علت بیمهری اهل سنت به نظاّم معتزلی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابراهیم بن سیار بن هانی، مشهور به نَظّام (متوفای 230 هجری) فیلسوف و متکلم مشهور اهلسنت است که به خاطر زیبایی کلامش در نظم و نثر به نظّام شهرت یافته و مؤسس فرقه نظامیه و از بزرگان معتزله به شمار میرود. با آنکه برخی از علما و رجالیون اهلسنت به مدح او پرداخته و ستایشهایی از او کردهاند[1] اما با این حال وی مورد بیمهری و بیتوجهی بسیاری از علمای اهلسنت قرار گرفته به گونهای که نه تنها او را از جمله علمای عامه به حساب نمیآورند، بلکه انواع و اقسام تهمتها را نیز به او زده و حتی وی را خارج از دین اسلام دانسته و نسبت برهمائی به او دادهاند.
در این مقاله در پی آنیم تا به بررسی علت موضعگیریهای منفی علمای اهلسنت نسبت به نظام معتزلی پرداخته و روشن کنیم که چرا با وجود جایگاه و مقام علمی و بزرگ وی در میان عمای اهل سنت، باز هم دیدگاههای متضادی در مورد او وجود دارد. پاسخ به این سوال را میتوان با سیری در تاریخ و مطالعه دیدگاهها و نظرات نظام معتزلی پیرامون برخی از حساسترین وقایع تاریخی و اختلافی میان مذاهب اسلامی، مشاهده نمود. وی در پارهای از مسائل اختلافی میان شیعه و اهل سنت، نظرات شاذ و جنجال برانگیزی را بیان کرده و بر خلاف دیدگاه و اعتقاد سایر علمای عامه، حقایقی را فاش نموده که چندان برای دیگران خوش نیامده، لذا وی را مورد اتهام قرار داده و او را از اسلام خارج دانستهاند. مهمترین اشکالی که به وی وارد است، نقل برخی از روایاتی است که همسو با اعتقادات شیعه در برخی وقایع و جریانهای تاریخی است. حال در ادامه به برخی از این مواضع اشاره مینماییم تا حقیقت امر روشنتر گردد.
- تصریح به امامت امیرمومنان توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
نظام معتقد به منصوص بودن امامت پس از پیامبر بوده و چنین نوشته که رسول خدا، امیرمؤمنان را به عنوان امام پس از خود نصب نمود. اما خلیفه دوم، آن را انکار کرد. اما باید دانست که این اشکال به نظام وارد نیست چرا که این اعتقاد به او اختصاص نداشته بلکه برخی دیگر از بزرگان اهل سنت از جمله امام غزالی به این امر تصریح کردهاند.[2] حال اگر به این دلیل نظام را مرتد از دین میدانند باید غزالی را نیز مرتد بدانند حال آنکه ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت بعد از نقل این سخن غزالی در مورد او میگوید: «و ما ادری ما عذره فی هذا و الظاهر انه رجعنه و تبع الحق فان الرجل من بحور العلم و الله اعلم.[3] نمیدانم عذر و بهانه غزالی برای این سخنش درباره عمر چیست؟ شاید او از این حرفش برگشته باشد، چرا که او دریایی از علم و دانش است.»
- شک عمر در نبوت پیامبر
یکی دیگر از اشکالاتی که متوجه نظام است، اعتقاد وی پیرامون شک خلیفه دوم در نبوت رسول خدا در جریان صلح حدیبیه است. اما این اشکال نیز نمیتواند موجب تغییر دیدگاه علمای اهل سنت نسبت به نظام و مرتد دانستن او شود چرا که این جریان در صحیحترین منابع اهل سنت از جمله صحیح مسلم و بخاری نیز وارد شده است.[4] و اگر نقل این روایت موجب ارتداد نظام شده باشد پس باید بخاری و مسلم را نیز به همین دلیل مرتد دانست حال آنکه احدی از علمای عامه در مورد این دو نفر چنین اعتقادی ندارد.
- اعتراف به ضرب و شتم فاطمه توسط خلیفه دوم و سِقط حضرت محسن
اشکال سومی که میتواند دیدگاه اهل سنت نسبت به نظام را تا حدود زیادی تغییر داده و در نظر بسیاری وی را مرتد و کافر به شمار آورد، نقل روایتی است که در آن به ضرب و شتم دختر رسول خدا توسط عمر بن الخطاب تصریح شده و سقط جنین فاطمه را نتیجه این فعل عمر دانسته است. «ان عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت المحسن من بطنها[5] همانا عمر ضربهای به شکم فاطمه زد که از شدت آن ضربه، محسن سقط شد.» در مورد این اعتراف نیز باید گفت بسیاری از علمای اهل سنت به اصل واقعه هجوم خلیفه اول و دوم به بیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و تهدید عمر به آتش کشیدن خانه تصریح کردهاند هر چند به خاطر تعصبات بیجا از نقل جزئیات این واقعه خودداری نمودهاند، لذا اصل ماجرای هجوم به بیت از وقایع غیر قابل انکار است و سخن تنها در جزئیات این واقعه است. لذا گناه و جرم نظام نقل برخی از این جزئیات و فاش کردن برخی حقایق است که بر دیگران گران تمام شده است.
