ذوالقرنین در متون سریانی
نه کوروش و نه اسکندر، هیچ یک ذوالقرنین قرآن نیستند. اما اگر قرار باشد، اسناد تاریخی را ملاک قرار دهیم، آنگاه اسکندر به ذوالقرنین نزدیکتر خواهد بود.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بزرگان علم و ادب ایران از جمله حافظ، مولانا، سعدی، عطار، خاقانی، نظامی گنجوی، صائب، ابن سینا و... همگی سخنان بسیار در ستایش اسکندر گفته، او را ذوالقرنین و یکی از نیکان تاریخ بشر نامیدهاند. (1)
حتی حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه همانند دیگر فرهیختگان و بزرگان ایرانی، اسکندر را ذوالقرنین مینامد که در پی آب حیات به شرق و غرب سفر کرد و در مقابل قوم یأجوج و مأجوج سدی ساخت. حکیم فردوسی، حتی میگوید که اسکندر به سوی کعبه رفت و به شیوه ابراهیم (علیه السلام) مناسک حج را به جا آورد. (2)
اما قابل توجه آن اینکه در متون سریانیِ پیش از اسلام (Syriac Legend) نیز، اسکندر همان ذوالقرنین است.
بنا بر متون کهن سریانی، اسکندر در برابر سکاها (نوادگان یأجوج و مأجوج)، سد ساخت تا آنها را از سرزمین های متمدن دور نگه دارد. (3) در روایات سریانی بارها به تاج اسکندر اشاره شده که دو شاخ (به عنوان شاخهای زئوس یا آمون) روی آن بوده است. (4)
در روایات سریانی، اسکندر در مغرب به دریایی زهرآلود میرسد (5) که برخی آن را با همان چشمه گل آلود تطبیق میدهند که ذوالقرنین در مغرب زمین دید. یعنی همان «عَيْنٍ حَمِئَةٍ» که در آیه 86 از سوره کهف آمده است. البته در داستان اسکندر در روایات سریانی، این گونه آمده که اسکندر، زندانیان و محکومان را به آن دریا فرستاد تا دریا را آزمایش کند. اما در قرآن، ذوالقرنین، نزد آن چشمه گل آلود، عدالت پیشه کرده؛ به مجرمین وعده عذاب و به نیکوکاران وعده مرحمت میدهد.
در روایات سریانی، اسکندر در طلوع گاه خورشید، مردمی را پیدا میکند که چون نزدیک خورشید زندگی میکنند، چیزی آنان را از گرمای آفتاب محافظت نمیکند. (6) مشابه چنین سخنی را درقرآن هم میخوانیم که: «تا آنگاه که ذوالقرنین به جایگاه برآمدن خورشید رسید و چنین یافت که بر قومی طلوع میکرد که برای ایشان در برابر آن پوششی قرار نداده بودیم.» (سوره کهف، آیه 90)
نه کوروش، نه اسکندر!
اما از دید اینجانب (نویسندهی این نوشتار)، نه کوروش دوم هخامنشی (مشهور به کوروش بزرگ) و نه اسکندر مقدونی (مشهور به اسکندر کبیر) هیچ یک مصداق ذوالقرنین نیستند. بلکه ذوالقرنین، ذوالقرنین است! ذوالقرنین از دید روایات اسلامی، پیش از حضرت موسی (علیه السلام) متولد شد. در حالی که کوروش بزرگ و اسکندر کبیر، هر یک چند قرن پس از حضرت موسی (علیه السلام) متولد شدند. طبق قرآن و روایات دینی، ذوالقرنین، صاحب غیبتی طولانی بود و اساساً ماجرای اصحاب کهف و ذوالقرنین (که یکی پس از دیگری در قرآن بیان شده) به این خاطر بوده که ذهن مسلمین، آمادهی فهم مسئله غیبت ولیّ خداوند شود. حال آنکه نه کوروش و نه اسکندر، هیچ یک از دیدهها غایب نشدند. پیشنهاد میشود این سه ویدیو (به ویژه ویدیو سوم) با دقت مشاهده شود:
اما اینکه چرا اسکندر در روایات سریانی، با ذوالقرنین قرآن شباهتهایی دارد، دلیلش میتواند این باشد که کاتبان سریانیها، افسانهسرایی کرده، حکایت ذوالقرنین را با شخصیت اسکندر خَلط کردند. چگونه؟ فرض کنید شما یک داستان کهن در ذهن دارید، اما نام قهرمان داستان را فراموش کرده اید. پس برای قهرمان آن داستان، یک نام انتخاب میکنید یا آن داستان را با زندگی یک شخصیت تاریخی، آمیخته میکنید.
پینوشت:
1. بنگرید به: «پیرامون ذوالقرنین»
2. بنگرید به: «فردوسی هم اسکندر را ذوالقرنین میداند»
3. بنگرید به: Peter Bietenholz, Historia and fabula: myths and legends in historical thought from antiquity to the modern age, Brill, 1994, pp 122-123.
4. بنگرید به: Travis Zadeh, Mapping Frontiers Across Medieval Islam: Geography, Translation and the 'Abbasid Empire. Bloomsbury Publishing, 28 February 2017, p. 241.
همچنین: David Pinault, Story-Telling Techniques in the Arabian Nights, BRILL, 1992, p. 181 fn.71.
5. بنگرید به: Carl Ernst, How to Read the Qur'an: A New Guide, with Select Translations. University of North Carolina Press, 2011, p 133.
6. بنگرید به: Carl Ernst, How to Read the Qur'an: A New Guide, with Select Translations. University of North Carolina Press, 2011, p 133.
دیدگاهها
یکی
1401/04/30 - 00:30
لینک ثابت
با تشکر از مطالبتون این بحث
عبادی کبیر
1401/08/19 - 17:33
لینک ثابت
به نظر من داریوش. همین دروازه
saman
1401/08/20 - 11:39
لینک ثابت
اولاً هر جا کلمه بند یا سد
افزودن نظر جدید