بهائیت وشیخیه
کتاب کشف الغطاء، به دستور عبدالبهاء با هدف پاسخگویی به کتاب نقطة الکاف با مقدمهی ادوارد براون انگلیسی نوشته شده است. اما وقایعی چون اِشغال فلسطین به دست انگلیسیها و سقوط امپراطوری تزار روسیه سبب شد تا عبدالبهاء، قبلهاش را از پایتخت تزار به لندن تغییر دهد. لذا اکثر نسخههای این کتاب که ماهیت ضدانگلیسی داشت، به دستور او از بین برده شد.
یکی از نشانههای جالب توجه دربارهی مسلک شیخیه که همسویی پیشوایان شیخی را با دشمنان شیعه به خوبی نشان میدهد، تمجیدهای محمود آلوسی (مفتی بغداد) از سران شیخی و بابیها میباشد. اما به راستی، کسی که شیعیان را بخاطر دوستی اهل بیت (علیهم السلام) تکفیر میکرد و از قتلعام آنان خشنود شد، چرا باید مرید غالیان و مدعیان مهدویت دروغین شود؟!
پیشوایان مسلک شیخیه به خصوص سیدکاظم رشتی، با کنار گذاردن مسیر اجتهاد و استنباط ضابطهمند از کتاب و سنت، روی آوردن به مکاشفههای ادعایی و تفسیرهای ذوقی و بیضابطه، کنار گذاشتن روش نیابت عامه و اجتهاد و به کارگیری عبارات مغلق، تنها به دنبال مرید و مراد پروری بوده و از مسیر حقیقت فاصله گرفتهاند.
یکی از باورهای مسلک شیخیه، اعتقاد به این است که نمازگزار باید در سورهی حمد نماز، هنگام قرائت «إیّاکَ نَعبُدُ» حضرت علی (علیه السلام) را قصد کند. اعتقادی که پیشتر قرآن کریم، توجیهات آن را از عوامل گرایش انسانها به شرک برشمرده است. البته فرقهی بهائیت در الگوگیری از این باور شیخی و صوفی، پا را فراتر گذاشته و به کفر رسیده است.
دایی میانی باب (ملقب به خال أعظم) به همراه شش بابی دیگر که در غائلهی بابیه نقش فعال داشتند، در سال 1266 ق در تهران اعدام شدند. اما بهائیانی که امروزه از اعدام این مفسدان و جانیان، به عنوان سند مظلومیت تاریخی خود یاد میکنند، گویا توطئهها، شورشها و برادرکشیهای خونینی که اسلاف خود رقم زدند را به دست فراموشی سپردهاند.
بر خلاف پیامبران الهی که فی نفسه هیچگاه اقدام به نمادسازی برای ادیان الهی نداشته و تنها به دنبال وحدت انسانها تحت لوای بندگی خداوند بودهاند، پیشوایان بهائیت همچون گروههای سازمانی، به دنبال تشکیلاتی کردن و نمادسازی برای فرقهی خود بودهاند. لذا در این مقاله، سعی بر آن داریم تا با نمادهای ساختگی تشکیلات بهائیت آشنا شویم تا مبادا ندانسته، مورد استفاده قرار گیرد.
نظرات شیخ احمد احسایی پیرامون نوع وجودی امام زمان (علیه السلام) و حلول آن حضرت از عوالم مختلف و در اجسام انسانها، موجب شد تا زمینهی مناسبی برای ظهور مدعیان دروغین مهدویت نظیر علیمحمد شیرازی فراهم گردد. این در حالیست که به نصّ روایات مذهب معصومین (علیهم السلام)، امام زمان (علیه السلام) با بدن عنصری در بین مردم زندگی میکنند.
هیچکدام از ادیان و پیامبران الهی نمادی را به عنوان نشان شریعت خود مطرح نساختهاند. چرا که هدف از ارسال پیامبران، ایجاد حس نزدیکی به خداوند و نه نماد و حزب بازی بوده است. این در حالیست که سران بهائیت به دنبال تشکیلاتی کردن فرقهی خود، نمادهایی را طراحی کرده و با تفاسیر و تبلیغاتی جذاب، سعی در ایجاد جاذبههای ظاهری برای مخاطبان خود دارند.
شیخ احمد احسایی بر خلاف علمای شیعه که راه رسیدن به معارف دین را اجتهاد میدانستند، راه رسیدن به معارف دینی را در ارتباط خود با پیامبر و امامان (علیهم السلام) میدانست و مدعی ارتباط مستقیم با معصومین (علیهم السلام) بود. از اینرو مرحوم تنکابنی در قصص العلماء، به ذکر گوشهای از ادعاهای شیخ احسایی در این خصوص پرداخته است.
عبدالبهاء نظام رهبری بهائیت را بر دو رکن مقام ولایت امر و نهاد بیت العدل استوار دانست. در این میان، نهاد بیت العدل که با عقیم ماندن شوقی افندی، یگانهی نظام رهبری بهائیت گشت، از طرفی تمام قدرت و مسئولیتهای او را به نفع خود مصادره کرد و از طرفی ادعای عصمت و فقدان دست نظارتی بر آن موجب شد تا بدون هیچ بازدارندهای یکه تاز میدان گردد.
سران بهائیت ضمن اعتراف به اصلاح کتاب اقدس یا اُمّ الکتاب فرقهی خود، اجازهی ترجمهی کامل و صحیح آن را به سایر زبانها (خصوصاً زبان فارسی) نمیدهند. از اینرو فرانچسکو فیچیکیا علّت چنین رویکردی را گفتههای منافی با شعارهای عوامفریب بهائیت دانسته و از کتاب اقدس با عنوان خاری در چشم تشکیلات بهائیت یاد کرده است.
پیامبرخواندهی بهائیت تنها پس از حدود سیزده سال از مرگ علیمحمد باب، ادعای نسخ مسلک او را اعلام نمود. اما اگر مسلک علیمحمد شیرازی متناسب با آن زمان نبود، پس چرا او ادعای نسخ دین اسلام را مطرح کرد؟! و در مقابل، اگر بابیت مطابق با مقتضیات آن زمان بود که به واسطهی آن اسلام را نسخ کند، پس چرا بلافاصله توسط مدعی پیامبری بهائیت نسخ شد؟!
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، بالا رفتن از منبرها را حرام اعلام کرده و گذاردن تخت روی تخت را به عنوان جایگزین منبر برای سخنرانی مبلّغین فرقهی خود تعیین کرد است. اما بیان این کلمات از سوی پیامبرخواندهی بهائیت، یا نشان جهل او و یا تعصب در برخورد با نمادهای اسلامی دارد!
پیامبرخواندهی بهائیت، برای آنکه سُستی ظاهری و باطنی سیاهمشقهای خود را پنهان کند، بهائیان را مأمور به آهنگین خواندن سیاهمشقهای خود کرده تا شنونده کمتر متوجه غلطها و سُستی و پوچی آنها شود و خاطرش کمتر مشمئز گردد. زیرا همانگونه که روشن است، آواز خوش هر عبارت بیمعنایی را دلپذیر میسازد.