انتقاد نابجای عبدالحمید از احکام قضایی در ایران
مولوی ندامحمد ندیم، والی طالبان در کابل گفته است: «مخالفت با نظام طالبان حرام است و مخالفان این نظام واجبالقتل هستند. ... طالبان مقابله با نیروهای جبهه مقاومت ملی را برای خود «فریضه» میدانند. قتل این افراد تا زمانی حکم شرعی است که ریشه آنها از بین نرفته باشد.»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی عبدالحمید امام جماعت مسجد مکی زاهدان در سخنان اخیر خود، طبق معمول به عنوان دفاع از اهل سنت در برابر حاکمان جامعه، با انتقاد از افزایش اعدامها در کشور و استان سیستان و بلوچستان، تجدیدنظر مسئولان در قوانین جزایی را خواستار شدند.[1] وی گفت: «بعضی اعدامها، قصاص هستند و قصاص حکم خداست. در رابطه با قصاص هیچکس اعتراضی ندارد؛ اما اعدامهای دیگری هستند که تعزیری بوده و مذاهب، برداشتهای مختلفی درباره آنها دارند. این برای نظام جمهوری اسلامی و مردم ضایعه است و امیدواریم مسئولان در اینباره تدبیر کنند. ... مسئولان باید در قوانین تجدیدنظر کنند. ما معتقدیم بسیاری از قوانین جزایی کشور با اسلام مطابقت ندارند. این قوانین هم اصلاً بررسی نمیشوند و تغییر نمیکنند؛ در حالی که تغییرات به نفع حاکم و ملت است.»
با اینکه جناب مولوی عبدالحمید مطلبی کلی بیان کردند که ارزش نقل و نقد ندارد و تنها جهت حفظ موقعیت در بین اهل سنت کاربرد دارد، ولی به جهت مشخص شدن کلام غیرعلمی و متعصبانه وی میتوانیم نکاتی بیان کنیم:
اینکه مولوی عبدالحمید از اعدام خلافکاران همکیش خود به جوش آمده و میگوید اعدام کردن صرفاً در مورد قصاص، اجماعی است و مورد پذیرش اهل سنت است و اعدامهای دیگر که تعزیر است، قابل اغماض بوده و حکومت از آنها بگذرد، باید بداند که در اسلام حکم اعدام فقط در مورد قصاص نیست؛ بلکه عناوینی مانند مُحارب، افساد در زمین و باغی نیز جرمهایی است که مجازات آن اعدام و قتل است.
خداوند در قرآن در مورد محاربه و افساد فی الارض می فرماید: «إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ [مائده/۳۳] جزای کسانی که با خدا و پیامبرش جنگ میکنند و در زمین به فساد میکوشند، فقط آن است که کشته شوند یا بر دار گردند یا دستها و پاهایشان یکی از چپ و یکی از راست بریده شود یا از سرزمین خود تبعید شوند. اینها رسواییشان در این جهان است و در آخرت نیز به عذابی بزرگ گرفتار آیند.»
اصطلاح «افساد فی الارض» به معنای ایجاد تباهی و خرابی در زمین به کار میرود و این اصطلاح در مورد محاربین و قطاع الطریق است. برخی تفاوتی بین محاربه و افساد فی الارض قائل نیستند و عدهای از فقها و مفسران مفهوم افساد فی الارض را عام تر از محاربه میدانند، به گونهای که محاربه فقط یکی از موارد افساد فی الارض است.
همچنین علماى اهل سنّت اتفاق دارند که خروج بر ضدّ امام و خلیفه حتی حاکم ستمگر نیز جایز نیست. مروزى از احمد بن حنبل نقل مى کند که او امر به جلوگیرى از خون ریزى و انکار شدید از خروج علیه خلیفه مسلمین مىکرد.[2] برخی فرقهها مثل خوارج و معتزله اینگونه خروج را مشروع میدانند، اما اکثریت اهل سنت بر حرمت قیام ادعای اجماع کردهاند.
