پیامبر اکرم؛ اسوه در همه امور
یکی از مسائلی که معتقدیم این است که پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) در همه شئون اسوه و الگوست، و تمام سخنان ایشان قابل استفاده و حکیمانه است، حتی اگر در مورد امور دنیوی سخن گفته باشند؛ و برای همین جهت که چون میتوان از تمام کارهای پیامبر گرامی اسلام (صلىاللهعليهوآله) الگو گرفت، عدهای از مسلمانان خود را اهل سنت نامیدهاند، به این معنی که ما طبق روش و سیره پیامبر (صلىاللهعليهوآله) عمل میکنیم؛ ولی گاهی احادیثی بیان شده است که جعل کننده آن حدیث قصد دارد که برخی از گفتار و سخن پیامبر (صلىاللهعليهوآله) را اجتهادی، غیر تخصصی و ارشادی جلوه دهد و در نتیجه سخن پیامبر (صلىاللهعليهوآله) را از حجیت بیندازد.
از جمله این روایات این احادیث است: «از پدر موسی بن طلحه نقل است که گفت: همراه رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) بر گروهی گذشتیم، که بر بالای درختان نخل بودند. رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) فرمود: آنان چه کار میکنند؟ گفتند: درختان نخل را بارور میکنند، گرد درختان نر را بر درختان ماده میپاشند. پیامبر (صلىاللهعليهوآله) فرمود: گمان نمیکنم که آن مفید واقع شود؛ خبر آن به مردم رسید، در نتیجه پیوند و تلقیح درختان را ترک کردند. ماجرا برای رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) توضیح داده شد. (که درختان خرما در اثر عدم تلقیح بارور نمیگردند.) پس رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) فرمود: اگر این عمل (تلقیح) آنان را سود میرساند، پس آن را انجام دهند. این گمان من بود، مرا به خاطر گمانم بازخواست نکنید، اما هرگاه از خداوند چیزی را به شما ابلاغ کردم، آنرا بپذیرید؛ زیرا هرگز بر خدای بلند مرتبه والامقام دروغ نمیبندم.»[1]
این حدیث به عایشه هم نسبت داده شده است: «از عایشه نقل گردیده است که پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) صداهایی شنید. پرسید آن صداها چیست؟ گفتند: عدهای نخلها را بارور میکنند. پس فرمود: اگر انجام ندهند، خود درست میشود. پس آن سال تأبیر انجام ندادند و محصولی بدست نیامد. پس برای پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) بیان نمودند. فرمود: اگر چیزی در امور دنیایتان گفتم، مخیر هستید (و اگر در تخصص شما بود، رأی کارشناسی خود را انجام دهید.) و اگر مطلب در امور دین (و آخرت) بود، در حیطه کار من است و سخن مرا بپذیرید.»[2] در این روایات جعلی که برای باز نمودن راه اجتهاد برای دیگر صحابه ساخته شده است، نکاتی نسبت داده شده که از ساحت پیامبر گرامی اسلام (صلىاللهعليهوآله) دور بوده و سازنده این احادیث، به نکات واضحی توجه نکرده است.
آيا راويان حديث، رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) را به عنوان يك عرب كه در ميان اعراب زندگی میکرد، هم نمیدانستند؟ و اگر او در مكه چنين چيزی نديده و نشنيده بود، آيا او را به عنوان يك انسان فهميده نمیشناسند كه اگر وارد بر قومی شده و كاری ببيند كه نداند چيست، بدون آن كه علت آن را بپرسد، آنان را نهی نكند؟ آيا اينگونه روايات، برای توجيه بعضی مخالفتها كه از اصحاب سر زده نيست، تا بگويند آنان گمان كردند كه اين از مسائل مربوط به دنيا بوده است؟
اين بهانه از كسانی كه با دستورات پيامبر (صلىاللهعليهوآله) مخالفت كردند نقل نشده، يعنی آنان نگفتند كه ما پنداشتيم اينها از مسائل دنيوی بوده است. بلكه بعدها، عدهای که خود را در زمره راویان جا زدند، برای توجيه آن خطاها، این دليل را تراشيدند.
