آيا مي توان مردم را به زور به بهشت برد؟
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_چند سالی هست که شعاری با این مضمون که "ما نمیخواهیم با زور به بهشت برویم" از سوی برخی جریانات سیاسی کشور مطرح شده و راستش اینقدر این شعار دلانگیز و جذاب است که خود من هم اگر پشت صحنه و مفهوم و در نتیجه مقصود طراحان آن را نمیدانستم حتماً این را ورد زبانم میساختم. این شعار اما در زمانی فراگیر شد و محور تبلیغات زنجیرههای رسانهای طرفدار یکی از جناحها قرار گرفت که طرح ارتقا امنیت اجتماعی توسط نیروی انتظامی کلید خورد و این موج رسانهای با تکیه بر این شعار و امثال این شعار درصدد مقابله با طرح امنیت اجتماعی و عقیم ساختن آن مثل طرحهای قبلی برآمدند. اما بهتر نیست این گزاره را بشکافیم و ببینیم از درون آن چه معانی بیرون میآید و آیا پاسخی در خور برای آن وجود دارد؟
اگر در باب اخلاق مطالعاتی هرچند مختصر داشته باشیم این نکته را به وضوح خواهیم یافت که "کمال انسان در انجام عمل خوب بصورت اختیاری است" یعنی در اخلاق اسلامی هم فعل حرام ضد ارزش است و هم بزوربودن فعل خوب فاقد ارزش برای شخص است. اما بنظر میرسد که پیش از ادامهی بحث اول تعریفی از ارزش، ضد ارزش و بدون ارزش داشته باشیم تا درک بحث برایمان سهلتر گردد.
ارزش آنچه که ما را برای رسیدن به کمال برتر کمک میکند. ضد ارزش نیز به آن دسته اخلاقیات گفته میشود که علاوه بر سد راه سیر بسمت کمال ما را به سقوط میکشاند و فاقد ارزش صفاتی که نه باعث سقوط و نه باعث صعود بطرف کمال میگردند.
همانگونه که بیان شد انجام فعل اختیاری در واقع اساس سیر بسمت کمال قرار داده شده و مجبور بودن اشخاص به انجام افعال نیک هیچ راهی بسوی کمال _ یا مثلاً بهشت_ برای آنان نمیگشاید و ما تا اختیار نداشته باشیم افعال ما هیچ ارزشی نیز نخواهند داشت.
شاید سؤال برایتان پیش آمده باشد که پس لابد این جریان که این شعار را میدهند حتماً سخن حق را بیان داشتهاند، اجازه دهید زود نتیجهگیری نکنیم و سخن طرف دیگر را هرچه هست بشنویم.
آیا سخن طرف دیگر این است که ما میخواهیم با زور آدمها را به بهشت بفرستیم؟ یا اینکه سخن آنان از موضعی دیگر و از جایگاه دیگری بیان شده؟ آیا اصلاً استدلالی برای به کار بردن زور هم میتوان پیدا کرد یا نه؟ و آیا میتوان این حق را به خود داد که زور را به هر طریقی که باشد محکوم کرد؟!
سخن طرف دیگر: ماجرا این است که مجبور ساختن عدهای در جامعه به رعایت برخی هنجارها و برخی مسائل دینی نه برای هدایت آنها یا مجبور ساختن صرف آنها به انجام اعمال الهی است، بلکه هدف فراهم ساختن شرایط برای دیگرانی است که میخواهند بصورت اختیاری راه خویش بسوی کمال را بپیمایند. اما در جامعهای لاابالی که حقوق آنها زیر پا له میشود این حرکت بسوی کمال که حق است سخت میشود. آیا وظیفهی یک حکومت اسلامی فراهم کردن شرایط راحت گناه کردن بصورت آزاد برای برخی از افراد است یا فراهم ساختن زمینهی سلوک بسمت حق تعالی برای مسلمین؟ آیا به خطر انداختن روح انسان در زیر وسواسهای شیطان و یاران زمینیاش آزادی را به ارمغان خواهد آورد؟ و آیا آزادی صرف نظر از همه چیز دارای ارزش است؟
مخالفان آن شعار دقیقاً بر این عقیدهاند که بله نمیشود کسی را بزور به بهشت برد اما آیا میشود با مسموم کردن فضای جامعه انتظار داشت که بندگان خدا راه حق را پیدا کنند؟ آیا فلسفه حکومت اسلامی و برقراری قوانین الله چیزی جز این است که راه رسیدن به کمال برای همه مسلمین فراهم شود یا اسلام اجازه میدهد بخاطر اینکه عدهای احساس آزادی داشته باشند، تمام جامعه به فساد کشیده شوند؟
آیا تجربهی آندلس غنیمتی در راه ما نیست؟ چرا مسلمانان بعد از آن فتوحات عظیم رو به ضعف و زوال آوردند؟ این پاسخ مورخان غربی در مورد علل شکست مسلمین در آندلس است که "ما را دو چیز بر مسلمانان پیروز ساخت یکی زن و دومی شراب". چقدر میتوانیم سر خویش را مثل کبک زیر برف ببریم و حقایقی را که رسولالله (صلی الله علیه و آله) به ما هشدار داده را نبینیم و نشنویم؟ ایشان یکی از علل عمده جهنمی شدن عدهی زیادی از امت خویش را شهوت فروج میدانند!
آیا صرف اعمال زور به عدهی کمی در جامعه که دلیلش فراهم ساختن امنیت روانی برای جوانان و نوجوانان جامعه در راحتتر یافتن راه کمال بسوی حق است آن هم در شرایطی که بدلیل شرایط اقتصادی و سایر علل، امکان ازدواج در سنین پایینتر برای اغلب جوانان وجود ندارد و با اندک کوتاهی در باب روابط زن و مرد فاجعههایی رخ خواهد داد که نتیجهی آن را سالهای بعد باید نظارهگر بود!
