ملی گرایی

05/05/1395 - 23:05

در متن آمده است كه عُمَر به مردم گفت: «شما احتياج به زراعت و صنعت و كار كردن نداريد، شما فقط طبق آيين پيغمبر عمل كنيد... شغل اصلی شما و آنچه بايد به فرزندان عرب بياموزيد، شمشير زدن است»! واقعاً دروغگويی و بی‌انصافی تا كجا ؟ يك جانور چقدر می‌تواند بی‌وجدان و درنده و كذاب باشد ؟ آيا اين باستانگرايان، حقيقتاً نمیدانند كه نبیّ اعظم، محمد مصطفی (صلی الله عليه و آله) در جوانی چوپان بود؟

05/02/1395 - 11:57

باغبان برای پربار شدن درختانِ باغش بايد به درختان آب داده و به آنان رسيدگی كند و به سراغ شاخ و برگ‌های آفت‌زده رفته آنان را برچيند و درون آتش بيندازد. ليكن خشونت اسلام نيز همانندِ رفتارِ باغبان با شاخ و برگ‌های آفت‌زده از سر محبت است. بايد آفت و آفت‌زده را اصلاح كرد و اگر قابل اصلاح نبود، بايد از بين بُرد، تا باغ را نجات داد و اين محبت است. عين رحمانيت است...

04/25/1395 - 12:58

داریوش شاه گوید: این است آنچه که من در دومین و سومین سال، پس از آنکه شاه شدم، کردم. سرزمين اووجا Ûvja (عيلام، كه همان خوزستان و ايلام امروزی است) نافرمان شد. بنده‌ی من، گَـئوبَرووَه با خوزیان جنگ کرد. پس او، خوزیان را بِزَد و تار و مار کرد و سردار آنها را گرفت. او را به نزد من آورد و من او را کشتم. پس از آن کشور از آن من شد. داریوش شاه گوید: آن خوزیان بی‌وفا بودند و اهورامزدا از سوی آنها پرستش نمیشد.

04/22/1395 - 15:54

داریوش شاه گوید: من با سپاه به سوی سَکائیه رهسپار شدم... پس از آن من سکاها را بسیار زدم و سردار دیگری از آنان را گرفتم. او دست بسته به نزد من آورده شد و او را کشتم. آنگاه چنانچه میل من بود سردار دیگری برایشان برگزیدم. پس از آن، کشور از آن من شد. داریوش شاه گوید: آن سکاها بی‌وفا بودند و اهورامزدا از سوی آن‌ها پرستش نمیشد. به خواست اهورامزدا هرطور میل من بود، همانطور با آنها کردم.

04/19/1395 - 16:07

داریوش شاه گوید: پارت و هيركان نسبت به من نافرمان شدند. خود را از آنِ فرَوَرتیش (Phraortes) خواندند. ویشتاسپ پدر من، در پارت بود، مردم او را رها کردند [و] نافرمان شدند. پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که پیرو او بود رهسپار شد. در شهر ویشپازاتیش (Višpauzatiš) در سرزمين پارت، آنجا با پارتی‌ها جنگ کرد. اهورامزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورامزدا، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار زَد (تار و مار كرد).

03/24/1395 - 17:45

در سال 8 هجری و در روزی از روزها، در ايامی كه حكومت مركزی امپراتوری ساسانی در فساد و تباهی دست و پا می‌زد، سيبخت به رتق و فتق امور در حوزه حاكميت خود مشغول بود، كه نامه‌ای برای او آوردند. از محمد بن عبدالله بنده و فرستاده خدا... طراوت كلام پيامبر در قلب «سيبخت زرتشتی» لرزش ايجاد كرد و بر عمق جانِ او نشست و به اراده خدا، چنان او را متحير نمود كه دعوت پيامبر را لبيك گفته، مسلمان شد.

03/18/1395 - 12:42

برخی مدعی هستند که کورش بختیاری بود! اما این ادعا، سخنی بی‌ربط و حقیقتاً ادعایی نادرست است. مردم بختيارى عموماً تركيبى از دو قوم باستانى عيلامى و گوتى هستند. در اكثر مناطق بختيارى نشين ايران، آثار مربوط به عيلاميان مشاهده مى‌شود. از ديگر سوى، يافته‌هاى علمى گوياى اين است كه مردم زاگرس نشين به طور كلى شباهت بسيارى به قوم باستانى گوتى دارند. قابل توجه اينكه گوتی‌ها و عيلاميان از اقوام آريايى نبودند.

