اولیاء الله نزد شیعه و صوفی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_اولیاء در شیعه و صوفیه از جایگاه خاصی برخوردار است. شیعه اولیاء را ائمه اثنی عشری و جانشینان ایشان میداند ولی صوفیه ولی را قطب میداند و این همان نقطه افتراق شیعه از صوفی است. در این نوشتار سعی شده است درباره "اولیاء الله" که در قرآن و روایت و متون صوفیه آمده است مختصرا بحث شود.
اولیاء از نظر لغت
اولياء جمع وَلىّ بر وزن فعيل و از ريشه «و ـ ل ـ ى» است. وَلْى در لغت به معناى قرب و نزديكى است.[1] برخى آن را در اصل به معناى وقوع چيزى پس از چيزى، همراه با رابطهاى بين آن دو دانسته و استعمال آن را در معانى ديگرى مانند نزديكى، دوستى، يارى و پيروى، از آثار آن اصل به حساب آوردهاند.[2] براى ولىّ نيز معانى گوناگونى مانند دوستدار، رفيق و يارى كننده ذكر شده است[3] كه در هر يك از آنها نوعى قرب و نزديكى وجود دارد.
اولیاء الله در قرآن کریم
در قرآن كريم لفظ اولياء الله فقط در دو مورد بهكار رفته است: در آيات 62 ـ 64 يونس/10، برخى از ويژگيهاى اولياء اللّه بيان شده و در آيه6جمعه/62 خطاب به يهوديان آمده است: اگر گمان مىكنيد تنها شما اولياى خدا هستيد پس مرگ را آرزو كنيد.
اولیاء در روایات
در برخى از روايات عنوان اولياءاللّه بر اهل بيت(عليهم السلام)، پيروان ايشان[4]، و ابرار[5] تطبيق شده است.
- في تفسير العياشي عن عبد الرحمن بن سالم الأشل عن بعض الفقهاء قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ، ثم قال: تدرون من أولياء الله؟ قالوا: من هم يا أمير المؤمنين؟ فقال: هم نحن و أتباعنا ممن تبعنا من بعدنا، طوبى لنا و طوبى لهم أفضل من طوبى لنا، قالوا: يا أمير المؤمنين ما شأن طوبى لهم أفضل من طوبى لنا؟ ألسنا نحن و هم على امر؟ قال: لا، انهم حملوا ما لم تحملوا عليه و أطاقوا ما لم تطيقوا.[6]
ـ به نقل از عبد الرحمان بن سالم از بعضى از فقهاء ـ : امام على عليه السلام چون آيه «بدانيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است•••» را خواند فرمود : مى دانيد دوستان خدا چه كسانى هستند؟ عرض كردند: چه كسانى هستند، اى امير مؤمنان؟ فرمود: آنان، ما و پيروانمان هستيم. پس، كسانى كه بعدِ ما از ما پيروى كنند خوشا به حال ما و خوشتر به حال آنان. عرض كردند: اى امير مؤمنان! چرا خوشا به حال ما و خوشتر به حال آنان؟ مگر نه اين است كه ما و آنان هر دو در يك راهيم؟! فرمود: نه، زيرا آنان بارى را به دوش مى كشند كه شما نكشيده ايد و چيزهايى را تحمّل مى كنند كه شما تحمّل نكرده ايد.
عن بريد العجلي عن أبي جعفر عليه السلام قال: وجدنا في كتاب على بن الحسين عليهما السلام: «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» إذا أدوا فرائض الله، و أخذوا بسنن رسول الله صلى الله عليه و آله، و تورعوا عن محارم الله، و زهدوا في عاجل زهرة الدنيا، و رغبوا فيما عند الله، و اكتسبوا الطيب من رزق الله، لا يريدون التفاخر و التكاثر، ثم أنفقوا فيما يلزمهم من حقوق واجبة، فأولئك الذين بارك الله لهم فيما اكتسبوا و يثابون على ما قدموا لآخرتهم.[7]
امام باقر(ع) فرمود: در کتاب علی بن الحسین(ع) چنین دیدیم: آگاه باشید! اولیای خدا نه بیمی دارند و نه اندوهگین خواهند شد، در صورتی که واجبات خدا را انجام دهند، به سنتهای رسول خدا عمل کنند، از حرامهای الهی دامن فروچینند، از چیدن گل دنیا دل بکنند، به آنچه در نزد خدا است دل ببندند، در پی روزی حلال بروند، در اندیشه فخرفروشی و فزونخواهی نیفتند، و حقوق واجبی که برگردن دارند بپردازند ؛ پس اینانند که خدا به آنچه کسب کرده اند برکت می دهد، و به پاداش آنچه برای آخرت داده اند خواهند رسید.
اولیاء در متون صوفیه
تعداد اولیاء به عقیده صوفیه در هر عصر سیصد و پنجاه و شش کس است که چون از ایشان یکی از دنیا برود، دیگری به جای او می آید. اما این اولیاء مراتب و طبقات دارند. سیصد تنان، چهل تنان، هفت تنان، پنج تنان، سه تنان، یک تنان این یکی قطب است که به عقیده صوفیه عالم به وجود او می گردد و او قطب عالم است.»[8]
صوفیه معتقد است که «اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریباً یکسان است»[9] «قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است».[10] همانجا آمده «نظریه انسان کامل ابن عربی خیلی شبیه به نظریه شبعی قطب و امام و همانند نظریه مهدی است».[11] در صورتی که به زمان ما به عقیده شیعه قطب عالم حجه ابن الحسن العسگری است و در عصر امامت هر امام علیه السلام «قطب عالم» بوده است.
آنچه از کتب صوفیه مستفاد می شود این است که «ولی» به واسطه ارتباط نزدیک به خدا به مقامی می رسد که حجاب بین او و عالم غیب مکشوف می شود و در حال خلسه و جذبه به مقام نوبت و اخبار از مغیبات می رسند.»[12]
نتیجهگیری
صفاتی را که شیعه برای امامان معصوم و برگزیدگان خدا میداند، صوفیه برای قطب قائل است چنان که محیی الدین عربی: «شافعی را از اوتاد، ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و عمر بن عبدالعزیز و متوکل را از طبقات اولیاء می داند».[13] و این در حالی است که مطابق مطالبی که آمد اولیاء در شیعه با اولیاء در صوفیه اختلاف زیادی دارند. اما باید دانست که صوفیه به جهت جمع کردن مردم ساده به دور خود مقامات اولیاء حقیقی خداوند را برای غاصبین این مقام جعل کرده است.
منابع:
1- المصباح، ص672؛ القاموس المحيط، ج2، ص1760، «ولى»
2- التحقيق، ج13، ص203، «ولى»
3- تاجالعروس، ج20، ص310، «ولى»
4- تفسير عياشى، ج2، ص124؛ البرهان، ج3، ص39؛ نورالثقلين، ج2، ص309
5- بحار الانوار، ج7، ص95
6- نورالثقلين، ج2، ص309
7- نورالثقلين، ج2، ص309
8- انسان کامل نسفی ص 317
9- عرفان ایران: 33/7
10- عرفان ایران: 33/7
11- عرفان ایران: 33/7
12- تاریخ تصوف در اسلام ج 2 ص 241-242
13- فتوحات مکیه جزء ثانی ص 6
افزودن نظر جدید