افزودن نظر جدید
سلام
سلام
تشکر از توجهتون به مطالب ارائه شده در سایت ادیان نت
در باره مطالبی که از جانب شما بیان شد به نکتههای اساسی باید توجه نمود تا مسیر حق برای همگان روشن گردد.
در مورد سخن شفاهی که از آیت الله جوادی آملی نقل کردید، باید توجه کنید که روایات زیادی در مورد کوتاه نمودن شارب، از اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده است که حجم بسیار آن، علما را بر آن داشته تا در این مورد فتوا به کراهت دهند. پس هیچ فقهیی قائل به حرمت بلند نگه داشتن شارب، نشده است حتی آیت الله جوادی آملی در کتاب مفاتیح الحیاة خویش، روایاتی را نقل نموده است که دارای این مضمون میباشند که کوتاه نمودن شارب، جزء سنت پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) بوده است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:«كوتاه كردن شارب از پاكيزگي و سنت»[1]
روایات مختلفی در مورد کوتاه نمودن شارب در کتابهای معتبر همچون کتاب الکافی نقل شده است و در این روایات مضامینی چون، سنت بودن کوتاه کردن شارب و نهی از بزرگ نگه داشتن شارب اشاره شده است. وجود این روایات در کتابهای معتبر و تعدد آنها، نشان دهنده جعلی نبودن این گونه روایات است و آوردن این روایات در مفاتیح دلالت می نمایند که آیت الله جوادی قائل به جعلی بودن این روایات ندارد بر خلاف آن چیزی که شما ادعا نمودید.
سکونی روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده است که «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: لَايُطَوِّلَنَّ أَحَدُكُمْ شَارِبَهُ ؛ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَتَّخِذُهُ مَخْبَأً يَسْتَتِرُ بِهِ[2] : پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله فرمود هيچكدام از شما سبيل خود را بلند نكند؛ زيرا شيطان آن را نهانگاه خود مىسازد كه با آن استتار مىكند»
عمل دراویش در بزرگ گذاشتن شارب خلاف سنت معصومین(علیهم السلام) است و دلیلی بر این فعل خویش ندارند. پس شما که مدعی تبعیت از امیرالمومنین(علیه السلام) مینمایید، برخلاف سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عمل کردهاید و شارب بلند میگذارید.
مسئله دیگر که مطرح نمودهاید اینست که فقهاء بزرگ شیعه همچون امام خمینی نسبت به اقطاب فرقه سلطانعلیشاهی ارادت داشتهاند.
این سخن شما نیز ادعایی بدون دلیل است و هیچ گونه مدرکی نسبت به آن مطرح ننمودهاید و دلائلی بر رد چنین ادعا وجود دارد و علما نسبت به صوفیه فرقهای بخصوص فرقه صوفیه سلطانعلیشاهی که دارای بدعتهای متعددی است، مخالفتهای شدیدی داشتهاند.
امام خمینی(ره) با داشتن روحیه عرفانی، اقطاب فرقه صوفیه گنابادی را سارقان اصطلاحات عارفان دانسته و آنها را گمراه کننده مردم می داند و در نقد آشکاری بر دراویش نعمتاللهی میفرماید:«آنکه خود را مرشد و هادی خلایق میداند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچارهٔ صاف و بیآلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ «مجذوب علیشاه» یا «محبوب علیشاه» حال جذبه و حب دست میدهد. و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلّیه دانستهاند که منشأ آن تکبر، جهل و بیاستعدادی آنان است.»[3]
در ادعای دیگر فرمودهاید که این فرقه صوفیه دارای هیچ گونه بدعتی در دین نمیباشد در صورتی که این فرقه بدعتهای متعددی در شریعت پیامبرخاتم(صلی الله علیه و آله) وارد نموده است.
یکی از آموزههای اصلی که بسیار مورد تأکید و سفارش بزرگان فرقه سلطان علیشاهی است، تجسم صورت مرشد در نماز است. چنانچه ملاسلطان گنابادی میگوید: «اگر (مرید) صورت مرشد ظاهری را خیال در نظر نداشته باشد، صورت هواهای نفسانی که بتهای بتتراش نفساند هیچوقت ازنظر او نروند.»[4]
آیت الله بهجت فقیه عارف، با این دستور جاهلانه به مقابله ایستاد! و فتوا به شرک دانستن چنین عملی داده است. و در پاسخ به این پرسش نوشته بود: «جایز نیست بلکه یک نوع شرک است. قرآن فرموده است: "و لایشرک بعبادة ربه احدا" اگر کسی را غیر خدا بگیری، شرک در عبادت است ... اگر لازم بود خود پیامبر دستور می داد.»
آخرین مسئلهای که مطرح کردهاید در مورد توجیه اشتباهاتی است که نورعلی تابنده در هنگاه قرائت قرآن داشته است که در جواب شما باید گفته شود که جایگاه قطب در فرقههای صوفیه، قائم مقام امام عصر (ارواحنا له الفدا) بوده و با این بیان برای خود یک رتبهی مقدسی نیز کسب کرده است. در این رابطه در فصل نامهی «عرفان ایران» که منصوب به فرقهی صوفیهی گنابادی است، آمده: «اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریبأ یکسان است... قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.»[5]
در چنین حالتی قیاس قطب با عالمان دینی درست نمیباشد زیرا در تشیع، عالمان دینی جایگاه والایی دارند ولی هیچ کس برای آنها، جایگاه همچون اهل بیت(علیهم السلام) قائل نیست ولی در صوفیه برای قطب تمام ویژگیهای اهل بیت(علیهم السلام) را قائل هستند پس قیاس شما نادرست است پس طبق نظر آنها، امثال برای توجیه اشتباهات قرائت نورعلی تابنده نباید به ضعف چشم و کهنسالی استناد نمود.
شما ادعا میکنید که نورعلی تابنده، ازنظر مقامات معنوی در حد اعلایی از کمال است. چطور ایشان به این مقام رسیدند ولی قادر به تلاوت صحیح قرآن نیست در حد یک انسان معمولی قدرت قرائت ندارد چه رسد در حد انسان کامل؟ شما در حالی برای نواقص قطب خود توجیهاتی مهمل میبافید که تمام اعمال، حرکات و رفتار انسان کامل، باید به نحوی باشد که نیازمند هیچگونه عذر و توجیهی نباشد.
و السلام علی من اتبع الهدی
پی نوشت:
[1]. جوادی آملی، عبدالله، مفاتیح الحیاة، اسراء،قم، چ220، 1401ق، ص 129.
[2]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، دار الحديث، قم، اول، ق1429، ج13، ص: 129.
[3]. مصطفوی، روح الله (امام خمینی)، چهل حدیث، ص 91، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1391.
[4]. سعادتنامه، گنابادی ملأ سلطان، تصحیح حسینعلی کاشانی، حقیقت، تهران 1379، ص 7.
[5]. فصلنامه عرفان ایران، حقیقت، تهران، 1384، ش7 ص33- 34.
سجادی زاده
1402/03/03 - 09:21
لینک ثابت