02/15/1395 - 20:25

در جنگ جلولاء،‌ و جنگ‌هاى مشابه كه حكومت ساسانيان شكست خورد، ساسانيان چند برابر مسلمانان، نيروى جنگي و تسليحاتى داشتند، از اين همه مظلوم نمايى باستانگرايان اين سؤال پيش مى‌آيد كه چرا ساسانيان آنگونه شكست خوردند؟ پس مردان ايرانى كجا بودند؟ چرا مردم ايران از حكومت ساسانيان دفاع نكردند؟ چرا اكثر ايرانيان براي سقوط حكومت ساساني لحظه شماري ميكردند؟

02/09/1395 - 10:33

چرا اين باستانگرايان (با آن رگ‌های برافروخته) هيچگاه از بی‌غيرتی شاهان هخامنشی و ساسانی ابراز بيزاری نكردند؟ چه اينكه امروزه بر پژوهشگران و تاريخ‌دانان خردمند جهان روشن است كه شاهان هخامنشی و ساسانی و... با خواهر و مادر و دختر (محارم) خود همبستر می‌شدند. به هر روی، بی غیرتی آن است که افراد را با توهین اجبار به انتشار مطلبی کنند؛ آنهم مطلبی سراسر اشکال و دروغ!

02/08/1395 - 15:22

جناب كورش دوم هخامنشی! امروز عده‌ای روان پريش، با حمايت محافل فراماسونری و صهيونيستی و به اسم شما و با نشر اكاذيب و اراجيف ملت را به تمسخر ميگيرند، و برای‌ بزرگداشت شما دروغ‌های بسيار می‌گويند و اينگونه عقده‌هایشان را بر سر جوانان اين مرز و بوم تخليه می‌كنند! همه اين رفتارهای وقيحانه زير پرچم شماست. خواستم بگويم كه آسوده نخوابيد! اگر وجدان داريد!

02/08/1395 - 15:11

پس از اينكه پارس‌ها، سرزمين ماد را فتح كردند، همه توجه خود را بر شهرهای سرزمين بابيلون متمركز كردند. نبونئيد (شاه بابيلون)، در حاليكه (پسرش:) بلشصّر محافظ بابيلون بود، سربازان و فرماندهان ارتش خود را مستقر كرد. درآن هنگام، كورش به سربازان ارتش اكّدی (بابيلونی) در شهر اوپيس در كرانه رود دجله حمله كرد، پس اهالی آن منطقه قيام كردند، ارتش پارسی نيز مردم معترض را قتل عام كرد.

02/08/1395 - 14:18

در سال 539 (پيش از ميلاد)، اوپيس بخشی از يك جنگ وحشتناك و خونين، بين كورش دوم (كورش كبير) و نبونئيد (پادشاه بابيلون) بود. كورش شهر اوپيس را غارت كرد و مردم آن را قتل عام نمود. البته اين ديدگاه، سخنی تازه نيست! بلكه ديگر مورخين، پژوهشگران و متخصصين تاريخ ايران و بين النهرين نيز بر همين عقيده اند كه كورش به راستی مرتكب چنين رفتاری شد.

02/08/1395 - 11:51

دكتر بيل آرنولد از بزرگترين پژوهشگران تاريخ يهود: «در ماه تشری (از ماه‌های تقويم بابِلی)، هنگامی كه كورش برای جنگ با ارتش بابيلون، به سوی اوپيس، در كرانه رود دجله لشكركشی نمود، مردم بابيلون عقب‌نشينی كردند. او نيز ناگهان مردم را غارت و قتل عام كرد.» البته اين ديگاه بيل آرنولد، سخنی تازه نيست! بلكه ديگر مورخين، پژوهشگران و متخصصين تاريخ ايران و بين النهرين نيز بر اين عقيده اند.

02/08/1395 - 10:32

خانم ليزبت فريد، از پژوهشگران گروه مطالعات خاور نزدیک دانشگاه میشیگان ايالات متحده امريكا، با استناد به رويدادنامه نبونئيد (كه از مهم‌ترين و معتبرترين منشورهای مربوط به تاريخ بابيلون است)، كورش كبير را عامل قتل عام و غارت مردم شهر اوپيس می‌داند. همانگونه كه ديگر مورخين، پژوهشگران و متخصصين تاريخ ايران و بين النهرين بر اين عقيده اند.

صفحه‌ها