ابن تیمیه و نسبت دادنِ تحریف قرآن به شیعه
یکی از شبهاتی که مغرضین و متعصبین از اهل سنت به شیعه وارد میکنند و با آن حکم به تکفیر و شرک شیعه میدهند، مسأله تحریف قرآن است که آنها به تبع از افراد معلوم الحالی مثل ابن تیمیه و تابعین او چنین نسبتهای ناروایی را به شیعه وارد میکنند. ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة آورده است: «الْیهُودُ حَرَّفُوا التَّوْرَاةَ، وَكَذَلِكَ الرَّافِضَةُ حَرَّفُوا الْقُرْآنَ.[1] (یکی دیگر از شباهتهای یهود با رافضه این است که) یهود تورات را تحریف کردند و رافضه (شیعه) قرآن را.» او در این کتاب تهمتهای زیادی به شیعه زده و دروغهای زیادی به شیعه بسته است، كه ما در این مقاله قصد بررسی تهمت ناروای تحریف قرآن به پیروان مکتب اهل بیت را داریم.
بحثی را که میتوان به عنوان بحث ابتدایی در مسأله تحریف قرآن و نسبت دادن آن به شیعه، مطرح کرد این است که آیا اساساً امکان تحریف قرآن وجود دارد یا نه؟ آیا کتابی را که خداوند نسبت به آن خبر داده از هر گونه دخل و تصرف و تحریفى در امان خداوند خواهد بود، قابلیت و امکان تحریف در آن وجود دارد؟ خداوند میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَكِتٰابٌ عَزِیزٌ لاٰ یأْتِیهِ اَلْبٰاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لاٰ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ [فصلت/۴١-۴٢] و آن كتابى است عزیز، كه نه از پیش و نه از پس، باطل در آن راه نیابد فرستاده شده است از جانب خداى حكیم حمید»، در این آیه شریفه خدای تعالی اخبار کرده که هیچ امر باطلی در قرآن وارد نخواهد شد و اراده او بر این امر تعلق گرفته است، یا در جای دیگر که مىفرماید: «إِنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ [حجر/ ٩] ما خود قرآن را فرستادهایم، و خود حافظ و نگهدارندۀ آن خواهیم بود» و در این آیه شریفه نیز خداوندِ قادرِ مطلق، خود متکفل حفاظت از متن و محتوای مصحف شریف شده است.
حال با وجود اینگونه تعابیر از سوی خداوند متعال نسبت به حفاظت و نگهداری قرآن، مطلب اولی که از این آیات به خوبی استفاده میشود، این است که اراده خداوند بر عدم تحریف قرآن تعلق گرفته لذا نه شیعه و نه سنی و نه هیچ مذهب دیگری توانایی مقابله با این اراده را ندارد، پس میتوانیم بگوییم، فعل تحریف قرآن را که ابن تیمیه با حالت تمسخر و استهزاء به شیعه نسبت داده است، امریست که از حیطه قدرت آنها خارج است و اساساً با وجود اراده خداوند بر عدم تحریف قرآن، هیچ بشری را یارای انجام این کار نیست. آنچه تا به اینجا آوردیم ردّ سخنان ابن تیمیه بود که به شکل تهمت و افتراء به شیعه مطرح کرده بود؛ اما اگر ابن تیمیه شبههاش را به گونهای دیگر مطرح میکرد و نظیر بعضی از مغرضین و متعصبین، شیعه را به اعتقادِ به تحریف قرآن متهم میکرد نه اینکه بگوید شیعه قرآن را تحریف کرده است، آنوقت ما به گونه ای دیگر جواب او را میدادیم و مواردی نقض از تاریخ اهل سنت ذکر میکردیم که اولین معتقدین به تحریف قرآن، بزرگان اهل سنت بودند و آنها بودند که در این راه تلاشهای بی ثمری انجام دادند، که در ادامه مواردی را از همین باب ذکر خواهیم کرد. به عنوان نمونه، یکی از احکام اسلامی که در قرآن از آن به صراحت نام برده نشده و تشریع آن از طریق سنت صورت گرفته است حکم رجم و سنگسار است. اما روایاتی از بزرگان صحابه نظیر عایشه و عمر بن خطاب در کتب معتبره نظیر صحیح بخارى، مسلم، سنن ابوداود، ترمذى، ابن ماجه و موطاء مالك وجود دارد که قائلند این حکم در قرآن بوده و بعداً از آن حذف شده است.
