مناظره ابن طاووس با فقیه سنی در غصب خلافت

  • 1395/02/12 - 11:25
سید بن طاووس: بیعت با ابوبکر چه ارزشی دارد، وقتی که به نص صریح صحیحین، اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن تخلف کردند و علی (علیه السلام) تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد، در حالی‌که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کتاب خدا و اهل بیت را در میان مردم به خلافت گذاشت و خداوند آیه تطهیر را بر طهارت ایشان فرستاد!؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علی بن موسی بن جعفر معروف به سید بن طاووس از بزرگان قرن هفتم هجری (متوفای 664 قمری) است.[1] او کتاب‌های زیادی نگاشته است که مرحوم سید محسن امین، تعداد تألیفات او را بالغ بر 48 جلد کتاب برشمرده است.[2] ایشان در فن مناظره بسیار قوی بود و کمتر اتفاق می‌افتاد، با کسی مناظره نماید و بر او غالب نشود. سید بن طاووس می‌گوید، روزی در حرم ائمه کاظمین نشسته بودم، که فقیهی سنی مذهب از «مستنصریه» بر من وارد  شد و از حالاتش متوجه شدم، که خواستار مناظره در رابطه با مذهب است، از این‌رو شروع به‌مناظره کردم.
قبل از مناظره به او گفتم، یکی از ما دو نفر گم‌شده‌ای داریم که باید پیدا کنیم، زیرا یکی از ما دو نفر از طریق حق و صراط مستقیم خارج است و در وادی ضلالت و گمراهی به‌سر می‌برد، پس خوب است که از طریق انصاف خارج نشویم و به‌چشم حقیقت بنگریم، تا هر یک از ما که در صراط مستقیم است، دیگری را از راه ضلالت که پیش گرفته است، هدایت و رهبری به‌حقیقت بنماید.
فقیه سنی: از جان و دل قبول می‌کنم.
سید بن طاووس: مناظره شروط و قانونی دارد و باید آن شروط و قوانین نیز، مراعات شود. هیچ‌یک از ما در مناظره، نباید به اقوال اصحاب خویش تمسک جوید، زیرا سخنان شیعیان، در نزد تو مردود است و سخنان اهل سنت، در نزد من، مطرود است، بنابراین باید هر کدام از ما، در مرحله اول به قرآن و سپس به اخباری که بین الفریقین اجماعی است، استدلال کنیم و در صورتی‌که خواستیم به غیر از این‌ها استدلال کنیم، تو باید به اقوال امامیه و من به اقوال اهل سنت، استدلال کنم، تا مورد قبول باشد.
فقیه سنی: همه این شروط مورد قبول است.
سید بن طاووس: اکنون که این موارد را پذیرفتی، مناظره را شروع می‌کنیم. دیدگاه تو در صحت روایاتی که مسلم و بخاری در صحیحین خود آورده‌اند، چیست؟
فقیه سنی: در حقیقت و صحت آن‌ها، جای هیچ تاملی نیست و همه مورد قبول است.
سید بن طاووس: مسلم در صحیح خود از «زید بن ارقم» روایت نموده، که در حجة الوداع در رکاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودم که همگی به امر رسول خدا در محلّی به نام «خم» اجتماع کردیم و حضرت فرمود: من نیز مانند شما از جنس بشر هستم و نزدیک است که از پیش شما بروم. من از میان شما می‌روم و دو چیز گران‌بها در میان شما باقی می‌گذارم. آن دو کتاب خدا و اهل بیت من هستند. «اذکرکم الله فی اهل بیتی» و این کلمه را سه بار بر زبان مبارک جاری فرمود.[3]
فقیه سنی: آری چنین است. من این مطلب را قبول دارم.
سید بن طاووس: اکنون که این مطلب را پذیرفتی، آیا به صحت این حدیث نیز اقرار می‌کنی، که مسلم در صحیح خود به نقل از عایشه نقل کرده، که چون این آیه نازل شد «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.[احزاب/33] خداوند فقط مى‏‌خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.» آن حضرت على و فاطمه و حسن و حسين (صلوات الله علیهم اجمعین) را نزد خود، گرد آورده فرمود: «هؤلاء اهل بيتى» اين‌ها اهل بيت منند؟[4]
فقيه سنی: اين نيز صحيح و مورد پذیرش است.
سید بن طاووس: آیا به این مطلب نیز اقرار می‌کنی که مسلم و بخاری در صحیحین روایت کرده‌اند، که بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) انصار در سقیفه بنی‌ساعده جمع شدند و خواستند با سعد بن عباده بیعت نمایند که ابوبکر و عمر از این ماجرا باخبر شدند و به سمت سقیفه حرکت کردند و ابوبکر در آن جمع گفت که من با یکی از این دو نفر (عمر و ابوعبیده) بیعت می‌نمایم، آن‌گاه عمر گفت: من هرگز در امر خلافت بر تو سبقت نمی‌گیرم، اینک دستت را بده تا با تو بیعت کنم، و این‌چنین عمر و انصار با ابوبکر بیعت کردند. ولی علی (علیه السلام)، تا شش‌ماه بعد از این واقعه، که فاطمه (علیها السلام) در قید حیات بود، از بیعت خودداری کرد و سپس بعد از شهادت فاطمه (علیها السلام) ناچار به بیعت با ابوبکر شد؟[5]
فقیه سنی: آری این مطلب نیز در صحیحین آمده است، و مورد قبول من است.
سید بن طاووس: اکنون به من بگو این بیعت، چه ارزشی دارد، در حالی‌که اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن تخلف کردند، و علی (علیه السلام) تا شش‌ماه با ابوبکر  بیعت نکرد، و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، کتاب خدا و اهل بیت را در میان مردم، به خلافت گذاشت و در حق اهل بیت طاهرین فرمود: «اذکرکم الله فی اهل بیتی» و خداوند آیه تطهیر را بر طهارت ایشان فرستاد!؟
فقیه سنی: مرا یارا و قدرتی نیست که بر مطاعن اسلاف و اصحاب رسول الله لب بگشایم.[6]

پی‌نوشت:

[1]. سید بن طاووس، الطرائف، ترجمه داوود الهامی، نوید اسلام، قم:1374، ص7-8
[2]. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج8، ص361-363
[3]. «أَمَّا بَعْدُ أَلاَ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ يُوشِكُ أَنْ يَأْتِىَ رَسُولُ رَبِّى فَأُجِيبَ وَأَنَا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ ». فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ « وَأَهْلُ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِى أَهْلِ بَيْتِى».مسلم نیسابوری، صحیح مسلم، دارالجیل بیروت، ج7، ص122
[4] . «قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِىُّ -صلى الله عليه وسلم- غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِىٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)». مسلم نیسابوری، صحیح مسلم، دارالجیل بیروت، ج7، ص130
[5]. «إنّ الأنصار خالفوا واجتمعوا بأسرهم فی سقیفة بنی ساعدة و خالف عنّا علیّ و الزبیر و من معها، واجتمع المهاجرون إلی أبی بکر...». بخاري، محمّد بن اسماعيل (م 256)، صحيح بخاري، تحقيق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422هـ. ق، ج8، ص168
[6]. سید بن طاووس، الطرائف، ترجمه داوود الهامی، نوید اسلام، قم:1374، ص17- 20

نویسنده: مجتبی محیطی
 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.