ماجرای خریت ناجی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدتی است که شبهاتی از سوی خنّاسان، در شبکههای مَجازی علیه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) منتشر میشود. حکایت افرادی که این چنین، آبروی انسانیت را مورد هجمه تیرهای ناجوانمردانه قرار میدهند، حکایتِ جماعتی است که از سر بغض و کینه، ابلهانه خاک به چهره آفتاب میپاشند و از رفتار سبکسرانه خود خوشحال اند!
متن شُبهه:
در شورشی که یکی از خوارج به نام "خریت ناجی" طراحی نموده بود، عده زیادی از ایرانیان در آن شرکت کرده بودند . گروه خریت ناجی در جنگ با نیروهای علی مجبور به عقب نشینی به خوزستان شد. مردم شهر که حاضر به پرداخت خراج نبودند به خوارج پیوستند . به گفته طبری "معقل بن قیس ریاحی" به فرمان علی جهت سرکوب ایرانیان خوزی تبار و خوارج راهی آنجا شدند. در نتیجه 70 تن از خوارج و 300 تن از ایرانیان کشته شدند . سپاه معقل نامهای به علی نوشت و گفت رامهرمز را شکست دادیم و خوارج و ایرانیان کافر را مانند اقوام "عاد و ارم" نابود کردیم. سپس خریت ناجی به سواحل فارس فرار نمود. در آنجا عده از ایرانیان به او پیوستند و کفر ورزیدند . ولی علی فرمان کشتار آنان را داد و لشگری بزرگی راهی سواحل شد و در نهایت همگان نابود شدند.
پاسخ:
- ماجرای جنگ صفین و حَکَمیت در تاریخ مشهور است. پس از این نبرد، عدهای از متحجرین وحشی (که به خوارج مشهور بودند) دست به شورش زدند. در تاریخ معروف است که مردان بیگناه را به جرم محبت علی (ع) میکشتند، شکم زنان حامله را پاره میکردند و به غارت اموال و نوامیس مردم میپرداختند. در چنین وضعی، شخصی به نام خُرَیت بن راشد ناجی نیز علیه مولا علی (ع) دست به مخالفت زد. مولا او را به نزد خود فراخواند تا همسخن شوند، بلکه خریت دست از لجاجت بردارد. اما او نپذیرفت و با یارانی که گرد خود جمع کرده بود، علیه امام خروج کرد.[1]
- خُرَیت و یارانش، در نخستین اقدام وحشیانه، یک شیعه ایرانی به نام زاذان فرّوخ (زادان فرّخ) را به جرم محبت علی (ع) به شهادت رساندند و بدنش را تکه پاره کردند.[2] پس از اینکه این خبر به مولا رسید، به نماینده خود دستور دادند تا به سوی خُریت برود و او را به کوفه برگرداند و اگر نپذیرفت، با او بجنگد.[3] او نیز به همراه یارانش به سوی خریت رفت و پس از بینتیجه ماندن گفتگو، کار بین آنها به درگیری کشید.[4] لیکن هنگامی که شب شد، خُرَیت و یارانش به سوی اهواز گریختند.[5] پس در اهواز، گروهی از راهزنان عرب و دزدان و برخی دیگر از ساکنان آن دیار (که از خراج دادن روبرگردانده بودند)، به او گرویدند.[6] خریت و یارانش، به شهرها و نواحی مختلف حمله میکردند و اموال را غارت کرده و مردم را میکشتند.[7] بعدها با یارانش به سوی رامهرمز رفتند. یاران علی (ع) نیز در تعقیب آنان حرکت کردند. در اینجا بود که مردم رامهرمز به سوی سپاه علی (ع) آمدند و مسیر حرکت خریت را به آنان گزارش دادند و در این راه به سپاه علی (ع) یاری رساندند.[8] سپاهیان مولا به لشکریان خریت رسیدند و درگیری میان آنان آغاز شد و در همان ابتدای کار، لشکر خریت (شامل 70 نفر از راهزنان عرب و 300 نفر از شورشیان پیمانشکن) تار و مار شد ولی خریت از معرکه گریخت.[9] جالب اینجاست که معقل بن قیس (فرمانده سپاه علی علیه اسلام) پیش از این درگیری، به یاران خود گفت: «اى بندگان خدا؛ شما جنگ را شروع نكنيد، ديدگان خود را برهم گذاريد و كمتر سخن بگوييد، و خود را براى شمشير زدن و نيزه فرود آوردن آماده سازيد، و در جنگ با آنها، منتظر رحمت و پيروزى باشيد.»[10] پس از این کامیابی، نماینده مولا نامهای به ایشان نوشت و این چنین گزارش داد: «به نام خداى رحمان رحيم، به بنده خدا على اميرِ مؤمنان، درود بر تو باد! حمد خدايى مىكنم كه خدايى جز او نيست. اما بعد، با بىدينان تلاقى كرديم كه از مشركان بر ضد ما كمك گرفته بودند و آنها را چون قوم عاد و ارم بكشتيم. در صورتى كه در مورد آنها از روش تو تجاوز نكرديم و از بیدينان، آنانی که فرار کرده بودند یا اسير شده بودند را نكشتيم و زخمىها را به قتل نرساندیم. خدا تو و مسلمانان را پیروز ساخت. حمد خداوند، پروردگارِ جهانيان را.»[11] پس امام در پاسخ این نامه، او و یارانش را مورد ستایش قرار داد و امر کرد که به تعقیبِ خریت بپردازد. خریت درآن هنگام –که فرار کرده بود- به میان برخی از عربهای ساکن در ساحل رفته و در حال تجدید قوا بود. او گروهی از خوارج عرب و همچنین گروهی از خونخواهان عثمان را گرد خود آورد تا دوباره به جنگ سپاه مولا علی (ع) برود.