رازی که زن نقابدار از مولایمان شنید
کانالها و پیجهای باستانگرایان و معاندین، مدتی است که در اقدامی عجیب در حال انتشار داستانی از زندگانی امیرالمؤمنین (به نقل از بحارالانوار علامه مجلسی) هستند: «امیرالمؤمنین علی (ع) بر منبر بود، که زنی نقابدار وارد شد، که امیرالمومنین پدر و برادر او را (در جنگهای زمانهای پیامبر) کشته بود. زن گفت: این مردی است که عزیزان مرا کشته است! امیرالمومنین به او نگاهی انداخته و فرمودند: ای کسی که خون حیض از جایی میبیند که دیگر زنان نمیبینند! ای زن جسور و بیباک، ای زن بد دهان، ای زن مرد نما، ای زنی که بر آنجایش (آلت تناسلیاش) چیزی آشکارا آویزان است. زن از این گفتار ساکت شد و خارج گشت تا اینکه عمر بن حریث (که از دشمنان امیرالمؤمنین بود) به دنبال او راه افتاد و به او گفت: ای زن، چه بسیار چیزهای عجیبی که پسر ابوطالب به ما میگوید! این خانه ی من است. داخل شو و من همسرانی دارم تا نگاه کنند و ببینند که این درست است یا نه و در قبالش به تو پاداشی خواهم داد. زن وارد خانه شد و عمرو بن حریث به همسرانش دستور داد تا نگاه کردند و دیدند بر فرج آن زن چیز عجیبی آویزان است. سپس آن زن گفت: علی بن ابیطالب از چیزی خبر داد که هیچ کس از آن خبر نداشت جز مادرم! (بحار الانوار، ج 34، ص 256)
با این سخن دیگر نباید جای شبههای باقی مانده باشد که حضرت با بیان حقایقی از یک شخص نقابدار، علم غیبی خود را به دیگران و آن زن نمایان نمودند، به طوری که آن زن بدون هیچ سخنی به حقانیت امیرالمؤمنین آگاه شد. این حدیث از فضائل حضرت امیرالمومنین است که هر شیعه ای با افتخار آن را نقل خواهد کرد.
علامه مجلسى، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404 هجرى قمری
دیدگاهها
saman
1396/05/17 - 23:11
لینک ثابت
کانال تلگرامی نقد و بررسی
saman
1396/05/17 - 23:11
لینک ثابت
متن عربی حدیث:
افزودن نظر جدید