صادق هدایت به روایت پرویز ناتل خانلری

  • 1395/06/25 - 21:23
در روزهای آخر هر که از او می‌پرسید «آیا کار تازه‌ای کرده است یا چیز تازه‌ای نوشته است؟» هدایت جواب می‌داد: «مگه من ماشین تحریرم؟» این جواب به ظاهر ساده، حکایت از یک اندوه نهانی می‌کند. نویسنده کارش نوشتن است و کارش خلق است. وقتی نویسنده‌ای جواب بدهد «مگه من ماشین تحریرم؟» این به این معنی است که من دیگر به آنچه باید بنویسم اعتقاد ندارم. هدایت این اعتقاد را از دست داده بود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کافی است که سری به پاتوق‌های اسلام‌ستیزان، از جمله آتئیست‌ها در شبکه‌های اجتماعی بزنید. استفراغ روشنفکری و اداء و اطوارهای مدعیان را به وضوح مشاهده می‌کنید. یکی از رفتارهای این جماعت، انتشار اراجیف شخصی به نام صادق هدایت (1281-1330 خورشیدی) است. شخصی که پس از عُمری دست و پا زدن در مرداب پوچگرایی، سرانجام خودکشی کرد.

به گزارش خبرگزاری ایسنا، مجموعه گفت‌وگوهایی که صدرالدین الهی با پرویز ناتل خانلری (وزیر فرهنگ در دوره حکومت محمدرضا پهلوی) درباره صادق هدایت، نیما یوشیج، صادق چوبک و... داشته و از مرداد ۱۳۴۶ در مجله «سپید و سیاه» منتشر کرده، در قالب کتابی به نام «نقد بی‌غش» منتشر شده است. از خواندنی‌ترین بخش‌های این کتاب گفت‌وگوهایی است که درباره صادق هدایت انجام شده است. هر چند این بخش به صورت «سخنرانی» تنظیم شده، شامل بحث‌های چالشی زیادی درباره این نویسنده است، به ویژه که خانلری از اقوام دور و دوستان نزدیک صادق هدایت بوده و ادعاهای مختلف خود درباره این نویسنده را به خاطرات متعدد مستند کرده است.

پرویز ناتل خانلری در آغاز صحبت‌هایش به بررسی طبقه اجتماعی صادق هدایت می‌پردازد: «پیش از آنکه جامعه‌شناسی امروزی در مملکت ما باب شود و آنچه را که امروز به طور علمی درباره طبقات اجتماعی مردم می‌دانیم به دست بیاوریم، در گذشته ما در جهت مردم‌شناسی اصطلاحات جالبی داشتیم. به خصوص که این اصطلاحات در عصر قاجاریه به دلیل به وجود آمدن طبقات و ادامه یک رژیم دویست ساله طبقاتی که افراد جامعه را کاملا از یکدیگر مجزا می‌کرد و با فاصله نگه می‌داشت، به اندازه‌ای «جا» افتاد و «شکل» گرفت که اصطلاح مربوط به هر طبقه معرف کافی و کاملی بود برای خلقیات و ظواهر افراد آن طبقه. به این ترتیب در عصر قاجار هر طبقه‌ای با اصطلاحی از طبقات دیگر ممتاز می‌شد. مثلا وقتی به یک نفر می‌گفتند «حاجی بازاری» بلافاصله آدمی کوتاه قد با صورتی فربه و سرخ و شکم برآمده و قبای بلند و شالی به روی این قبا به نظر می‌آمد. کلمه حاجی بازاری مترادف با چنین قیافه‌ای بود. همچنین کلمه «لوطی» بلافاصله مردی درشت‌اندام، بلند قامت، ستبرسینه، سبیل برتافته، قمه به کمر، دستمال یزدی به دست، قبای سه چاک در بر و کلاه تخم‌مرغی به سر را مجسم می‌نمود. در همین زمانه، طبقه‌ای خاص با اصطلاحی مخصوص، از لحاظ شغل و طبقه و نیز قیافه مشخص می‌شدند. ایشان کسانی بودند که کار دفتر و دیوان داشتند و قلم به دست بودند. در اصطلاح آن روزگار به آدمی از این طبقه «میرزا قلمدون» می‌گفتند و اطلاق این اصطلاح، دارای دو جنبه ممتاز و مشخص بود. از یک طرف اصطلاح میرزا قلمدون نشان‌دهنده شغل و حرفه کسی بود که با قلم و قلمدان سر و کار داشت. از سوی دیگر هیکل و قیافه میرزا قلمدون، هیکل و قیافه مخصوصی بود. شاید این اصطلاح در جهت دوم بیشتر از لحاظ شباهت جثه و ظاهر «قلمدان» به میرزا قلمدون‌ها می‌چسبید، زیرا در هر حال «میرزا قلمدون» آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه‌ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتی در تکان دادن دست و پا و گرداندن چشم رعایت جوانب را می‌کرد و احتیاط‌های لازم را به عمل می‌آورد. می‌کوشید که اگر لباسی بر تن می‌کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد...

