تفسیر به رأی، روشی در پیشبرد اهداف صوفیانه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مطلبی دربارهی تفسیربهرأی صوفیانه در اینستاگرام نوشته شده بود که این افراد ظواهر قرآن را کنار انداخته و به تأویلات قرآن روی آوردهاند که معمولاً از نوع تاویلات رمزی است، یعنی الفاظ قرآن هیچگونه دلالت وضعی و استعمالی بر آن ندارد.
یکی از صوفیان در اینباره گفت: به این تفسیر، تفسیر عرفانی یا تفسیر باطنی گویند که با عنوان تفسیر رمزی و اشاری نیز تعبیر میشود، در واقع عرفان همان تصوّف است و باطن همان تأویل میباشد که با شیوه رمز و اشاره انجام می گیرد.
گفتم: شما صوفیان برای رسیدن به مقاصد دنیوی خود، روش بحث و استدلال را کنار گذاشته و بهروش دریافتهای باطنی و ذوقی روی آوردهاید و آیات قرآن کریم را تأویل و تفسیر به رأی میکنید و تلاشی برای اثبات نظرات خود ندارید و صرفاً آن را به دریافتهای ذوقی خود مستند میکنید.
صوفی: خیر! اصلا اینطور نیست، این تفسیر باطنی قرآن از روی ملاک و شرایطی است که هرکسی نمیتواند چنین تفسیر عرفانی داشته باشد.
گفتم: ملاکهای تفسیر کلام خدا و مبنای تفسیر باطنی چه چیزی است؟
صوفی: یکی از ملاکها در تفسیر قرآن، قلب پاک مؤمن است که با کشف و شهود به آن دست پيدا میكند. محیالدین عربی میگوید: «همان طور که تنزیل اصل قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله از پیش خداوند بوده، تنزیل فهم قرآن نیز بر قلوب مؤمنان از ناحیه او صورت میگیرد.»[1]
گفتم: اين تفسير عرفانی که نتیجه کشف و شهود است از چند جهت اشکال دارد؛ نخست اینکه از کجا معلوم این کشف، حقانی است و شیطانی و نفسانی نیست. اشکال دیگر آن که کشف یک تجربه است و تجربه را نمیتوان به مردم منتقل کرد. شما عطری را استشمام میکنید که به شما میرسد اما نمیتوانید دقیقا آن تجربه را به دیگران منتقل کنید، حال چطور این کشفیات را به دیگران منتقل میکنید؟
سومین اشکال این است که این برداشتهای عجیب و غریبی که در تفسیر عرفانی از قرآن میشود، هیچکدام با هیچ عنوانی نهتنها با قرآن سازگار نیست، بلکه ضد قرآن است و هیچ وجه شرعی ندارد.
صوفی: این تفاسیر عرفانی نه تنها با قرآن در تضاد نیست، بلکه کاملا منشأ شرعی داشته و مطابق با روایات ائمه معصومین (ع) است. تفسیر عرفانی و اشاری امر جدیدی در بیان معانی قرآن کریم نیست بلکه این روش یک شیوه شناخته شده و مورد قبول از عصر نزول بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و قرآن کریم به این روش اشاره دارد، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کتاب الله علی اربعة اشیاء، علی العبارة والاشارة واللطائف والحقایق فالعبارة للعوام والاشارة للخواص واللطائف للاولیاء والحقایق للانبیاء[2] کتاب خداوند بر چهار امر استوار است: بر عبارت و اشارت و لطایف و حقایق، پس عبارتهای آن برای عموم مردم است و اشارات آن برای افراد خاص است و لطایف قرآن برای دوستان و اولیاست و حقایق قرآن برای پیامبران است.»
گفتم: بله! بزرگان و اولیاء خدا از قرآن، نکات و موارد خاصی را استخراج و تفسیر میکنند، اما کاملا با عقیده اسلام و آنچه ائمهی معصومین (علیهمالسلام) فرمودهاند یکی بوده و مخالفتی در این امر وجود ندارد. اما بزرگان صوفیه کاملا تفسیر به رأی کرده و آن را به نفع خود تفسیر میکنند. درباره تفسیر به رای یک روایت با سند معتبر وجود دارد که مرحوم صدوق آن را در کتابهای خود آورده است. وی در سه کتاب خود با سند معتبر از امام رضا (علیهالسلام) و ایشان از پدران بزرگوارشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند که خدای متعال میفرماید: «ما امن بی مَن فسّر برایه کلامی [3] کسی که کلام من (قرآن) را با رأی خود تفسیر کند، به من ایمان نیاورده است.»
صوفی: اصلا بزرگان و شیوخ ما نسبت به آیات قرآن تفسیر به رأی نکرده و آنچه گفتهاند مطابق با عقاید اسلام بوده است.
گفتم: برداشت آزاد یا همان تفسیر به رای، کاملا در آثار و کتب تفسیری صوفیه مشهود است. مثلا در مورد آیهی «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ [حجر/99] و پروردگارت را عبادت کن تا برایت یقین فرا رسد.» واژه یقین را که در همهی تفاسیر معتبر شیعه و سنی به معنای مرگ بیان شده، به جهت رهایی از قیود شرع و ترک واجباتی مانند نماز از آن تفسیر به رای شده و میگویند وقتی شخصی به مقام یقین رسید، عبودیت دیگر جایی نخواهد داشت.[4] هر گاه باب تأويل و تفسيرهاى دلخواه باز شود ممكن است كسى بگويد: منظور از بريدن دست دزد كه در آيه شريفه «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا»[مائده/38] وارد شده، اين است كه دزد را آن قدر نصيحت كنيم و كمك لازم مالى نماييم كه در آينده دستش از دزدى كردن قطع و كوتاه شود.
با مشاهده چنین احوالی از صوفیه پی به انحراف عمیق صوفیه از نظر تفسیر به رای میبریم و میبینیم صوفیه با تفسیر به رای کردن، مقصود کتاب و سنت را به نفع خود تغییر میدهند.
پينوشت
[1]. سلیمان آتش، مکتب تفسیر اشاری، ترجمه توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۸۱ش.
[2]. مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403، ج75، ص278.
[3]. محمد بن علی ابن بابویه (صدوق)، عیون اخبار الرضا، نشر جهان، 1378 هـ.ق، ج 1 ص 116.
[4]. گنابادی ملا علی، صالحیه، حقیقت، تهران، ص 411.
افزودن نظر جدید