انصار و توهم حق خلافت

  • 1395/11/16 - 21:07

ماجرای غصب خلافت و اتفاقات مرتبط با آن بسیار گسترده و پیچیده است. در این که این اتفاق یک برنامه از پیش تعیین شده بود شکی نیست. ولی باید دید چه عواملی باعث شد که امامت، تبدیل به خلافت شد و جانشین رسول خدا که بارها از جانب حضرتش معرفی شده بود، خانه نشین گردید و این امر باعث شد که اسلام از مسیر خود منحرف گردید.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از رحلت جانسوز نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاقات عجیبی رخ داده است. غالب صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به‌جای این‌که در فکر تکریم و تجهیز و تدفین پیکر پاک پیامبر اکرم باشند، بر سر قدرت و جانشینی حضرت به نزاع پرداختند و امامت را از موضع واقعیش خارج کرده و تبدیل به خلافت کردند و مسیر اسلام که هدفش تعالی بخشیدن به انسان بود را تغییر دادند.
بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اختلاف بین مهاجرین و انصار بر سر این‌که خلافت و حکومت در دستان چه کسی باشد، شدت گرفت. در این بین، انصار خود را محق خلافت می‌دانست و برای خود دلایلی نیز داشتند.
مقدمتاً می‌توان گفت، باید پذیرفت که انصار در مقایسه با مهاجرین از چند امتیاز ویژه برخوردار بودند و همین امتیازات، آن‌ها را وسوسه کرده که بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و قبل از مهاجرین، به برگزاری جلسه تعیین خلیفه دست بزنند.
اولین امتیازی که می‌توان برای انصار بیان کرد این است که بعد از بعثت نبی مکرم اسلام، حضرت و اصحاب ایشان در شرایط بسیار سختی از لحاظ اقتصادی و امنیتی قرار گرفتند و کفار قریش آنان را تحت فشار شدید قرار دادند. این انصار بودند که در دو عقبه با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردند و در آخر ایشان را به مدینه دعوت نمودند و همین امر، زمینه پیروزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اهل مکه را فراهم کرد.[1]
امتیاز دیگری که انصار داشتند این بود که اشخاصی هم‌چون سعد بن عباده و اسید بن حضیر و برخی دیگر که سقیفه را تشکیل داده بودند، علاوه بر این‌که در دو عقبه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کرده بودند، از نقباء و نزدیکان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند که پیامبر آنان را برای مراقبت از مسلمین انتخاب کرده بود و در مورد آنان فرموده بودند: «أنتم علی قومکم بما فیهم کفلاء ککفالة الحواریین لعیسی بن مریم و أنا کفیل علی قومی.[2] چنان‌که حواریون برای عیسی ضامن قوم خود بودند، شما هم عهده‌دار هر پیشامدی هستید که در میان قوم شما روی می‌دهد و من خود کفیل مسلمانانم.»
امتیاز سوم برای انصار این بود که افرادی مانند سعد بن عباده که منتخب انصار برای جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، آن‌چنان در نزد پیامبر اکرم دارای منزلت بود که حضرت در غزوات، او را فرمانده انصار می‌کرد و یا این‌که او را جانشین خود در مدینه معرفی می‌کرد.
و یا اسید بن حضیر کسی است که مردم مدینه، اسلام خود را مدیون او می‌دانستند. چرا که بعد از این‌که با سفیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام مصعب بن عمیر ملاقات کرد، به نزد قبیله خود بازگشت و فریاد برآورد که سخن گفتن با زنان و مردان شما بر من حرام است، تا به خدا و رسولش ایمان بیاورید.[3] این سخن اسید بن حضیر باعث شد که تمامی مردم قبیله او اسلام بیاورند.
وجود چنین امتیازاتی همراه با ویژگی‌های دیگر باعث شد که این باور غلط در انصار تقویت شود و آنان خود را در امر خلافت پیامبر محق بدانند. همین گمان اشتباه باعث شد که سعد بن عباده به خودش اجازه دهد که به انصار خطاب کند که: «عرب به‌واسطه شمشيرهای شما در برابر پيغمبر خوار و كوچك شد. پيامبر به هنگام رحلت از شما راضي بود و شما روشنی چشم او بوديد. دست‌هايتان را به‌كار خلافت محکم كنيد، زيرا شما سزاوارترين مردم به كار خلافت هستيد.»[4]
سؤالی که مطرح است این است که این اشخاص که از نزدیک‌ترین افراد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و از همه اتفاقاتی که در اطراف حضرت می‌گذشت با خبر بودند، آیا ندیده بودند که حضرت رسول در چندین نوبت، حضرت علی (علیه السلام) را برای جانشینی خویش انتخاب کرده بودند؟ پس چرا از فرمان رسول خدا سرپیچی کردند؟ آیا چیزی به غیر از قدرت طلبی و حب ریاست می‎تواند آنان را به چنین کاری وادار کرده باشد؟

پی‌نوشت:

[1]. الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص219
تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، محمد بن جریر طبری، دارالتراث، بیروت: ج2، ص87
[2]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، محمد بن جریر طبری، دارالتراث، بیروت: ج2، ص363
الطبقات الکبری، ابن سعد، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص226
[3]. الاستیعاب، ابن عبدالبر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص31
الاصابة،ابن حجر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص64
اسدالغابة، ابن اثیر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص75
[4]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دارالکتب العربی، بیروت: ج2، ص328
تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، محمد بن جریر طبری، دارالتراث، بیروت: ج2، ص455
شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج6، ص56

نویسنده: محمد یاسر بیانی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.