صادق هدایت یک میرزا قلمدون به تمام معنی بود. گمان نمی‌برم با تعاریفی که در بالا به دست داده‌ام، افزودن نکته‌ای دیگر ضروری به نظر برسد. مع‌هذا تکرار می‌کنم که اطلاق اصطلاح میرزا قلمدون به ظاهر قیافه صادق هدایت بیشتر از این جهت است که او واقعا از لحاظ شکل ظاهر در چنین ردیفی قرار داشت. میرزا قلمدون‌ها معمولا محجوب و کم‌رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می‌شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می‌دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه‌ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی‌بست. در عصری که فرضا لقمه‌های به اصطلاح کله گربه‌ای متداول بود، میرزا قلمدون بسیار کم غذا می‌خورد، آهسته غذا می‌خورد و پاکیزه غذا می‌خورد. این تعریف کلی میرزا قلمدون در مورد قیافه و حرکات و رفتار صادق هدایت بیش از حد تصور صادق است. در نخستین نگاه و با اولین برخورد ظاهر قیافه صادق هدایت نشان می‌داد که مردی است از اهل قلم و از خانواده قلم به دست‌ها. ده دقیقه بعد از آنکه آدمی با او به صحبت می‌نشست، به خوبی احساس می‌کرد که این میرزا قلمدون از همه میرزا قلمدون‌های دیگر محجوب‌تر، مؤدب‌تر و ظریف‌تر است. این حجب و کم‌رویی او متأسفانه در سال‌های آخر عمرش دستخوش تاراج اندیشه‌های تلخش شد و صادق هدایت سال‌های آخر، صادق هدایت سال‌های پیش از شهریور ۱۳۲۰ نبود. او در آن سال‌های نخست به اندازه‌ای به اولین دیدار آدمی را فریفته می‌کرد که انسان دلش می‌خواست بنشیند و به این مجسمه ظرافت و نکته‌سنجی نگاه کند و گاه ‌گاه که او سخنی می‌گوید این سخنان را با حظ و قبول تمام بشنود.»
                        
