مبارزه دو قهرمان در خیبر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسلمانان، قلعههای خیبر را یکی پس از دیگری فتح میکردند. یهودیان از ترس، قلعهها را رها کرده و به قلعهی مرکزی پناهنده شده بودند. محافظین قلعهی مرکزی، همچنان دفاع میکردند و اجازه نزدیک شدن را به کسی نمیدادند. دیوارهای بزرگ، غذا، مهمات و نفرات فراوان، آنان را امیداور میکرد که بتوانند بر مسلمانان غالب شده و آنها را شکست دهند. خصوصاً آنکه قهرمان یهود، «مرحب» نیز در بینشان بود و آنان را بر پیروزی امیدوار میساخت.
مرحب، برای تقویت نیروهای خودی و تضعیف نیروهای اسلام، در حالیکه رجز میخواند، از قلعه خارج شد و هماورد میطلبید، پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابوبکر را به همراه تعدادی به میدان فرستاد. مدت زمان زیادی طول نکشید که او خسته و ناامید برگشت. ابوبکر نتوانسته بود، در مقابل پهلوان یهود عرض اندام کند. فردای آن روز پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمر را به فرماندهی گروهی به نبرد با یهودیان فرستاد، اما او و یارانش از ترس گریخته و نتوانسته بودند، در مقابل «مرحب» به مبارزه بپردازند.[1]
کمکم داشت، روحیهی مسلمین تضعیف میشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که مدیریت جنگ را بر عهده داشت، باید تدبیری میاندیشید. از اینرو فرمود: «فردا پرچم را بهدست مردی خواهم داد که خداوند، خیبر را بهدست او فتح خواهد کرد. او فردی است که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند».[2]
فردای آن روز همه منتظر بودند تا ببینند پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرچم را بهدست چه کسی خواهد داد، حضرت فرمود: علی را بگویید بیاید، عرض کردند: یا رسول الله! علی (علیه السلام) مریض است، چشمهایش درد میکند، حضرت مقداری از آب دهان مبارک را به چشم علی (علیه السلام) مالیدند و حضرت شفا پیدا کرد. سپس پرچم را به او داد و او را به میدان فرستاد.
مرحب با قامتی بزرگ و وحشتناک در وسط میدان در حال رجز خواندن بود و مبارز میطلبید، کلاهخود زردرنگش با سنگی که در وسط آن قرار داشت، بر هیبتش میافزود، علی (علیه السلام) با قامتی استوار و هیبتی حیدری بهسوی میدان رهسپار شد و در حالیکه رجز میخواند، بهسوی مرحب حملهور شد، لحظاتی بیشتر نگذشت، که علی (علیه السلام) برای رضای خدا و عزت مسلمین، چنان شمشیر را بر فرق مرحب کوبید، که کلاهخود و سر را درهم شکست.[3] مرحب به زمین افتاد، فریاد خوشحالی مسلمین در فضا طنینانداز شد.
یهودیان که کشته شدن مرحب را مشاهده کردند، وحشتزده به قلعه پناهنده شدند و فوراً درب قلعه را بستند. علی (علیه السلام) بهسمت دروازه حمله کرد و دربی را که چند مرد جنگی به سختی آن را باز و بسته میکردند، از جا کند و بر روی خندق انداخت، تا دیگر مسلمانان بتوانند از روی آن عبور کرده، وارد قلعه شوند.[4]
به این ترتیب پس از ساعاتی، قلعه محکم و مقاوم خیبر به دست توانای علی (علیه السلام) فتح شد و خیبر با آن همه اسلحه و مهمات و نیرویی بالغ بر 20هزار نفر، به دست 1400 نفر از مسلمانان فتح شد.[5]
پینوشت:
[1]. ر.ک: طبری، تاريخ طبرى، ترجمه ابو القاسم پاينده، اساطير، تهران:1375، ج3، ص1146-1147
[2]. ر.ک: مسلم، صحیح مسلم، دارالجیل، بیروت، بی تا ،ج7، ص121
بخاری، صحیح بخاری، دارطوق النجاه،1422ق، ج5، ص18
ذهبی، تاريخ الاسلام ، بيروت، دار الكتاب العربى:1413، ج2، ص47
[3]. ر.ک: طبری، تاريخ طبرى، ترجمه ابو القاسم پاينده، اساطير، تهران:1375، ج3، ص1146
شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، تهران:1380ش، ص113-114
[4]. ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، انتشارات اسلامیه، تهران:1380ش، ص114
این عبارت با کمی تفاوت در تاریخ طبری نیز آمده است: طبری، تاريخ طبرى، ترجمه ابو القاسم پاينده، اساطير، تهران:1375، ج3، ص1146
[5]. ر.ک: واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن:1966، ج2،ص689
افزودن نظر جدید