و این راویان برای ساخت روایات خود با هم هماهنگ نیز نمینمودند، مثلاً در روایتی که در صحیح مسلم هم آمده، به پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) چنین نسبت داده شده است: «از عایشه از جدامة دختر وهب أسدي نقل است که از پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) شنیدم که میفرمود: خواستم که از غیله (جماع با زن در دوران شیردهی) منع کنم؛ اما ایرانیان و رومیان را به خاطر آوردم (به آنان نظر انداختم) که چنین میکنند و به فرزندانشان آسیبی نمیرسد.»[3] در این روایت اطلاع وسیعی به پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) نسبت داده شده، که ایشان از رسوم خصوصی مردم ایران و روم باخبر بوده ولی در روایت مورد بحث از مسئلهای که بسیار واضح است و فرد عوام و جوان که در آن مناطق زندگی میکند، محال است خبر نداشته باشد، چه برسد به انسانی با کمالات، حکیم، عالم به علم لدنی و 55 ساله؛ و یا حق تشریع و قانون گذاری برای پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) در این حدیث قائل شده، که مورد قبول بعضی نیست. همین تناقضات نشانه ساختگی بودن این روایات را دارد و قطعاً نمیتواند هر دو حدیث صحیح باشد، اگرچه ممکن است هر دو جعلی باشد و میتوان گفت در کتابهایی که نام صحیح به دنبالشان یدک کشیده میشود، روایات جعلی نیز وجود دارد.
پینوشت:
[1]. «عن موسى بن طلحة عن أبيه قال: مررت مع رسول الله صلى الله عليه وسلم بقوم على رؤس النخل، فقال: ما يصنع هؤلاء؟ فقالوا: يلقحونه، يجعلون الذكر في الأنثى، فيتلقح. فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ما أظن يعنى ذلك شيئاً. قال: فأخبروا بذلك، فتركوه. فأخبر رسول الله صلى الله عليه وسلم بذلك. فقال إن كان ينفعهم ذلك فليصنعوه. فانى إنما ظننت ظناً فلا تؤاخذوني بالظن ولكن إذا حدثتكم عن الله شيئاً، فخذوا به فانى لن اكذب على الله عز وجل.» صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، بیروت: دارالکتب العلمیه، ج4، ص1835. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج1، ص162.
مسند ابویعلی، ابویعلی موصلی، دار المأمون للتراث، ج2، ص13.
سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج2، ص825.
[2]. «عن عائشة، أن النبي صلى الله عليه وسلم سمع أصواتاً. فقال: ما هذا الصوت؟ قالوا: النخل يؤبرونها. فقال لو لم يفعلوا لصلح، فلم يؤبروا عامئذ، فصار شيصاً. فذكروا للنبي صلى الله عليه وسلم. فقال: إن كان شيئاً من أمر دنياكم، فشأنكم به. وإن كان من أمور دينكم، فإلى.» سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دارالفکر للطباعة و النشر، ج2، ص825. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. «عن عائشة عن جدامة بنت وهب الأسدية انها سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: لقد هممت ان انهى عن الغيلة، حتى ذكرت ان الروم وفارس يصنعون ذلك، فلا يضر أولادهم. (فنظرت في الروم وفارس، فإذا هم يغيلون أولادهم. فلايضر أولادهم ذلك شيئاً.)» صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، بیروت: دارالکتب العلمیه، ج2، ص1066. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
سنن الدارمی، دارمی، دمشق: مطبعة الاعتدال، 1349ق، ج2، ص147.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج6، ص434.
سنن ابوداود، سلیمان بن اشعث، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1410ق، ج2، ص224.
سنن ترمذی، ترمذی، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403ق، ج3، ص274.
سنن نسائی، نسائی، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1348ق، ج6، ص107.
سنن الکبری، بیهقی، دارالفکر، ج7، ص232.
افزودن نظر جدید