خانلری در ادامه به فعالیت‌های ادبی صادق هدایت، عادت‌های او در کتاب خواندن و شرح دوستی‌ خود با او می‌پردازد و در نهایت به تحلیلِ به پوچی رسیدن و ناامیدی این نویسنده مشهور می‌رسد: «هدایت در گیر و دار جریانات سیاسی و مبارزات حاد آن روزی به جناح چپ پیوستگی بیشتر داشت... اما گذشت زمانه و آن سیل بنیان‌کن بی‌ایمانی که ناگهان فرو ریخت، مسیر اندیشه‌ها و زندگانی بسیاری از جوانان را عوض کرد و ناگزیر هدایت که در اولین ردیف این گروه قرار داشت از آن تأثیر در امان نماند... بی‌شبهه برای او دل برکندن از بزرگ علوی و عبدالحسین نوشین مشکل بود، اما مشکل‌تر آن بود که می‌دید آنچه را که چند سالی باور داشته، باز هم پوچ از آب درآمده است. به همین جهت نوعی بی‌ایمانی آمیخته به بدبینی چون نهال سر بر کرده بود. دگرگونی هدایت آن چنان چشمگیر و تکان دهنده بود که من در نخستین دیدارم واقعا تکان خوردم. هدایت دیگر حوصله گوش کردن حرف معمولی را نداشت. به اندک ناملایمی از کوره در می‌رفت. عصبانی می‌شد. آن مرد محجوب متواضع، ناگهان چنان دگرگون شده بود که با کوچکترین اشاره مخالفی زبان به دشنام و ناسزا می‌گشود. ظرافت و بذله‌گویی و نکته‌سنجی‌اش مبدل به خشونت و هرزه‌گویی و بد دهنی شده بود. به همه کس و همه چیز بدبین بود و گاه که از اندازه می‌گذشت به زمین و زمان بد می‌گفت. دشنام می‌داد و همه چیز را مسخره می‌کرد.»

از نگاه خانلری، صادق هدایت بر اثر نوعی پوچی حاصل از پندار بی‌اثر ماندن دست به خودکشی زده است: «گروهی معتقدند که هدایت در سال‌های آخر به علت ناتوانی در نوشتن دست به انتحار زد و یا شاید بعد از پیام کافکا به قول خودش دیگر حرفی برای گفتن نداشت. این شاید درست باشد، اما همه حقیقت این نیست. او به یک نوع پوچی رسیده بود. پوچی حاصل از نوشتن و بی‌اثر ماندن و هیچ‌گاه گمان نمی‌برد که بعد از مرگش این همه غوغا به پا خیزد. در روزهای آخر هر که از او می‌پرسید «آیا کار تازه‌ای کرده است یا چیز تازه‌ای نوشته است؟» هدایت جواب می‌داد: «مگه من ماشین تحریرم؟» این جواب به ظاهر ساده، حکایت از یک اندوه نهانی می‌کند. نویسنده کارش نوشتن است و کارش خلق است. وقتی نویسنده‌ای جواب بدهد «مگه من ماشین تحریرم؟» این به این معنی است که من دیگر به آنچه باید بنویسم اعتقاد ندارم. هدایت این اعتقاد را از دست داده بود.»

صادق هدایت ۲۸ بهمن‌ماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و ۱۹ فروردین ماه ۱۳۳۰ در پاریس به زندگی خود پایان داد.

منبع مصاحبه: خبرگزاری ایسنا، دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۳، کد خبر: 93011804287.

تولیدی

دیدگاه‌ها

تفکرات پوچ صادق هدایت ...

نویسنده کارش نوشتن است درسته کاملا درسته ولی مگر نویسنده استراحت و وقفه و چیزهای دیگر نمیخواهد. چرا حرفهای دیگران را طوری برداشت میکنید که به نفع خودتان است؟ چرا باید گفت افکار صادق هدایت و امثالهم پوچگرایی است؟ چرا نباید گفت افکار شما پوچگرایی نیست؟ شما مگر چکار برای این دنیا کرده اید؟ خوردید و خوابیده اید و مصرف کرده اید و مسخره کرده اید و شهوت رانی کرده اید. آیا تا به حال شده به حال فقیری گریه کنید یا به خاطر تن فروشی که از روی فقر به این کار کشیده شده اندکی تفکر کنید؟ آیا شده به فکر کسانی بیفتید که در سه روز تنها یک وعده غذا میخورند؟ آیا شما پوچگرا نیستید؟

بررسی بخش نخست دیدگاه عدل *** نویسنده به استراحت نیاز دارد، درست است. اما خودکشی؟ این چه استراحتی است که در نهایت به خودکشی منجر شد؟* ایستادنی (وقفه‌ای) که به خودکشی منجر شود، نامش آسودن (استراحت) نیست * بررسی بخش دوم دیدگاه عدل *** این بخش دربردارنده ناسزاگویی و اتهام زدن است که سزاوار پاسخ دادن نیست * چون آقای عدل نویسنده مقاله را نمیشناسد اما درباره زندگی او داوری کرده است. پس سزاوار نیست که به رفتار اشتباه و ناسزاگویی‌های ایشان پاسخ داده شود *

