تساوی دیه مرد و زن با عدالت سازگاری ندارد !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انسان در طبع، مدنی است و در نتیجه به دور از اجتماع توان ادامه زندگی ندارد. پرواضح است هر اجتماعی برای تکامل و بالندگی نیازمند قوانینی کارآمد، همهجانبه، مترقی، عدالتگستر و تأمینکننده امنیت و مصونیت انسانهاست. خوشبختانه نظام حقوقی اسلام بهویژه دستورهای جزایی، از جمله حدود و دیات، برخوردار از این ویژگیها و اوصافی است که هر یک از آنها در برتری سیستم احکام جزایی اسلام بر دیگر سیستمها نقش بسزایی دارد.
دین اسلام برای انسان ارزش و جایگاهی والا قائل است که هیچ چیز حتی کعبه نمیتواند با او برابری بکند. و به همین جهت در قرآن آمده است: «مِنْ أَجْلِ ذَالِكَ كَتَبْنَا عَلىَ بَنىِ إِسرَْ ءِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَيرِْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فىِ الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا.[مائده/۳۲] بدین سبب بر بنی اسرائیل چنین حکم نمودیم که هر کسی نفسی را بدون حق قصاص و یا بی آنکه فسادی در روی زمین کند به قتل رساند، مثل آن باشد که همه مردم را کشته و هر که نفسی را حیات بخشد مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده است.» از این آیه استفاده میشود کشتن انسان بیگناه، جرم بزرگی است که جز با کشتن مجرم برطرف نمیشود. با این وصف، شریعت مقدس اسلام بر پرداخت دیه توصیه کرده است تا از این طریق درهای رحمت و محبت گشوده شود. بنابراین دیه نوعی عفو و رحمت را در پی دارد، همانگونه که قصاص عدالت را در پی دارد.
پیشینه مسئله دیه و قصاص:
بیگمان بررسی پیشینه هر بحث علمی از جهاتی در رسیدن به صواب و واقع و تشخیص جایگاه مسئله نقش بسزایی دارد. این تأثیر در مباحث فقهی (از جمله مقوله دیه) و بهویژه بحثهای معاملات به معنای اعم و جزایی دو چندان است، زیرا بسیاری از اینگونه مباحث جنبه امضایی دارد. در مورد مقوله دیه، هر چند در کم و کیف آن از سوی شارع مقدسی تصرفاتی صورت گرفته است، با این وصف اصل دیه بر اساس برخی از روایات [۱] امری امضایی است. دیه پیشینهای به درازای تاریخ قانون دارد و از زمانی که بشر زندگی اجتماعی را آغاز کرده و به نحوی قوانین مدنی و جزایی بر زندگی او حاکم شده، دیه نیز در شکلهای مختلف وجود داشته است. بهعنوان مثال؛ قانون بالا لاما [۲]، قانون حمورابی [۳]، قوانین آشوریان [۴]، قوانین عصر فرعون [۵]، قوانین حاکم بر عرب جاهلی [۶]، قانون یونانیان [۷]، قوانین روم.[۸]
مفهوم لغوی و اصطلاحی دیه:
دیه در اصل مثال واوی و در اصل «وَدْی» بوده، «واو» آن حذف و به جای آن «هاء» در آخر کلمه افزوده شده است؛ مانند «عدة» که در اصل «وعد» و «سمة» که در اصل «وسم» و «حدة» که در اصل «وحد» بوده است. و احتمال دارد در اصل «ودیة» باشد و تنها فاء الفعل آن حذف شده باشد و «هاء» در اصل کلمه بوده است.[۹] در هر صورت دیه به معنای چیزی است که در مقابل قتل به اولیای مقتول پرداخت میشود و از آن در عرف عام به خونبها یاد میشود.[۱۰] گفته میشود: «وَدَیتُ القتیل؛ یعنی خونبهای کشته را پرداختم». «اِئّدی فلان اِئّداءاً؛ یعنی دیه مقتول را گرفت.» روایت نبوی نیز به همین معناست: «اذا شاءِ واقادوا و ان احبّوا وادوا؛ [۱۱] اگر بخواهند قصاص میکنند و اگر بخواهند دیه پرداخت میکنند.»[۱۲]
نکات مهم در مورد دیه:
