چرا حضرت یونس در شکم ماهی محبوس شد؟
پایگاه جامع فرق ادیان مذاهب ـ امروزه یکی از مباحث جنجالی که در شبکههای مجازی مطرح است «علت حبس حضرت یونس در شکم ماهی»میباشد.
وهابیت و گروههای تکفیری برای تخریب چهره تشیع با بزرگ نمایی این موضوع سعی در ایجاد شبهه در میان جوانان دارد به نحوی که چندی قبل به صورت گسترده در فضای مجازی ایجاد شبهه کردند و ادعا کردند اعتقاد و باورهای شیعیان بر پایه خرافات پایه گذاری شده است!
این گروه با نمایش دادن احادیث جعلی و احادیثی که از لحاظ سند ضعیف هستند بیان کردند: ولایت منصوص از جانب الله یکی از اصول دین شیعیان است که مصدری نه در کتاب الله و نه در سنت رسول الله علیه أفضل الصلاة والسلام ندارد اما در کتب شیعیان خرافاتی در این مورد ذکر شده است که خواندن آنها خالی از لطف نیست.... محمد باقر مجلسی در کتاب بحار الأنوار اینگونه مینویسد: حبة العرنی قال: قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): إن الله عرض ولایتی على أهل السماوات وعلى أهل الأرض أقر بها من أقر وأنکرها من أنکر، أنکرها یونس فحبسه الله فی بطن الحوت حتى أقر بها.. یعنی از حبة عرنی نقل است که: امام علی علیه السلام فرمود: خداوند متعال ولایت مرا بر آسمانیان و زمینیان عرضه کرد، هر کس ولایت مرا پذیرفت، پذیرفته و هر کس آن را نپذیرفت گرفتار شد، یونس ولایتم را انکار کرد برای همین الله او را در شکم ماهی حبس کرد تا اینکه بدان اقرار کرد.!!!!
با بررسی کتب معتبر شیعیان به این نتیجه میرسیم که یکی از دلایل مهم حبس حضرت یونس (علیه السلام) در شکم ماهی ترک اولی بوده است. زیرا حضرت یونس (علیه السلام) ۳۳ سال قوم خود را دعوت به توحید نمود، تنها دو نفر به او ایمان آوردند، از این رو به طور کلی از آنها ناامید شد و بر ایشان نفرین کرد، و از میان آنها بیرون آمد که از عذاب آنها نجات یابد، ولی اگر او در میان قوم میماند و باز آنها را دعوت میکرد بهتر بود، چرا که شاید در همان روزهای آخر، ایمان میآوردند، ولی یونس که کاسه صبرش لبریز شده بود، آن کار بهتر را رها کرد و از میان قوم بیرون آمد، همین ترک اولی باعث شد که دچار غضب سخت الهی گردید. یونس نینوا را ترک کرده و آن سرزمین را رها نموده بود و به راه خود ادامه داد تا به دریا رسید، آنجا عدهای را دید که قصد عبور از دریا را داشتند، لذا از آنان اجازه خواست که با آنان همسفر گردد و بر کشتی ایشان سوار شود. مردم خواست او را با آغوش باز پذیرفتند و او را ارج نهادند و به وی احترام گذاشتند، زیرا آثار بزرگواری و عظمت روح در سیمای او دیده میشد و پیشانی درخشانش از تقوا و پرهیزکاری او خبر میداد، اما کشتی هنوز از ساحل دور نشده بود و از خشکی فاصله زیادی نگرفته بود که دریا طوفانی شد و امواجی سهمگین کشتی را متلاطم ساخت و سرنشینان کشتی فرجام بدی را برای خود پیش بینی میکردند، چشمها خیره شده بود و قلبها به تپش و دست و پای افراد به لرزه در آمده بود و در این حال راهی جز سبک کردن کشتی به نظرشان نمیرسید. مسافرین با یکدیگر مشورت کردند که چه کنند، سپس به توافق رسیدند که قرعه بیاندازند و به نام هر کس افتاد او را به دریا بیافکنند. پس قرعه انداختند و به نام یونس در آمد، ولی به خاطر احترام و ارزشی که برای او قائل بودند، حاضر نشدند او را به دریا اندازند؛ پس بار دیگر قرعه را تجدید کردند، باز هم به نام یونس در آمد، اما این بار هم دریغ کردند که او را به دریا افکنند و برای سومین بار قرعه انداختند و این بار نیز قرعه به نام یونس در آمد.[1]
ای کاش وهابیت و گروه های تکفیری به جای اینکه با چشم بسته و از روی تعصب کورکورانه به نقد اعتقادات و باورهای شیعیان بپردازند چشمان خود را باز میکردند و حقیقت مذهب تشیع را درک میکردند.
منبع:
[1]تفسیر برهان، ج ۲، ص ۲۰۰ـ۲۰۲، ج ۴، ص ۳۵ـ۳۷
افزودن نظر جدید