نظر من را چاپ نکردید؟ یعنی حرفهام لرزه بر اندامتون انداخت؟ وای بر شما انسانهای دروغگو و ناآگاه. چطور دو نظر دیگر من را برای مقالات دیگر در مورد صادق هدایت چاپ کردید؟ برای اونها جوابهای کورکورانه داشتید ولی برای این نظرم نه! واقعا معلومه کار شما خیلی درسته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! شما هم مثل سرشارید!!!!!!

عدل جان نظر شما منتشر شده. با اینکه نظرت بیشترش فحش و تهمت و اراجیف گفتن بود ولی باز هم منتشر شده که دیگه ادعایی برات باقی نمونه. ولی خداییش یا اسمت رو عوض کن یا رفتارت رو ! نمیشه اسمت رو بذاری عدل بعد بیای خزعبلات ببافی و فحش بدی !!!! میگم برو یه مدت مثل صادق هدیت استراحت کن !!!! اینجوری شاید از حالت بهتر بشه !!!!!!! واقعا فکر کردی مزخرفاتت لرزه بر اندام ! کسی میندازه ؟ حرفات فقط بدن صادق هدایت رو تو گور می لرزونه ! همین !!!!!!!!!!!!

صادق هدایت هر که بود بهتر از شماهایی بود که از یکطرف دم از انسانیت میزنید و از طرف دیگه کارهایی میکنید که آدم شرم داره از گفتنش!

اتفاقا صادق هدایت و طرفداراش کارهایی انجام دادن که آدم نه فقط از گفتنش بلکه از فکر کردن بهش هم شرم داره !!!!!

آقا صراط میشه یکی از این کارها را بگی؟

آقای ان سان ممکنه چند مورد از اون کارها رو بگید ؟؟؟؟؟!؟!!

درمان قطعی یبوست با مطالعه آثار صادق هدایت 100 درصد تضمینی به جان تک تک خاطرخواهان ص.هـ قسم !

ویژگی های آثار صادق هدایت 3 هدایت در بخشی از داستان هایش از دیدگاه راوی آشفته ذهن و حساسی، رنج ها و نومیدی های روشنفکران عصر خود را به شیوه ای سمبلیک و هنرمندانه توصیف می کند. "بوف کور" بهترین اثر حدیث نفس گونه ی او، ستایش نویسندگان بزرگ جهان را برانگیخت و به شکل های گوناگون مورد تقلید داستان نویسان ایرانی قرار گرفت اما همتایی نیافت. هدایت در دسته ای دیگر از داستان هایش از دیدگاهی انتقادی زندگی مردم کوچه و بازار را شرح می دهد و آشنایی عمیق خود با لایه های پنهان زندگی و تیپ های متنوع ایرانی را به نمایش می گذارد. منبع: دانشنامه رشد

صادق هدایت کتابهایی نوشت که الآن و در این عصر تکنولوژی همگی به آنها پی بردند مثل فواید گیاهخواری. شماها واقعا نفهمید یا خودتون را به نفهمی زدید که این مقالات را مینویسید.

به نظر می‌رسد که شما مقاله (سخنان استاد پرویز ناتل خانلری) را نخوانده اید. در هر صورت گفتار شما ربطی به مقاله ندارد. ثانیاً درباره گیاهخواری... آیا صادق هدایت خود تا آخر عمرش گیاهخوار ماند؟! آیا از دلایل مخالفین گیاهخواری چیزی میدانید... که سخن از "عصر تکنولوژی" می‌گویید؟ به هر حال، بهتر است اگر درباره سخن استاد خانلری نقدی دارید ارائه کنید.

صادق هدایت هر چی بود از تو آقای خانلری پاک تر و انسان تر و با وجود تر بود. اگر اسمت در کنار اسم صادق هدایت مطرح بشه.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.