بهائیت وشیخیه
بحث وجود مقدس حضرت مهدی (عج) موضوعی است که شیعیان به آن اعتقاد دارند. در بابیت و بهائیت، ميرزا علي محمد باب را مهدي موعود میدانند، اما میرزا علی محمد باب در آثار و کتب خود به وجود مقدس حضرت مهدی (عج) اعتراف کرده و سخن از طول عمر حضرت و نوّاب ایشان به میان میآورد. این اعترافات، شاهد بر این است که وی مهدی موعود نبوده و نیست.
از جمله روایاتی که بهائیان برای امام زمان دروغین خود ذکر کردند، روایتی از امامصادق (ع) است. بهائیان ادعا دارند این روایت اشاره به یاران علیمحمد باب دارد که قبل از ادعای امامتش در مسجد کوفه جمع شده بودند. اشکال اول اینکه: گلپایگانی این روایت را به صورت ناقص آورده، دیگر اینکه این روایت مربوط به یاران امام زمان است که...
بحث وجود مقدس حضرت مهدی (عج) موضوعی است که شیعیان به آن اعتقاد دارند، درحالی که سران و مبلغان بهائی چشم پوشی آشکاری از آن دارند و ميرزا علي محمد باب را مهدي موعود معرفي ميکند، در حالی که وي صريحاً معترف است که وجود مقدس امام عصر (عج) فردي جز محمد بن الحسن فرزند امام حسن عسکري (ع) نيست و منکران وجود آن حضرت را کافر دانسته است.
سران بهائی دست به تحریف برخی روایات مهدویت زدند تا از این طریق، برای ادعای باطل رهبران خویش مستندی بجویند. از جمله این روایات، روایت حضرتعلی (علیهالسلام) است. گلپایگانی این روایت را پیشبینی حضرتعلی (علیهالسلام)، نسبت به ظهور باب و بهاء میداند. اما چهار اشکال اساسی به این مغالطه وارد است که در ادامه به آن میپردازیم.
بهائیان برای اثبات قائمیت مبشر خود، علیمحمد شیرازی، معروف به باب، به چند روایت استدلال کردهاند که مضمون آنها این است: ظهور امام زمان دوازدهم همراه با دین و کتاب جدید است. جواب: 1. هنگام ظهور مردم به قدری از اسلام فاصله میگیرند، گویا امام دوازدهم دینی جدید آورده 2. منظور از تجدید دین، احیای دین جدش پیامبر خاتم است.
تفکرات غلط شیخ احمد احسائی در مورد امام عصر (ارواحنا فداه) به انحراف گروههای بسیاری از اسلام منجر شد و تا آنجا پیش رفت که آئینهای خود ساختهای همچون بهائیت، به خود جرأت نسخ اسلام را دادند و خود را به عنوان دین آسمانی به جامعه معرفی کردند. حسینعلی نوری با کنار زدن آئین بابیت و ترویج آئین گمراه خود...
اعتقاد به امام دوازدهم از اصول عقائد شیعیان است. در بابیت، باب خود را مهدی موعود (عج) خواند و پس از آن در بهائیت، میرزا حسینعلی نوری نیز در نوشتههای خود، روایات مربوط به مهدی (عج) را به خودش تطبیق داد. اما وقتی ادعای نبوت و خدایی کرد، این عقیده سد راه او قرار گرفته بود، فلذا منکر آن شد و این اعتقاد را از مجعولات شیعه عنوان کرد.
در شبکهی آئین بهائی، با بررسی مشکلات کنونی جهان، دنیا را نیازمند آشتی ملّیای دانست که تنها با نوآوری معنوی ممکن است آموزههای بهائیت این آشتی را ممکن سازد. با مشاهده اختلاف، حتی میان رهبران بهائی درمییابیم که بهائیت نه تنها توانایی برقراری آشتی ملّی، بلکه حتی توانایی برقراری آشتی میان پیروان اندک خود را نیز ندارد
منزل حسینعلی نوری، سرکردهی فرقهی ضالهی بهائیت، صبح یکشنبه (12 اردیبهشت 95 ه.ش) به دستور مرجع قضائی پلمپ شد. با کمال تأسف به دلیل آشنایی نداشتن مسئولان سازمانهایی مانند: میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، اعضای فرقهی استعماری بهائیت قصد داشتند این مکان را به عنوان میراث فرهنگی ثبت کنند که اقدام آنها با شکست مواجه شد.
همواره افراد میکوشند از حوادث به نفع خود استفاده کنند و آنها را خارق العاده جلوه دهند؛ لذا در وقایع اعدام باب و وقایع مشابه، نمونههایی دیده میشود که زمینهی سوءاستفاده برای فریب تودههای مردم را داشته است. این نمونه از رفع خطرهای موقت از مدعیان، یکی از مواردی است که به عنوان دلیل حقانیت مورد سوء استفاده آنها واقع میشود.
بهائیان برای انکار وجود امام زمان (علیهالسلام)، به قول جعفر کذاب تمسک میکنند. او ادعا کرده امام شیعیان در سنین کودکی از دنیا رفته. چند اشکال به این ادعا وارد است: از جمله با توجه به روایات متواتری که بر وجود و قیام حجت ابن الحسنالعسکری (علیهالسلام) وجود دارد، چگونه ممکن است که ایشان قبل از قیام از دنیا رفته باشد؟
علی محمد شیرازی در محرم ۱۲۳۵ ه ق در شیراز متولد شد و پس از وفات پدر، تحت کفالت دایی خود قرار گرفت. وی تعلیمات ابتدائی را نزد شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی آموخت. او فردی گوشهگیر بود و بر اثر دعانویسی و ریاضتهایی، مثل رفتن روی پشت بام و ورد خوانی در هوای گرم بوشهر و... مردم او را به نام سید ذکر میخواندند.
عبدالبهاء که خود تعالیم پدر را بیمانند میداند، در جاهای دیگری سخن خود را نقض میکند و به تازه نبودن آن تعالیم اعتراف میکند. مسألهی «تحری حقیقت» نمونهی گویای آن است. وی در جایی مینویسد: «اول تعليم حضرت بهاءالله، تحرّي حقيقت است و بايد انسان تحرّي حقيقت كند...» و در جای دیگر اعتراف میکند که تعالیم پدرش چندان هم تازگی ندارد.
از جمله اقدامات عبدالبهاء در راستای ترویج بهائیت، اهتمام وی به تحصیل، برای اصلاح آثار پرغلط پدرش بوده است. وی همچنین در دوان حکومت عثمانی، ظاهری مسلمان به خود میگرفت و در فعالیتهای اسلامی شرکت میکرد و زیرکانه به نشر بهائیت میپرداخت. سرانجام با سفر به کشورهای غربی، عناوین مدرنیسم را به نام تعالیم بدیع بهائیت نشر داد!