افزودن نظر جدید

خداوند جل و اعلا بر کرسی حق چه زیبا , دقیق و اگر چشمها را بگشائیم عبرت آموز , اکنده از حکمت و محض هدایت فرمانروایی میفرمایند. دقت کنید : اربات کتب روایی متفق القولند چون ابوبکر را امیدی بر زنده ماندن نبود و مرض موت بر او استیلا یافته بود , در ان حالت عثمان را طلبید و گفت وصیت میکنم و بنویس , شروع به وصیت کرد و رسید به تعیین کردن خلیفه بعد از خودش که در همین اثنی از هوش رفت و چون به هوش امد به عثمان گفت وصیت را بخوان عثمان وصیت گفته شده ابوبکر را برای خود ابوبکر خواند و دید که در ادامه فرد مورد نظر ابوبکر را عمر ذکر کرده , ابوبکر کار عثمان را تائید کرد و گفت منظورم همین بود که بعد از خودم عمر را برای خلافت بر شما تعین بکنم . فلذا عمر به اینصورت و در حالتی که مرض موت آنچنان بر او سلطه یافته بود که از شدت مرض موت ابوبکر از هوش رفت . حال جا دارد سئوال بشه . در اینجا چطور عمر و دیگران وصیت ابوبکر را در حالیکه مرض موت به شکل بسیار قویی بر او مسلط گشته بود : اولا : اچاز وصیت گفتن به او دادند و نگفتن او در این حالت هذیان میگوید ؟ ! ثانیا : چطور وصیت گفته شده ابوبکر را در حالتی که به گفته عمر در این حالت هوش از سر انسان میرود و هذیان میگوید , چطور هذیان گویی او را قبول کردن و به ان عمل کردن . الله اکبر الله اکبر الله اکبر از هنرمندی خداوند که به چه زیبایی پرده ها را برمیدارد .
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.