بیطرفی حضرت علی(ع) در قتل عثمان در کتب اهلسنت
این که در تاریخ وارد شده است که مسبب مرگ خلیفه مظلوم عثمان، حضرت علی(علیه السلام) است این ادعایی بیش نیست و کذب محض است که مغرضین و مخالفین اهل بیت پیامبر به آن امام همام نسبت دادهاند، چرا که در سدههای بعدی اسلام علمای اهل سنت با واکاوی و جستجو به این حقیقت دست یافتند که افرادی که خود عثمان آنها را بر مسند کارهای حکومتی و بعضاً بهاء دادن بیمورد بوجود آورده بود، همانها در آخر کار بلای جانش شدند و او را به قتل رساندند. و از طرف دیگر خود حضرت علی(علیه السلام) هم از این نسبت دادن –قتل عثمان- طی خطبهای در بین مردم دیدگاه خود را مطرح کرد و از آن تبرّی جست. آن حضرت در بخشی از خطبهاش در معنای قتل عثمان این چنین بیان میدارد که: «لو امرت به لکنت قاتلاً، او نهیت عنه لکنت ناصراً، غیر انّ من نصره لایستطیع ان یقول: خذله من انا خیر منه، و من خذله لایستطیع ان یقول: نصره من هو خیر منّی، و انا جامع لکم امره، استأثر فأساء الاثرهّ، و جزعتم فأساتم الجزع ولله حکم واقع فی المستاثر و الجازع...[1] اگر به کشتن او –عثمان- فرمان داده بودم قاتل بودم، و اگر از آن باز میداشتم از یاوران او به شمار میآمدم، با این همه کسی که او را یاری کرد، نمیتواند بگوید که از کسانی که دست از یاریاش برداشتند بهترم-مراد حضرت مروان بن حکم بود- و کسانی که دست از یاریاش برداشتند نمیتوانند بگویند یاورانش از ما بهترند- مراد حضرت طلحه و زبیر بود- من جریان عثمان را برایتان خلاصه میکنم: عثمان استبداد و خودکامگی پیشه کرد و شما بیتابی کردید و از حدّ گذراندید، و خدا در خودکامگی، و در بیتابی و تندروی، حکمی دارد که تحقق خواهد یافت».
ابن ابی الحدید از بزرگان اهل سنت در کتاب خود مینویسد: «سخن او: کسی که او را یاری کرد... معنایش این است که آنهایی که او را یاری نکردند بهتر از یاری دهندگان او بودند، زیرا بیشتر آنها که او را یاری کردند فاسق بودند مثل مروان بن حکم و امثال وی، و مهاجران و انصار او را رها کرده و وانهادند».[2] و همچنین ابن سعد در کتاب خود از طریق عمار یاسر نقل میکند که: وقتی عثمان کشته شد حضرت علی(علیه السلام) بر منبر رسول خدا دیدم که فرموده: «ما احببت قتله و لاکرهته، و لاأمرت به و لانهیت عنه[3] نه کشته شدن او را دوست داشتم و نه از آن بدم میآمد، و نه به آن امر کردم و نه از آن نهی نمودم». و همچنین بلاذری در کتاب خود طی حدیثی این سخن حضرت را به عثمان متذکر میشود که: «یا عثمان انّ الحق مریء، و انّ الباطل خفیف وبیء، و انّک متی تصدق تسخط و متی تکذب ترض[4] ای عثمان همانا حقّ گوارا است و باطل سبک ولی همراه با وباست یعنی-نابودی- هرگاه به تو راست گفته شود، خشمگین میشوی و هرگاه به تو دروغ گفته شود، راضی گردی».
و حضرت علی(علیه السلام) در آن برهه از زمان بسیار تلاش کرد تا معایب این خلیفه برطرف شود اما عثمان علاوه برا ین که گوش نکرد، بلکه با هتاکی تمام پرده از افکار درونی خود برداشت و نصیحتپذیر نگردید. از جمله: ابن عبد ربّه عالم اهل سنت در کتاب خود مینویسد: هرگاه مردم دربارهی کارهای غیر مشروع عثمان به حضرت علی(علیه السلام) شکایت میکردند، حضرت فرزندش امام حسن(علیه السلام) را به سوی عثمان میفرستاد و چون این کار تکرار شد عثمان به امام حسن(علیه السلام) گفت: «انّ اباک یری انّ احداً لایعلم، و نحن اعلم بما نفعل، فکفّ عنّا[5] همانا پدرت خیال میکند آنچه را میداند هیچ کس نمیداند، و ما به آنچه انجام میدهیم داناتریم پس دست از ما بردارد». پس از این سخن عثمان بود که دیگر حضرت علی(علیه السلام) فرزندش را به سوی او نفرستاد تا خیرخواه او باشد و نهایتاً به خاطر بیکفایتی خود عثمان بود که با تحریک مردم و از جمله نزدیکان و همفکران او مثل مروان، طلحه، زبیر، عایشه، معاویه هر کدام به نحوی بر او شورش کردند و او را به قتل رساندند.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، تصحیح و تحقیق دکتر صبحی صالح، بیروت، لبنان،(1387ه)،ص37خطبه30.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربیه، قاهره، مصر، ج2 ص128خطبه30.
[3]. طبقات الکبری، ابن سعد، دارصادر، بیروت، لبنان،ج3ص82.
انساب الاشراف، بلاذری، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ج6 ص224.
[4]. همان، ج6 ص156.
[5]. عقدالفرید، ابن عبد ربّه، دار و مکتبه الهلال، بیروت، لبنان، ج4 ص120.
افزودن نظر جدید