بهائیت در عصر حاضر
در یکی از برنامههای شبکهی آیین بهایی، کارشناس برنامه، با نقل کلامی از عبدالبهاء، خیانت به وطن و یا قصور در خدمت به آن را گناهی بزرگ، معرفی نمود. اما با توجه به سگ خطاب کردن مدافعان وطن، توسط عبدالبهاء و ترویج تفکر بیوطنی و اقدامات وطنفروشانهی رهبران و پیروان ایشان؛ ادعای وطندوستی این فرقه، شباهت به طنزی تلخ و تاریخی دارد.
از جمله تعالیم فرقهی بهائیت که مورد استفادهی ابزاری و موردی قرار میگیرد؛ عدم مداخله در سیاست است. بطور مثال در انقلاب اسلامی سال 57 در ایران، نهاد رهبری بیتالعدل از مردم ایران، درخواست عدم همراهی با آزادیخواهان دارد، اما در فتنهی 88 به مردم توصیهی ظلمستیزی و بیتفاوت نبودن به وضعیت کشور توصیه میشود.
نظام استکباری آمریکا برای گسترش تفکر بهائیت، از این فرقه، حمایتهای مالی بسیاری نظیر به رسمیت شناختن موقوفات، تأسیس شرکت امناء و امتیازات طلایی آن کرده است؛ چرا که این فرقه، یکی از شاخههای امپریالیسم است که از سوی آمریکاییها اداره میشود؛ لذا بهائیان مستبصر، بهائیت را حزب سیاسی صرف و خالی از معنویت معرفی میکنند.
رژیم آمریکا پس از انقلاب ایران، هنگامی که منافع خود را در این منطقه از دست رفته میدید، تمام همّت خود را بر فشار و براندازی این نظام متمرکز نمود. از مهمترین ابزارهای فشار بر علیه انقلاب اسلامی ایران، مسئلهی حقوق بشر است که تحت این عنوان، نظام آمریکا به حمایت از جاسوسان بهائی خود در ایران میپردازد.
یکی از روشهای تبلیغی فرقهی بهائیت، جذب جوانان بوسیلهی ترویج مفاسد اخلاقی است. در این راستا عبدالبهاء، به عنوان رهبر دینی این فرقه، مبلّغی به آمریکا میفرستد و از وی میخواهد در تبلیغات خود، از همسرش که چهرهای زیبا داشت، استفادهی ابزاری نماید. اما هنگامی که کاشف میشود که او به وعدهی خود وفا نکرده، از مقامش خلع میشود.
شاید بتوان یکی از رفتارهای خائنانهی بهائیان در حق فرهنگ ایران را در سرقت اشیای تاریخی از ایران به آمریکا دانست. عدهای بهائی برای خوشخدمتی به اربابان آمریکایی خود، با هماهنگی سرکردگان، اقدام به قاچاق آثار باستانی به خارج از این آب و خاک کردهاند. شاید بتوان این رفتار بهائیان خائن را تأسی به رفتار رهبرانشان در امر سرقت دانست.
فرقهی بهائیت با بیان شعارهای عوامفریب، سعی در همنوایی با نظام امپریالیست دارد. سران فرقهی بهائی در شعارهای خود با تخریب تعصبات میهنی، سعی در حذف ملّیت از ملّیتها، که مساوی با حذف احساسات پاکی است که انسان را به دفاع از میهن فرا میخواند. جهان غرب در رواج فرهنگ و برچیدن فرهنگهای دیگر، از جمله اسلام، از بهائیت کمک میگیرد.
از نکات پنهان در سفر عبدالبهاء به آمریکا که شاید توسط بهائیان خیلی بدان پرداخته نشود، سخنرانی وی در محافل ماسونی است. با توجه به ممنوعیت سخنرانی غیرماسونها در لژها، دو احتمال برای استقبال از عباس افندی متصور است. یکی اینکه عبدالبهاء، به عضویت این انجمن درآمده و دیگری همخوانی تعالیم وی با رفتارهای ضد دینی این جریان است.
سران فرقهی بهائی بر خلاف رهبران الهی، همواره چهرهای وابسته از خود به ابرقدرتها نشان دادهاند. بهائیان در این راستا، بیشرمی خود را به نهایت رسانده و با تغییر قدرتها، همچون حزب باد عمل کردهاند. نمونهی این رفتار را میتوان از تغییر رویکرد این فرقه، از دولت عثمانی به انگلیس، پس از شکست عثمانی در مقابل انگلیس، ارزیابی کرد.
از جمله آموزههای استعمار پسند فرقهی بهائیت که مورد توجه سلطهطلبان قرار گرفته، نسخ حکم جهاد و دفاع است. در این راستا و در بحبوحهی جنگ جهانی اول که ایران مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفته بود، بهائیان با تبلیغات مسموم خود، سعی در مقابله با دفاع ملّی کشور ایران داشتهاند که در پاسخ ایشان باید گفت: حاضر به جنگ باش، اگر صلحت آرزوست.
از جمله حمایتهای دولت روستزاری از فرقهی بهائی را میتوان استقبال این دولت از بهائیان در مستعمراتش دانست. شاید بتوان هدف اصلی روسها از چنین اقدامی را تغییر بافت جمعیت اسلامی و شیعی شهرهایی که به تازگی به مستعمراتش پیوسته بودند و استفاده از تعالیم نسخ جهاد و ترک تعصب وطنی فرقهی بهائی، تحلیل کرد.
حسینعلی نوری در بدشت، لقب بهاءالله را بر خود گذارده است. در خصوص علّت نامگذاری او به این نام، احتمالی که معتبرتر است و با ساختار استعماری این فرقه همسویی دارد، این است که میرزا حسینعلی، لقب بهاء را از لقب دولت روستزاری «بهیّه» گرفته، تا ارادت و وابستگی هرچه بیشتر خود را به حامیان روستزاری خویش، نشان دهد.
در یکی از برنامههای شبکهی نوین تی وی، کارشناس برنامه، فرقهی بهائیت را پیشگام در مبارزه با نظام بردهداری معرفی کرد، در حالی که سران این فرقه، با وضع احکام و تعالیمی، جهاد و دفاع از وطن را منع و زمینه را برای نفوذ هرچه بیشتر استعمارگران بردهگیر فراهم و در سخنرانیهای خود، استثمار بردگان را سبب پیشرفتشان معرفی کردهاند.
عبدالبهاء، علت اخراج حضرت آدم و حوا از بهشت را نزاع آنان با شیطان میداند. این در حالیست که خداوند در قرآن، علت اخراج آنان را گوش کردن و اعتماد به دشمن قسم خوردهی انسان (شیطان) معرفی میکند. اما به راستی هدف ذکر این ماجرا توسط عبدالبهاء، روشن ساختن تکلیف ملّتهای عصر خویش، با دشمنان آشکار خود (استعمارگران متجاوز) است.