تناقضات برقعی در اثبات و رد برخی از اصول دین

  • 1402/05/09 - 11:27
برقعی از شخصیت‌های مشهور جریان قرآنیون، معتقد است که در مسئله امامت که از اصول‌ دین به شمار می‌آید، نمی‌توان از پیشینیان تقلید کرد و باید حتماً دلیلی قرآنی داشته باشد و عدم ذکر آن در قرآن، دلیل بر عدم اصل بودن این مسئله است. البته این ادعای برقعی صرفاً در جایی است که می‌خواهد ادعای خود را ثابت کند، وگرنه خود ایشان، برای اثبات اصل توحید و مسئله توحید ذاتی به سراغ دلایل عقلی رفته و به ادله تجربی استناد می‌کند!
قرآنیون

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی یکی از شخصیت‌های مشهور جریان قرآنیون است که در مقدمه‌ای که بر کتاب «شاهراه اتحاد» حیدرعلی قلمداران زده است، مدعی شده که تنها مدرک و مستند شیعه در بسیاری از مسائل همچون مسئله امامت، فقط روایات و احادیثی است که در کتب شیعه ذکر شده که مدعی تواتر آنها هستند و در قرآن از مسئله امامت، ذکری صریح و خبری واضح وجود ندارد، مگر به‌زور تأویل و تقدیر و حمل به خبر. برقعی در ادامه می‌نویسد: «نمی‌توان در امری که از اصول‌دین و موجب سعادت یا شقاوت اخروی است، از پیشینیان تقلید کرد؛ خصوصاً که در کتاب خدا که فروع جزئی بسیاری در آن بیان شده، از این اصل مهم خبری نیست».[1]

در پاسخ به این ادعای برقعی باید گفت، جناب برقعی! آیا لازم است که قرآن به همه اصول اعتقادی اشاره یا تصریح کرده باشد؟ برای پاسخ‌ دادن به این سؤال، از سخنان خود برقعی کمک می‌گیریم؛ زیرا برقعی در آثار خود تصریح می‌کند که دین صحیح و معقول آن است که اصول و اساس آن مستند بر برهان و مدرک باشد و دلیل روشنی بر آن اقامه شود.[2] پس بنابر آنچه که برقعی ادعا کرده است، می‌توان یک اصل اعتقادی را تصور کرد که بر اساس برهان عقلی باشد و هیچ شاهدی از قرآن بر آن وجود نداشته باشد؛ زیرا تفصیل بین برهان و مدرک در کلام برقعی، نشانه حجیت دلیل عقلی و نقلی در مباحث اعتقادی است.

نکته جالب توجه اینجا است که خود برقعی که ادعای جامعیت قرآن در تمامی مسائل را دارد، برای اثبات مسئله توحید و خداشناسی، سراغ دلایل عقلی رفته و سعی دارد که با استناد به ادله تجربی، توحید را اثبات کند![3] این سؤال پیش می‌آید که با این‌همه اهمیتی که مسئله توحید و خداشناسی در نظام فکری مسلمانان دارد و تقدم مسئله توحید بر سایر مسائل، چرا برقعی برای اثبات این مسئله به هیچ آیه‌ای از قرآن استناد نکرده است؟! آیا مسئله توحید از اصول‌ دین و از مسائل مهم اعتقادی نیست؟ آیا این مسئله عامل سعادت و شقاوت انسان نیست؟ آیا قرآن برای اثبات این مسئله کفایت نمی‌کند که وی دنبال ادله عقلی رفته است؟

برقعی مدعی جامعیت قرآن است و قرآن را کتابی جامع قوانین دینی و دنیوی معرفی کرده و در این زمینه می‌نویسد: «آنچه مایحتاج بشر بوده، از معارف و احکام، همه‌ و همه در قرآن بیان شده است و باید زحمت کشید و آن را استخراج کرد. ولی عده‌ای زحمت نکشیده، می‌گویند کجای قرآن فرمود نماز واجب پنج [تا] است.»[4] بنابر آنچه که مورد ادعای برقعی است، (جامعیت قرآن) آیا محتمل نیست که وی نتوانسته باشد با تدبر کافی و تفکر لازم در قرآن، امامت را از قرآن استخراج کند؟ آیا محتمل نیست که زحمت کافی برای این مسئله صرف نکرده و لذا نتوانسته احکام و فروع امامت را از قرآن استنباط کند؟

پی‌نوشت:
[1]. قلمداران، حیدرعلی، شاهراه اتحاد، (مقدمه برقعی)، ص22.
[2]. همان، اصول دین از نظر قرآن و مستند به آیات آن، ص3، انتشارات حقیقت.
[3]. برقعی، سید ابوالفضل، عقل و دین، ج1، ص44.
[4]. همان، احکام القرآن، انتشارات عطائی تهران، ص17.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.