عدم حضور مردم در صحنه و سقوط امپراتوری هخامنشی
یکی از مباحث بحثبرانگیز در تاریخ ایران باستان، چراییِ سقوط شاهنشاهی هخامنشی است. برای این امر، دلایلی ذکر میشود، دلایل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. اما یکی از مهمترین دلایل که معمولاً نادیده انگاشته میشود، از این قرار است: عدم حضور فراگیر و سازنده مردم در صحنه! به نظر، لازم و ضروری است که از تاریخ، درس بگیریم.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هر صفحه تاریخ را که ورق میزنیم، تجربیات بسیاری در آن میبینیم. انسان خردمند، از تاریخ عبرت میگیرد ولی نادان، تاریخ را اسباب فخرفروشی، تکبر و تحقیر دیگران میشمارد.
یکی از مباحث بحثبرانگیز در تاریخ ایران باستان، چراییِ سقوط شاهنشاهی هخامنشی است. برای این امر، دلایلی ذکر میشود، دلایل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. اما یکی از مهمترین دلایل که معمولاً نادیده انگاشته میشود، از این قرار است:
عدم حضور فراگیر و سازنده مردم در صحنه!
از یک زاویه میتوان گفت که دلایل رایجِ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که در محافل آکادمیک بیان میشود،[1] در نهایت منجر به رنجش ایرانیان آن دوران از حاکمیت هخامنشی شد. نهایتاً مردم صحنه را ترک کردند و شاهنشاهی هخامنشی از پشتوانه مردمی، تا حد بسیار تُهی شد.
داریوش سوم، آخرین پاشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر شکست خورد و شهر به شهر، عقبنشینی میکرد،[2] ولی از حمایت مردم خبری نبود. که اگر مردم از او حمایت میکردند، یا در صحنه حضور پیدا میکردند، نیازی به عقبنشینیهای پی در پی نبود. اگر برای مثال، 1 % مردم برای دفاع از حکومت هخامنشی قیام میکردند، چه بسا حکومت هخامنشی از اسکندر شکست نمیخورد. بله، مردم از اختلافات و برادرکشیهای پادشاهان هخامنشی ناراحت و غمگین بودند که حاکمان برای به چنگ آوردن یا حفظ قدرت، حتی به عزیزان خود رحم نمیکردند. برخلاف دروغهایی که در رسانههای زرد مطرح میشود، عامه مردم ایران عصر هخامنشی، در رفاه نبودند،[3] بلکه تحت فشارهای اقتصادی سنگینی قرار داشتند. حتی در اسناد تاریخی، در عصر خشایارشا تورم چند صد درصدی در یک سال رخ داد و برای نمونه قیمت گندم و جو (که حداقلِ خوراک فقرا است)، ناگهان 7 برابر شد.[4] گویا این مشکلات اقتصادی (گاهی کمتر و گاهی بیشتر)، تا پایان عصر هخامنشی گریبانگیر مردم بود. اینها در کنار دیگر مسائل، مقدمهای شد برای دلخوری و عدم حضور فراگیر و سازنده مردم در صحنه.
این عقبنشینی مردم موجب شکست خوردن هخامنشیان از اسکندر و «اشغال ایران به دست بیگانگان» شد. به نظر میرسد در اثر این رخداد، مشکلات افزایش یافت. لیکن اگر جامعه به فهم و درک بالاتری میرسید و صحنه را رها نمیکرد، اوضاع به گونهای دیگر رقم میخورد.
دشمنان ما به خوبی از نقش مهم حضور مردم در صحنه آگاه هستند، به همین سبب میکوشند که «حضور فراگیر» را به «عدم حضور» و «حضور سازنده» را به «حضور ویرانگر» تبدیل کنند. ضروری است که از حرکات آنان آگاه باشیم و هوشیارانه در مسیر درست گام برداریم. حضور مردم در صحنه گاهی توجه به سنگرهای جنگ نظامی است، گاهی حضور در کف خیابان و گاهی مشارکت در انتخابات. عصاره کلام اینکه طبق تجربه تاریخی، هرگاه مردم در صحنه حضور فراگیر و سازنده داشتند، این سرزمین راه ترقی در پیش گرفت.
پینوشت:
[1]. بنگرید به:
A.T. Olmstead, History of the Persian Empire, chapter XXI: "Overtaxation and Its Results", University of Chicago Press, 1948, pp. 289–301
The Penguin Encyclopedia of Ancient Civilizations, ed. Arthur Cotterell, Penguin Books Ltd. , London, 1980, p. 154
Charles Robinson Jr. , Ancient History, 2nd ed. , MacMillan Company, New York, 1967, pp. 328, 338
[2]. والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران، نشر ماهی، 1391، ص 255-259.
[3]. بنگرید به: «نگاهی به وضعیت اقتصادی مردم ایران در دوران هخامنشی»
[4]. والتر هینتس، همان، ص 242.
افزودن نظر جدید