- نماز تراویح از بدعتهای عمر
اشکال دیگری که به نظر میرسد متوجه نظام باشد، اعتراف و تصریح وی به بدعت عمر در نماز تراویح است. اما لازم به ذکر است که این مطلب نیز اختصاص به نظام نداشته بلکه بخاری نیز در صحیح خود آن را نقل نموده است.[6] حال آنکه با این وجود صحیح بخاری همچنان از اصح کتب نزد اهل سنت به شمار میآید و کوچکترین جرحی از سوی علمای عامه متوجه خود بخاری نشده است.
- نهی عمر از متعه حج
اعتقاد نظام به اینکه خلیفه دوم بر خلاف حکم رسول خدا، فتوا به تحریم متعه حج کرده نیز میتواند یکی دیگر از دلایل بیمهری و بیتوجهی علمای عامه نسبت به نظام باشد. حال آنکه این جریان نیز از قطعیات تاریخی است و بسیاری از بزرگان عامه از جمله بخاری و مسلم آن را در صحیح خود نقل نمودهاند.[7] با توجه به آنچه گذشت به این نتیجه میرسیم که هیچ یک از اشکالات فوق به تنهایی نمیتواند موجب تغییر دیدگاه علمای عامه نسبت به نظام معتزلی و خارج دانستن او از اسلام شود چرا که روشن شد که بسیاری دیگر از علمای اهل سنت نیز در مواضع مختلف به موارد فوق اذعان و اعتراف نمودهاند. با این حال به نظر میرسد علت اصلی بیمهری علمای اهل سنت نسبت به نظام، اعتراف و تصریح وی به هر یک از موارد فوق باشد به گونهای که او تنها عالم اهل سنت است که در تمام موارد مذکور و برخی از وقایع تاریخی دیگر روایاتی همسو با اعتقادات تشیع را نقل کرده و بر خلاف دیگر علمای هم مسلک خویش قلم زده است. و از آنجا که انکار و تکذیب این وقایع توسط سایر علمای عامه وجود نداشته است لذا تنها چاره کار، اعتقاد به ارتداد نظام از دین اسلام و کافر دانستن او بوده است.
پینوشت:
[1]. تاریخ بغداد، ج6، ص97، رقم3131، احمد بن علی ابوبکر الخطیب البغدادی، دار الکتب العلمیة، بیروت ؛ الاکمال فی رفع الارتیاب، ج7، ص247، علی بن هبة اللهبن ابی نصر ابن ماکولا، دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الاولی، 1411ه.ق، الملل و النحل، ج1، ص57، رقم3، ذیل اصحاب ابراهیم بن یسار، محمد بن عبدالکریم الشهرستانی، بیروت، 1404ه.ق، تحقیق محمد سید کیلانی
[2]. سرالعالمین و کشف ما فی الدارین، ج1، ص18، باب فی ترتیب الخلافة و المملکة، ابو حامد الغزالی، بیروت، 1424ه.ق، تحقیق محمد حسن اسماعیل
[3]. سیر اعلام النبلاء، ج19، ص328، محمد شمس الدین الذهبی، موسسة الرسالة، بیروت، 1413ه.ق، تحقیق شعیب الارناووط، محمد نعیم العرقسوسی
[4]. صحیح بخاری، ج3، ص1162، ح3011، کتاب62، ابواب الجزیة، کتاب الجهاد، باب الجهاد، باب17، باب اثم من عاهد...، محمد اسماعیل البخاری، بیروت ؛ صحیح مسلم، ج3، ص1784، باب34، باب صلح الحدیبیة، مسلم بن الحجاج النیسابوری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، تحقیق عبدالباقی
[5]. الملل و النحل، ج1، ص57، رقم3، ذیل اصحاب ابراهیم بن یسار، محمد بن عبدالکریم الشهرستانی، بیروت، 1404ه.ق، تحقیق محمد سید کیلانی
[6]. صحیح بخاری، ج2، ص707، ح1906، کتاب صلوة التراویح،باب فضل من قام رمضان، محمد بن اسماعیل البخاری، بیروت، 1407ه.ق، ت: دیب البغا
[7]. صحیح البخاری، ج4، ص133، ح4246، کتاب التفسیر، باب فمن تمتع بالعمرة الی الحج، محمد بن اسماعیل البخاری، بیروت، ط3، 1407ه.ق ؛ صحیح مسلم، ج2، ص914، ح1249، کتاب الحج، باب التقصیر فی العمرة، مسلم بن الحجاج النیسابوری، بیروت، تحقیق محمد فواد عبدالباقی
افزودن نظر جدید