[12] خریت حتی با بدگویی از علی (ع) برخی از مردم بومی و مسیحیان ساکن در آن ناحیه را نیز فریب داده؛ با خود همراه ساخت. پس در این هنگام، نماینده مولا علی (ع) نامهای از سوی حضرت خطاب به لشکر دشمن خواند: «به نام خداى رحمان رحيم، از بنده خدا، على امير مؤمنان، به هر كس از مؤمنان و مسلمانان و نصرانيان و مرتدان كه اين نامه بر آنها خوانده شود. سلام بر شما و هر كه از راهِ هدايت پيروى كرده و به خدا و پيامبر و قرآن و معاد ايمان آورده و به پيمان خدا وفا كرده و از خيانتگران نبوده. اما بعد، من شما را به كتاب خدا و روش پيامبر وى و عمل به حق كه خدا در قرآن بدان فرمان داده دعوت مىكنم. هر كس از شما كه سوى خانواده خويش باز گردد و از جنگ دست بردارد و از اين ملعونِ حربى (یعنی خریت) كه به جنگ خدا و پيمبر و مسلمانان آمده و در زمين به تباهى كوشيده كنارهگیری كند جان و مالش در امان است و هر كه در كار جنگ و نافرمانى پيرو او شود، پس بر ضد وى از خدا كمك مىجوييم و خدا را ميان خودمان و او قرار مىدهيم كه خدا ياورى نكوست.»[13] پس از اینکه نامه امام (ع) بر لشکر خریت خوانده شد، اکثر یاران او از میدان جنگ روبرگردانده و خریت را رها کردند. پس از آن جنگ آغاز شد و در آن نبرد خریت کشته شد.[14] این در حالی بود که خریت خود به این نکته معترف بود که « مصطفى (ص) در حقّ امير المؤمنين فرموده است كه هيچ كس بر موارد و مصادر احكام شريعت از على (ع) واقفتر نيست.»[15]
- اکنون... افرادی که به علی بن ابیطالب ایراد میگیرند (و با بهانههای بنیاسرائیلی سعی در لجنپراکنی و عقدهگشایی دارند) باید پاسخ دهند، که اگر آنان، خود، حاکم جامعه بودند و عدهای راهزن به ناحیهای حمله کرده و جان و مال و ناموس مردم را مورد تعدّی قرار میدادند، چه میکردند؟! مینشستند و تماشا میکردند؟! یا برای بازگرداندن نظم به جامعه، با اراذل و اوباش و راهزنان برخورد جدّی میکردند؟ در کینهتوزی و غرضورزی این جماعت لجباز همین بس که اگر مولا علی (ع) مینشست و برای دفاع از ناموس مردم اقدامی نمیکرد، همین افراد میگفتند که علی (ع) نعوذبالله ناتوان و بیتدبیر بود! ولی الآن که دیدند که مولا برای دفاع از حق، قیام کردند، ایشان را به خشونت متهم میکنند!
- در پایان و در پاسخ به این کفتارهای یاوهگو -که ادامه دهنده راه بنی امیه هستند- عبارتی از بانوی مقاومت، زینب کبری (سلام الله علیها) را بیان میکنیم که به یزید (و یزیدیان) فرمود: «فكد كيدك و أسع سعيك و ناصب جهدك فو الله لا تمحو ذكرنا و لا تميت وحينا.[9] پس شما ای دشمنان، همه تلاش خود را به کار بگیرید و همه حواس خود را جمع کنید و هر کار که میخواهید انجام دهید! اما بدانید که نمیتوانید یاد ما اهل بیت را از دلهای با ایمان محو کنید و نمیتوانید وحی ما را نابود کنید!».
پینوشت:
[1]. ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزيزالله عطاردى، تهران: انتشارات عطارد، 1373، ص 173-177 ؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، 1374، ج 6، ص 2646-2648 ؛ ابن اثیر جزری، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 10، ص 176-177.
[2]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 6، ص 2650 ؛ الغارات، همان، ص 179.
[3]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 6، ص 2651.
[4]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 6، ص 2653-2654 ؛ ابن اثیر جزری، همان، ج 10، ص 179.
[5]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 6، ص 2655 ؛ الغارات، همان، ص 184-185 ؛ ابن اثیر جزری، همان، ج 10، ص 179.
[6]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 6، ص 2657 و 2659 ؛ الغارات، همان، ص 187 ؛ ابن اثیر جزری، همان، ج 10، ص 180.
[7]. تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ج 2 ص 100.
[8]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 6، ص 2658.
[9]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، همان، ج 6، ص 2659.
[10]. الغارات، همان، ص 189.
[11]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، همان، ج 6، ص 2659-2660 ؛ الغارات، همان، ص 189-190.
[12]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، همان، ج 6، ص 2660-2661 ؛ الغارات، همان، ص 191-192.
[13]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، همان، ج 6، ص 2662-2663.
[14]. الغارات، همان، ص 195.
[15]. ابن اعثم كوفى، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تحقيق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372، ص 736.
دیدگاهها
ایرانpl
1400/02/16 - 13:07
لینک ثابت
ببخشید من یک سوال داشتم.تاریخ
saman
1400/02/16 - 15:03
لینک ثابت
در کدام برهه تاریخی؟
ایرانpl
1400/02/16 - 15:48
لینک ثابت
در صفحه 2659 نوشته شده در
saman
1400/02/16 - 16:12
لینک ثابت
افراد وحشی و مجرم کشته شدند.
saman
1400/02/16 - 16:14
لینک ثابت
کشتار مردم اوپیس توسط کوروش
saman
1400/02/16 - 16:16
لینک ثابت
کشتار مردم خراسان، ماد،
افزودن نظر جدید