نه این رفتار خوب عمر و نه آن اعمال دیگر او
خلاصه مقاله
در موضوع خلافت و جانشینی پیامبر که عدهای باعث شدند از مسیر اصلی خود منحرف گردید و میان مسلمین اختلاف ایجاد شد، مسلمین به دو گروه با نظرات مختلف تقسیم شدند. این حوادث توسط بزرگان هر گروه به صورت ناقص و یا با جملات دو پهلو بیان شده است. برخی اصحاب پیامبر، بعد از رحلت ایشان و با آن همه سفارشات نسبت به اهل بیتشان، خصوصاً حضرت علی (علیهالسلام)، در حق ایشان ظلم و ستم روا داشتند. آوردهاند که روزی عمر سراغ امیرالمؤمنین را گرفت، به او گفتند: علی در زمین زراعی خود است. عمر به همراهان خود گفت: بیایید نزد او برویم. در این موقع علی (علیهالسلام) به عمر فرمود: اگر گروهی از بنیاسرائیل به نزد تو میآمدند و یکی از آنها به تو میگفت: من پسر عمّ موسی هستم. آیا نسبت به همراهانش امتیازی برای وی قائل بودی؟ عمر گفت: بلی! امیرالمؤمنین فرمود: والله من برادر پیامبر و پسر عمّ او هستم. عمر هم عبای خود را روی زمین گسترد و گفت: نه والله تو را جای نشستن نباشد، مگر بر روی عبای من؛ این برخورد عمر را نسبت به وقایع بعد رحلت پیامبر بسنجید.
متن مقاله
دین اسلام هم مانند ادیان دیگر الهی، مملو از حوادث گوناگون بوده است که به نوبهی خود نیاز به بررسی دارد، در این زمینه نمونههای تاریخی فراوانی را میتوان نام برد، از جمله موضوع خلافت و جانشینی پیامبر که از مسیر اصلی خود منحرف گردید و میان مسلمین اختلاف ایجاد شد و مسلمین به دو گروه با نظرات مختلف به شیعه و اهل سنت تقسیم شدند. این حوادث توسط بزرگان هر گروه در لابلای کتب درج گردید که خلافت بعد از پیامبر یکی از این موارد بود که باعث اختلاف شدید شد. برخی از علمای اهل سنت که قدری منصفتر بودند حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم را کم و بیش در کتب خود یادآور شدهاند و آن عدهای هم که متذکر نشدند با بیان جملات دو پهلو و ناقص در متون کتابها، اتفاقات صدر اسلام را در کتب خود نوشتهاند. اصحاب پیامبر هم به نوبهی خود طی حوادثی با پیامبر اکرم همراه میشدند، یکی از آن صحابه همراه، حضرت علی (علیهالسلام) بوده است که تمام اصحاب پیامبر نسبت به ایشان نظر مثبت داشته، چرا که جایگاه منحصر به فردی در میان صحابه و مسلمانان داشته است و حتی دشمنان حضرت هم همین دید مثبت را به ایشان داشتهاند. اما همین اصحاب، بعد از رحلت پیامبر و با آن همه سفارشات از ناحیه پیامبر اکرم نسبت به اهل بیتش، خصوصاً حضرت علی (علیهالسلام) در حق ایشان ظلم و ستم روا داشتند. الغرض نه به آن همه تعریف و مدح و ستایش و احترام فوق العاده قبل از رحلت پیامبر نسبت به علی (علیهالسلام) و اهل بیت پیامبر و نه آن همه اعمال ننگین و فجایع دردناک بعد از رحلت پیامبر، نسبت به امیرالمؤمنین و اهل بیت پیامبر (علیهمالسلام)، که هر خوانندهای را دچار حیرت و تعجب وا میدارد.
از باب نمونه: در کتب علمای اهل سنت از جمله صواعق المحرقه آمده است که دارقطنی نقل میکند که روزی عمر بن خطاب سراغ حضرت علی (علیهالسلام) را گرفت، پس به او گفتند: علی در زمین زراعی خود رفته است. عمر بن خطاب به همراهان خود گفت: بیایید برویم نزد او و چون رفتند، دیدند مشغول کار است، آنها هم ساعتی با او همکاری کردند. در این موقع علی (علیهالسلام) به عمر بن خطاب فرمود: اگر گروهی از بنیاسرائیل به نزد تو میآمدند و یکی از آنها به تو میگفت: من پسر عمّ موسی هستم. آیا نسبت به همراهانش امتیازی برای وی قائل بودی؟ و به گفتهاش ترتیب اثر میدادی؟ عمر بن خطاب گفت: بلی یا علی! علی (علیهالسلام) فرمود: پس والله من برادر پیامبر و پسر عمّ او هستم. عمر بن خطاب هم عبای خود را روی زمین گسترده و پهن کرد و گفت: «لاوالله لایکون لک مجلس غیره حتّی نفترق.[1] نه والله تو را جای نشستن نباشد، مگر بر روی عبای من، تا وقتی که از هم جدا شویم. علی (علیهالسلام) هم بر روی عبای عمربن خطاب نشست، تا هنگامی که متفرق شدند.»
این برخورد عمر بن خطاب با حضرت علی (علیهالسلام) چه توجیهی میتواند داشته باشد، والله العالم؛ اما همین عمر بن خطاب، درست بعد از رحلت پیامبر اکرم این برخوردهای خشن و ننگین را هم نسبت به حضرت و اهل بیت پیامبر داشته است، مثلاً بزرگان اهل سنت در کتاب خود اینگونه مینویسند که: وقتی ابوبکر به دنبال حضرت علی (علیهالسلام) فرستاد تا با او بیعت کند، امام علی (علیهالسلام) حاضر نشد و بیعت نکرد، آنگاه عمر بن خطاب با شعلهی آتش به سوی خانهی وی رهسپار شد...[2]
از این وقایع و فجایع که در صدر اسلام اتفاق افتاده، فراوان به چشم میخورد. از جمله در کتاب تاریخ طبری، الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، و ... که خوانندگان خود رجوع کنند.
در نتیجه باز همان سؤالی مطرح است که این برخورد خشن عمر و اطرافیان او با حضرت علی و اهل بیت پیامبر چه معنایی میتواند داشته باشد، والله العالم.
پینوشت:
[1]. الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، مکتبه القاهره، قاهره، مصر، ص107.
[2]. انساب الاشراف، بلاذری، دارالمعارف، قاهره، مصر، ج1 ص568.
دیدگاهها
عبد الحمید
1397/05/02 - 12:28
لینک ثابت
مگر نیست خدای را برای عبادت
asadi
1397/05/03 - 10:42
لینک ثابت
درود بر شما نظر من هم همین
افزودن نظر جدید