افزودن نظر جدید
سلام. برادر من هفت سال پيش شب
سلام. برادر من هفت سال پيش شب توي خونه پدر بزرگم توي روستا توي دالان خونه قديمي صداي يك زن رو ميشنوه كه صداش ميكنه بعدش از اونجا دور ميشه و يكساعت تو حالت غش ميره و نفسش بالا نمياد. روز بعد پيش يه شيخ رفتيم و گفت جن ها ترسوندنش. براش دعا نوشت كه همراهش باشه. الان سالهاست كه شبها برادرم با فرياد مهيبي بيدار ميشه و ميگه جنه كنارم خوابيده بود و داشتم از ترس سكته ميكردم و با تمام تلاش فرياد زدم كه به دادم برسيد. اين قضيه سالهاست تكرار ميشهو تا اينكه بعد از هفت سال كه برادرم باز به روستا و همون خونه پدر بزرگم برگشت خيلي شدت گرفت اين موضوع و اعصابش به هم ريخته بود . شش ماه پيش نزد خانم شيخ مومني رفتيم و اون به تنش چاقو زد و دعا كرد. جيغ زدنش خيلي خيلي كمتر شد ولي حالا تو خواب راه ميره و شب يكهو ميبينم تو حالت خواب نشسته داره با گلدون حرف ميزنه. خيلي نگران برادر جوونم هستم . هر شبي هم كه اذيتش ميكنن روز بعدش اعصابش به هم ميريزه. نميتونيم تنهاش بزاريم. راه حلي داره؟ Lidaradil@yahoo.com
ليدا
1394/04/24 - 15:33
لینک ثابت