ارزش انسان به دیه نیست، بلکه دیه قسمتی از لطمات مادی را جبران میکند. اینجا بحث جبران قسمتی از لطمات مادی مردی است که ضربه خاصی دیده و تا آخر عمر با آن زندگی میکند و نیز بحث جبران لطمات مادی اطرافیان زن از فقدان او. امروزه در دنیای مدرن، قیمت یک بیضه فسیلشده حیوان یا خسارت دیه بیضه یک گاو مولد خوش نژاد ممکن است از دیه چند مرد بیشتر باشد. در مورد اشیا و جواهرات هم همینطور. یک تکه سنگ از دیه صدها مرد ممکن است ارزش بیشتری داشته باشد. از همه مهمتر دیه زن خوب با زن بد مساوی است. نه در دین و نه در عرف مردم دنیا دیه نمایانگر ارزش انسان شمرده نشده است. اگر در فلسفه دیه دقت شود آنگاه معلوم خواهد شد که تفاوت دیه زن و مرد هرگز سبب تفاوت ارزشی نباید تلقی شود. زیرا دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی مقتول نیست، بلکه مربوط به مرتبه بدن انسان است. دیه یک انسان بیسواد با دیه یک انسان عالم یک اندازه است. همینطور دیه یک مرد باتقوا، با دیه یک مرد بی تقوا. بنابراین جهات معنوی از قبیل علم، تقوا و سیادت تأثیری در مقدار و کم و زیادی دیه ندارد. پس دیه مربوط به مرتبه بدن و جسم انسان است.[13]
حکم دیه در اسلام با توجه به تفاوت بین زن و مرد تدوین شده است. تفاوت نه بر منزلت مرد میافزاید و از مقام زن نمیکاهد.[14] تفاوت مرد و زن به خلقت آنان بر میگردد و جنبه خلقی و فطری دارد. خلقت مرد از جهاتی متفاوت از خلقت زن است. مرد از توانمندی جسمی و روحی ویژهای برخوردار است، بر خلاف زن که جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظائف سختتری بر مردان تحمیل شده، از قبیل کار و تلاش برای تأمین غذا و پوشاک و مسکن و سائر لوازم زندگی و ایجاد امنیت و نگهداری خانه و خانواده و دفاع از آنان در برابر تهاجم بیگانگان و حفظ و ایجاد امنیت اجتماعی، که همه وظائف سختی است که بر اساس تواناییهای مرد بر دوش او سنگینی میکند. زن نیز بر اساس توانایی وجودی خود وظائف متناسب دارد. از طرفی وضع قوانین همیشه جنبه عام و کلی دارد. چون مردان غالباً چنیناند و زنان غالباً چنان هستند، این احکام قرار داده شده است. وظائف مرد به گونهای جدا از وظائف زن میباشد و باعث شده است که ارزش اجتماعی و وجودی او بیشتر از ارزش اجتماعی و وجودی زن باشد، نه ارزش انسانی، زیرا ارزش انسانی مرد با ارزش انسانی و معنوی زن یکنواخت است. هر دو انساناند. مرد انسان کاملی است و زن نیز با ویژگیهایش انسانی کامل است. اگر زن یا مرد ویژگیهای خود را نداشتند، کامل نبودند. کمال مرد به مرد بودن او است و کمال زن به زن بودن او. بنابراین از جهات معنوی و توانایی رسیدن به کمالات اخلاقی هر دو مساویاند.[15]
در دیه جهات معنوی و کمالات قاتل و مقتول تأثیری ندارد، بلکه دیه، بهای ارزش اقتصادی و بازده اقتصادی مقتول است. اگر مقتول مرد باشد، دیه او بیشتر است چرا که به خاطر واجب النفقه داشتن بازده اقتصادی بیشتری دارد که بر اثر قتل فقدان آن بر زن و فرزندانش بهجا خواهد ماند. اگر مقتول زن باشد، دیه او کمتر است. چون شرعاً نفقه ای بر عهدهاش گذاشته نشده؛ بازده کمتری به لحاظ اقتصادی دارد. این تفاوت است، نه تبعیض. بین تفاوت و تبعیض بسیار فرق است. کارگری که از توان کاری بیشتری بهرهمند است، تفاوت دارد با کارگری که ضعیف است و توانایی کارهای سنگین را ندارد. مزد آنان فرق میکند. اگر کارفرما یک کارگر قوی و یک کارگر ناتوان را بهطور مساوی مزد بدهد، به حق کارگر قوی ظلم کرده و این کار بیعدالتی فاحش است. اگر خداوند دیه مرد و زن را بهطور مساوی قرار میداد، با عدالت سازگار نبود.[16]
دیه هر قسمت بدن که جفت باشد، به اندازه دیه کامل است. مثل دیه دو گوش، دیه دو لب، دیه دو بیضه، دیه دو دست و یا دیه دو پا و غیره. روشن است که دیه به معنای قیمت نهادن شخص و شخصیت نیست. بدین سبب، اگر یکی از شخصیتهای بزرگ علمی یا سیاسی کشور در جریان یک قتل غیر عمد کشته شود، دیهاش با دیه کارگر سادهای که این گونه جان باخته، برابر است. کسی نمیتواند بگوید چون فقدان آن شخصیت خلأ بزرگی در جامعه ایجاد میکند، دیهاش بیشتر است! چنانکه قتل عمد گناهی بسیار بزرگ است و در این زمینه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن کریم میفرماید: «مَن قَتَلَ نَفساً به غیر نَفسٍ أَو فَسادٍ فِی الأَرضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أَحیاها فَکَأَنَّما أَحیَا النّاسَ جَمِیعاً.