حلم و بردباری امام حسن در کلام دوست و دشمن امام
مروان حکم که هیچگاه از آزار امام حسن (علیهالسلام) فروگذار نمیکرد، به هنگام رحلت ایشان، در تشییع جنازه شرکت کرد، امام حسین (علیهالسلام) فرمود: تو به هنگام حیات برادرم، هر چه از دستت برآمد انجام دادی، اما اینک در تشییع جنازه او شرکت کردی؟!
پاسخ داد: هر چه کردم، بر کسی بود که حلم و بردباریش از این کوه - اشاره به کوهی در مدینه- بیشتر بود.[1]
داستان مشهوری نیز از برخورد مرد شامی با امام حسن (علیهالسلام) در کتابهای فریقین نقل شده است که مردی از اهل شام میگوید: من به مدینه رفتم و مردی را دیدم که بر استری سوار است که زیباتر و خوش لباستر از او ندیده بودم و مرکبی هم بهتر از مرکب او مشاهده نکرده بودم، من از آن مرد خوشم آمد و از شخصی پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب است!
در این هنگام سینهام پر از کینه شد و نسبت به علی ابن ابیطالب رشک و حسد بردم که فرزندی این گونه داشته باشد، از این رو به نزد او رفته و بدو گفتم: تو پسر ابوطالب هستی؟ فرمود: من پسر فرزند اویم.
من شروع کردم به دشنام دادن او و پدرش، چون سخن من تمام شد، آن حضرت رو به من کرد و فرمود: «احْسِبُک غَریباً، فَانْ احْتَجْتَ الی مَنْزِلٍ انْزَلْناکَ اوْ الی مالٍ آسَیْناکَ اوْ الی حاجَةٍ عادَنّاک، فَانصَرَفتُ وَ ما عَلَی الأَرضِ احَدٌ احَبُّ الَیَّ مِنْهُ.[2] به گمانم تو غریب این شهر هستی؟ گفتم: آری. فرمود: اگر نیازمند خانه و منزل هستی به تو منزل دهیم و اگر نیاز به مال داری به تو بدهیم و اگر نیاز دیگری داری کمکت کنیم؟ مرد شامی میگوید: من از نزد آن حضرت رفتم در حالی که احدی در روی زمین نزد من از وی محبوبتر نبود.»
گستره عفو و گذشت حضرت آن قدر پردامنه بود که حتی قاتل او را هم در برگرفت به طوری که میفرمود: از چه میخواهید او را بکشید؟ اگر آن کسی باشد که من میدانم، خشم و عذاب خداوند بیشتر از تو خواهد بود اگر هم او نباشد دوست ندارم که به خاطر من، بیگناهی گرفتار شود.[3]
همچنین آمده است که امام حسن (علیهالسلام) گوسفندی داشت که بدان علاقه داشت، روزی مشاهده کرد که پای آن گوسفند شکسته شده، به غلامش فرمود: چه کسی پای این گوسفند را شکسته؟ پاسخ داد: من. فرمود: چرا؟ گفت: میخواستم تا شما را غمگین کنم!
امام (علیهالسلام) فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم کرد و تو در راه خدا آزادی! در روایت دیگری است که فرمود: «من نیز غمگین میکنم آن کسی را که به تو دستور داده تا مرا غمگین کنی(یعنی شیطان).» و به دنبال آن، او را آزاد کرد.[4]
پینوشت:
[1]. تاریخ الخلفا، سیوطی، ص146.
الصواعق المحرقه، ج2، ص412. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 2، ص 298.
[2]. الکامل، مبرد، ج2، ص5.
مطالب السؤول، محمد بن طلحه نصیبی شافعی، ص236. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج2، ص67 و 68. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. اسدالغابه، ج 1، ص492. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص185. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید