.
در برخی از برنامههای کامپیوتری و تصاویر متحرک برنامهریزی شده، نشانههایی از جدالگرایی و ستیزش مجموعههای غربی و اسلامی مشاهده میشود. در این ارتباط، شاهد جدالهای ایدئولوژیک و استراتژیک گروههای متعارضی هستیم که در قالب رویارویی غرب با مجموعههای اسلامی خاورمیانهای برنامهریزی شده است. خاورمیانه نماد فعالیت گروههای سیاسی و ایدئولوژیکی محسوب میشود که در تعارض با قهرمانان غربی قرار گرفته و به هر اندازه بازیگر بتواند ضمن بهرهگیری از نمادهای غربی در فیلمهای متحرک کامپیوتری، گروه بیشتری از اسلام گرایان را نابود کند و به مقابله مؤثرتری با آنان اقدام کند، طبعا امتیاز بیشتری کسب میکنند.
این امر، نشان میدهد که جنگ روانی غرب علیه اسلامگرایی از طریق الگوهای نرمافزاری و اقدامات غیر مستقیم سازماندهی میشود. طبعا بخشی از اینگونه جدالگرایی علیه نمادهای اسلامی و ایرانی قرار گرفته است. به هر میزان روندهای تعارض غیرمستقیم تداوم بیشتری پیدا کند و از پیچیدگی مؤثرتری برخوردار شود، مطلوبیت نهایی جهان غرب علیه گروههای اسلامی و اسلامگرایان افزایش مییابد. اگرچه برخی از این گونه تبلیغات نتایج منفی برای کشورهای غربی به بار کرده است؛ اما روندی ایجاد گردیده که به موجب آن کشورهای غربی گروههای اسلامگرا را به عنوان جلوههایی از رفتار نامتعارف در زندگی امروز جهانی معرفی کنند. در این ارتباط، نهادهای تبلیغاتی، سیاسی و امنیتی آمریکا نقش پررنگتری ایفا کردهاند. بهطور مثال، کارتر مذاکرات خود با روحانیون ایرانی را اینگونه توصیف میکند: «ما با یک گروه و مجموعهای کاملا عجیب مواجه هستیم.»[1]
ارائه چنین تفسیری از نیروهای اسلامگرا را میتوان زمینهای برای رویارویی با این گروهها دانست. به هر میزان که چهره گروههای اسلامی در نزد افکار عمومی بینالمللی تخریب گردد و عملیات روانی گستردهتری انجام پذیرد، طبعا در آن شرایط، مقابلهگرایی با نیروهای اسلامی از امکانپذیری بیشتری برخوردار خواهد شد. این امر از طریق تخریب افکار عمومی تحقق یافته است.
کالاهای فرهنگی که تا کنون توسط کشورهای غربی منتشر گردیده را میتوان به عنوان مقدمه جدالگرایی غرب علیه مجموعههای اسلامگرا فرض کرد. بهطور کلی، فیلمهای سینمایی و همچنین بازیهای کامپیوتری چنین کار ویژهای را به انجام میرسانند. مطالب و موضوعات منتشر شده را باید زمینهای برای تغییر افکار عمومی دانست. این امر موجب تشدید دشمنی و احساس ضعف عمیق و ناخوشایند ایالات متحده شده است. با توجه به چنین روندی، کشورهای اسلامی و ایران به یک نگرانی و دغدغه ملی برای غرب تبدیل شدهاند. انجام چنین اقداماتی بخشی از عملیات روانی جهان غرب علیه اسلامگرایان است. استراتژیستها بر ضرورت تخریب مشروعیت و قابلیت ساختاری کشورهای متعارض تأکید میکنند. برای مقابله با این واحدهای سیاسی، امکان بهرهگیری از هرگونه رفتار استراتژیک از جمله عملیات روانی اجتنابناپذیر است.
پینوشت:
[1]. آمریکا و اسلام سیاسی، جرجیس، فواز ای، با ترجمه سید محمد کمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، زمستان1382، ص 88.
[2]. رویارویی غرب معاصر با جهان اسلام، ابراهیم متقی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1391، ص 158.
افزودن نظر جدید