بخاری از عمر بن خطاب نقل میکند که میگوید: «اِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً وَ أَنْزَلَ عَلَیهِ الْكِتَابَ فَكَانَ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ آیةَ الرَّجْمِ فقرأناها وَ عَقَلناها وَعَینَاهَا وَ رَجَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ رَجَمنا بَعْدَهُ فَأَخْشَى أَنْ طَالَ بِالنَّاسِ زَّمَانٌ أَنْ یقُولَ قَائِلٌ وَ اللَّهِ مَا نَجِدُ آیةُ الرَّجْمِ فى كِتَابِ اللّه فَیضِلُّوا بتَرّكِ فَرِیضَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ وَ الرَّجْمُ فى كِتَابَ اللَّهِ حَقَّ عَلَى مَنْ زَنَى إذَا أُحْصِنَ.[2] خداوند محمد را برانگیخت و قرآن را بر او نازل فرمود در میان آیات آن، آیۀ رجم وجود داشت كه ما آن آیه را خوانده و تعقل و درك كردهایم. رسول خدا، و بعد از او ما، با اتكاء به همان آیه، سنگسار كردن را انجام دادهایم. اینك از آن بیم دارم كه با گذشت روزگار كسى بگوید: به خدا سوگند كه آیۀ رجم را در كتاب خدا ندیدهام! و مردم بر اثر ترك این واجب خدائى به گمراهى افتند، در صورتى كه به موجب كتاب خدا حد رجم در زناى محصنه واجب شده است.» در بعضی دیگر از کتب هم آمده است، زمانی که از عمر پرسیده شد که اگر این آیه جزو قرآن بوده پس چرا آن را به متن قرآن اضافه نمیکند، اینگونه پاسخ داده که تنها دلیلی که این کار را نمیکند ترس از این است که مردم بگویند عمر به قرآن کتاب خدا مطلبی را افزودهاست.
با توجه به روایت فوق و اتقان سند آن میتوان ادعا کرد از اولین کسانی که اعتقاد به تحریف قرآن داشته و از ترس بدنامی با آن مبارزه نکرده جناب عمر بن خطاب بوده است. باز در همان منابع مذکور از عایشه نیز نقل میکنند: «وَ نَزَلَت آیهُّ (الرَّجم، وَ رضاعة الكَبیر عَشراً) لَقَد كانَ فى صَحِیفَةٍ تَحْتَ سَرِیرِی فَلَمَّا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ تشاغلنا بِمَوْتِهِ دَخَلَ دَاجِنٌ فَأَكَلَها.[3] آیۀ (رجم، و ده بار شیر دادنِ بزرگسالان) روى برگى از كاغذ نوشته شده بود و من آن را زیر تخت خواب خود پنهان كرده بودم. چون رسول خدا رحلت كرد، ما سرگرم مراسم كفن و دفن او شدیم و از دیگر امور غافل ماندیم كه جانوری وارد اطاق شد و آن كاغذ را خورد.» در این آیه نیز به صراحت عایشه اعتراف میکند قسمتی از کتاب هدایت مسلمانان که خداوند متعال وعده به حفظ آن داده است توسط حیوانات خورده شده است!
در رابطه با همین مساله، مسلم در کتاب صحیحش نامهای را از ابوموسی اشعری به تعدادی از قاریان بصره نقل میکند که در آن ابوموسی پس از مدح و ثنای قراء خطاب به آنها میگوید: «وإنا كنا نقرأ سورة كنا نشبهها فی الطول والشدة ببراءة فأنسیتها غیر أنی قد حفظت منها لو كان لابن آدم وادیان من مال لابتغى وادیا ثالثا ولا یملأ جوف ابن آدم إلا التراب.[4] ما در قرآن سورهاى مىخواندیم كه از نظر طول و محكمى، آن را شبیه سوۀ برائت مىدانستیم و من آن را فراموش كردهام. تنها این قسمت از آن به خاطرم مانده است كه مىگوید هرگاه فرزند آدم را دو بیابان از مال و خواسته باشد، آرزوى بیابان سوم آن را مىكند، شكم فرزند آدم را جز خاك چیزى پر نخواهد كرد.» اینها تنها چند مورد از مواردی بود که در کتب معتبره اهل سنت در رابطه با مسأله تحریف قرآن وجود دارد که اگر بخواهیم همه موارد را بیاوریم نیاز به یک مقاله مفصل دارد و در مجال این مختصر نمیگنجد، اما به عنوان یک مطلب از پیش تحقیق شده میتوان ادعا کرد در کتب معتبره اهل سنت مدارکی دال بر وجود سعی و تلاش بزرگان صحابه و مورد احترام اهل سنت، برای تحریف قرآن اعم از تحریف بالتنقیص و بالاضافه وجود دارد، هر چند همۀ این تلاشهای مغرضانه بیسرانجام بوده و با وجود اهتماماتی که منحرفین در طول تاریخ بر این امر گماشتهاند، پروژه تحریف قرآن با شکست و رسوائی مواجه شده و وعده خداوند نسبت به حفظ قرآن محقق شده تا میلیونها مسلمان دستشان از این کتاب هدایت کوتاه نباشد.
پینوشت:
[1]. ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، ریاض: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، ج 1 ص 25. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، بیروت: دار ابن كثیر الیمامة، ج 6 ص 2503
[3]. ابوداود السجستانی، سنن ابی داود، بیروت: دار الرسالة العالمیة، ج3 ص 406
[4]. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 2 ص 726
افزودن نظر جدید