برخی روایات اهل سنت، معیاری برای عدم خروج بر حاکم دارند و آن بر پا داشتن نماز توسط حاکم است؛ یعنی تا زمانی که حاکم نماز میخواند، خروج بر او جایز نیست، هر چند از وی هزاران معصیت خدا و افعال قبیح دیگری سر زند و روایات آن در صحیح مسلم و مسند احمد است و طبق مبنای اهل سنت صحیح است.[3]
روایات دیگری از اهل سنت نیز بیانگر این مطلب هستند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرموده: شما در برابر حاکمی که زمام امور مردم را به دست گرفته، باید مطیع و فرمانبردار باشید؛ هرچند شما را به انجام کارهایی دستور دهند که من آن را از جانب خداوند نیاورده باشم و از جمله دستورات دین نباشد.[4]
در برخی روایات اهل سنت نیز برای مخالفت با حاکم آثار وضعی ازجمله ذلیل شدن،[5] بدون سؤال وارد دوزخ شدن[6] و ارزش نداشتن نزد خدا[7] را برشمردهاند.
حال سؤال از جناب مولوی عبدالحمید این است که بر طبق مبنای خود، کدام اعدام را خارج از این قواعد می دانید؟
آیا رأفت اسلامی را در عملکرد نظام جمهوری اسلامی نمیبینید؟
آیا همکاران شما که علیه نظام و حکومت اسلامی، در خطبههایشان با شدیدترین لحن سخن گفته، تهدید کرده و مسلمانان اهل سنت را تحریک میکنند، مصداق احکامی شدیدتر از احکام صادره برای آنها نیستند؟
شما که طالبان را تأیید میکردید، نظرتان در مورد کلام مولوی ندامحمد ندیم، والی طالبان در کابل چیست که گفته است: «مخالفت با نظام طالبان حرام است و مخالفان این نظام واجبالقتل هستند. ... طالبان مقابله با نیروهای جبهه مقاومت ملی را برای خود «فریضه» میدانند. قتل این افراد تا زمانی حکم شرعی است که بیخ (ریشه) آنها از بین نرفته باشد.»[8] آیا طبق این حکم، کسانیکه دم از اعدام ناحق آنان زدهاید، مستحق بدتر از این حکم نبودند؟
شما که در برخی احکام شرعی مثل اثبات اول ماه، نگاهتان به عربستان است، اعدامهای ظالمانه آنان را با کمترین جرم[9] تأیید میکنید؟
پینوشت:
[1]. سخنرانی مولوی عبدالحمید در نماز جمعه ۲۰ خرداد ۱۴۰۱.
[2]. السنّة، مروزی، ج۱، ص۱۳۱.
[3]. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۸۰- ۱۴۸۲.
سنن الترمذی، ج۴، ص۵۲۹.
مسند احمد بن حنبل، ج۱۷، ص۳۳۲-۳۳۳.
[4]. المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۰، ص۲۷۸.
صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۰، ص۴۲۳.
[5]. المصنف، عبدالرزاق، ج۱۱، ص۳۴۴.
جامع الاحادیث، سیوطی، ج۱۹، ص۲۳۷.
[6]. مسند احمد بن حنبل، ج۳۹، ص۳۶۸.
الادب المفرد، بخاری، ج۱، ص۲۰۷.
التیسیر بشرح الجامع الصغیر، مناوی، ج۱، ص۴۷۷.
المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۲۰۶.
[7]. التمهید والبیان، مالقی اندلسی، ج۱، ص۳۴۴.
[8]. پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه (شفقنا)، «والی طالبان در کابل: مخالفان نظام طالبان «واجبالقتل» هستند»، کد خبر: 1388330، ۲۰ خرداد ۱۴۰۱.
[9]. خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «اعدام ۸۰ نفر در عربستان با اتهامات تروریسم و عقاید انحرافی»، کد خبر: 1400122116870، ۲۱ اسفند ۱۴۰۰.
افزودن نظر جدید