جالب این جاست که عدهای با مثال آوردن جوامع غربی و آزادیهای موجود در آن جوامع ادعا میکنند که آنها بهتر راه حق را خواهند یافت و به همین دلیل است که پیشرفت علمیشان نیز سریعتر است تا محدودیتهایی که اسلام ایجاد کرده ... . اما هیهات که چشمها کور هستند و نمیبینند در سایهی همین توجه به احکام اسلامی در این بیست و چند سال بود که این نیروی عظیم جوان سالم پای به عرصه اجتماع گذارد در حالی که در همین عصر جوامع غربی نه با مشکل که با معضل جمعیت روز افزون پیر و آمار کم ازدواج رسمی و تعداد بسیار کم زاد و ولد قانونی، کاهش جمعیت جوان، اعتیاد فراوان به مخدرها و مشروبها و معضلاتی مثل سقط جنین و خود کشی و ... مواجه هستند.
نکتهای که میتوان به آن اشاره کرد در این باب شاید این سخن باشد که در حوزه حقوق اجتماعی و امور کلی مسلمین و مصالح آنان گاهی امکان برقراری اجبار هم برای عدهای وجود دارد همانطور که یک مسیحی و یک یهودی و ارمنی که در این جامعه زندگی میکنند ملزم به مثلاً رعایت حجاب هستند برخی از مسلمینی که یا در اثر بیتوجهی به آیات قرآن و روایات و احادیث اهلبیت و یا در اثر اعتقاد به اباحهگری و در اصل مباح دانستن همه چیز و شکستن مرز بایدها و نبایدهای الهی برخی احکام اسلام را رعایت نمیکنند ملزم و مجبور به اجرای احکام الهی در صحنهی اجتماع هستند.
حال نتیجه این باشد که آنهایی که با اجبار ملزم به رعایت احکام در عرصهی اجتماعی میشوند نه از اجر و ثواب اطاعت امر حضرت حق برخوردار میشوند نه راهی بسوی حق خواهند یافت و در خلوت خود هر طوری که معتقدند میتوانند عمل کنند، در عین حالی که در جامعه باید قوانین را رعایت کنند. اما کسانی که علیرغم اجبار در خویشتن خویش معتقدند که باید احکام خدا را در پیدا و نهان رعایت کرد و به این اعتقاد خویش عمل میکنند بنا بر وعدهی حق همانان بهشتیانند. [۱]
نکته دیگری که قابل توجه است این است که قرآن کریم کسانی را که قائل به اشاعه فحشاء هستند به شدت مورد حمله قرار داداه است:
«إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.» [۲] ؛ «برای کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان تهمت زنا شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردآور مهیاست. خدا میداند و شما نمیدانید.»
نکته دیگری که قابل توجه است بعضی از احکام اسلام اجتماعی هستند و اگر افرادی نمیخواهند و یا دوست ندارند که آنها را اجرائی کنند حق ندارند حرمت احکام اسلام را شکسته و آن را در جامعه مسلمین اشاعه دهند همانند بحث حجاب اسلامی که در بالا گذشت و یا روزهخواری و یا نعوذبالله مشروبخواری و گناهان دیگر ... کسانی که اگر در خفا کارهایی را انجام میدهند، حق ندارند که این کارها را در ملأ عام مرتکب شوند و اگر خواستند انجام دهند بر حاکم اسلامی است که با اینگونه افراد برخورد جدی داشته باشد؛ چرا که چنین افرادی سد گناه را شکسته و افراد را نسبت به حرمتشکنی قوانین الهی جری میکند و این به ضرر تمام جامعه مسلمین خواهد بود. عجیب است چنین افرادی که دم از بهشت زوری میزنند و قائلاند که همه چیز اختیاری است، چرا برای جلوگیری از میکروبها و ویروسها چنین نظری ندارند. و یا اگر چنین باشد باید در خانهها شبانه روز باز باشد تا اگر دزدی آمد به اختیار خود اجناس خانه را بردارد و یا برندارد و یا مرزهای کشور باید همیشه گشوده باشد تا قاچاقچیان مواد مخدر هرچه که دلشان خواست مواد را وارد کشور بکنند و آنوقت ما فرهنگسازی بکنیم که ای جوانان عزیز! شما اختیار دارید که مواد مصرف بکنید و اختیار دارید که مصرف نکنید. بله درست است که باید فرهنگسازی شود ولی این هم دلیل نمیشود که مرزهای اسلامی به روی انسانهای پست و دون باز باشد تا تمام جوانان را آلوده کنند. بله هم باید فرهنگسازی شود و هم باید جلوی افراد بیمار و افراد سودجو نیز گرفته شود. در دنیای امروز که تمام دنیای غرب با فرهنگ فاسدش به جنگ بر علیه فرهنگ اسلامی و ارزشهای اسلامی برخواسته است نباید عرصه را برای تاخت و تاز آنها باز گذاشت تا آنها هر غلطی که دلشان خواست انجام بدهند. باید هم جلوی میکروب و بیماری گرفته شود و از طرف دیگر باید جامعه و جوانان مسلمان را آگاهسازی کرد و زمینه فساد برچیده شود تا مردم در فضای آرام و پاک بتوانند به خودسازی و اختیار کمال به کمالات عالیه برسند.
۱- منبع: سایت خیمه
۲ – نور، آیه ۱۹
افزودن نظر جدید