[مائده/۳۲] هر کس کسی را -جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادی در زمین- بکشد، چنان است که گویا همه مردم را کشته باشد».[17] اینکه گفته میشود سهم زن در دیه نصف سهم مرد است، در همهجا نیست. دیه زن در کمتر از ثلث با مرد یکسان است؛ یعنی دیه زن تا به ثلث دیه کامل نرسیده باشد، با دیه مرد برابر است. يعني مثلاً اگر یک انگشت زن قطع شود یا یک انگشت مرد دیه آن یکی است اگر دو انگشت یا سه انگشت زن قطع شود دیه آن با سه انگشت مرد یکسان است ولی اگر از یک سوم دیه کامل، بیشتر شود تبدیل به نصف میشود.[18]
دیه بر عکس آنچه که در فارسی گفته میشود «خونبها»، بهای خون نیست، زیرا ارزش خون انسان را با این چیزها نمیتوان تأمین کرد، از منظر قرآن کریم خون یک انسان برابر با خون همه انسانهاست، و آنهم با پول و نظایر آن قابل مبادله نیست. نقش دیه این است که هم مجازات است که طرف حواسش را جمع کند و دیگر از این اشتباهات مرتکب نشود، و هم جبران خسارت اقتصادی نبود فردی است که از بین رفته است، پس به خاطر آنکه دیه بهای خون نیست تا گفته شود پس خون مرد رنگینتر از خون زن است. (برگرفته از درس حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی).[19]
پینوشتها:
[۱]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۹، باب از ابواب ديات النفس، ح ۱۴.
[۲]. دیه، تألیف دکتر عوض احمد ادریس، ترجمه دکتر علیرضا فیض، ص ۵۵.
[۳]. همان، ص ۵۶.
[۴]. همان، ص ۵۸.
[۵]. همان، ص ۶۰.
[۶]. همان، ص ۶۸.
[۷]. همان، ص ۷۰.
[۸]. همان، ص ۷۳.
[۹]. مجمع البحرین و لسان العرب، مادّه «ودی» و جواهر الکلام، ج ۴۳، ص ۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۱۰]. منتهی الارب؛ المفردات فی غریب القرآن؛ کتاب الفین، خلیل فراهیدی.
[۱۱]. ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث.
[۱۲]. مقادیر دیه و شیوه تعیین آن از منظر فریقین، محمد رحمانی، مجله طلوع، بهار ۱۳۸۶، شماره ۲۱، صفحه ۳.
[13]. مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی
[14]. زن در آیینه جلال و جمال، آیت اللَّه جوادی آملی، ص ۳۵۵، نشر مرگز اسرا قم ۱۳۷۷ ش.
[15]. مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی.
[16]. همان.
[17]. مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج).
[18]. همان. همچنین: النهایة، شیخ طوسی؛ قواعد الاحکام، علامه حلی، ج ۳، ص ۵۹۴؛ ایضاح الفوائد، فخرالحققین، ج ۴، ص ۵۷۱؛ مجمع الفائدة و البرهان، محقق اردبیلی، ج۱۳، ص ۴۵۲؛ موطأ مالک، ج ۲، ص ۸۵۴.
[19]. همان.
دیدگاهها
بی دین
1393/09/29 - 00:00
لینک ثابت
حرف خنده دار به خورد مردم
saman
1393/09/29 - 06:54
لینک ثابت
فقیر با فقر خود و پولدار با
یکی مثل شما
1393/10/04 - 22:38
لینک ثابت
معنای عدالت باتساوی یکی نیست
بی دین
1393/09/29 - 00:02
لینک ثابت
نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو
saman
1393/09/29 - 06:59
لینک ثابت
خسته نباشید. با منطق شما، شخص
saman
1393/09/29 - 08:37
لینک ثابت
سلام گرامی، پروفسور محمد
بی دین
1393/09/29 - 15:46
لینک ثابت
یعنی چه آقا ؟چرا مغلطه می
saman
1393/09/29 - 16:58
لینک ثابت
سلام گرامی، دنیا دار امتحان
بی دین
1393/10/01 - 11:46
لینک ثابت
کی گفته دنیا دار امتحان است؟
saman
1393/10/01 - 12:39
لینک ثابت
برای همه...
ahmad110
1393/10/01 - 18:59
لینک ثابت
با سلام، اگر آخرت نبود حق با
آرمان مردانی
1396/05/02 - 13:28
لینک ثابت
با سلام
saman
1396/05/02 - 14:13
لینک ثابت
سلام آرمان گرامی؛ امروز چه
افزودن نظر جدید