بهائیت حامی صلح یا خشونت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائیان که اکنون خود را انسانهای اخلاقمدار و حامیان صلح مینمایانند، روزهای سیاهی در تاریخ به نام ایشان ورق خورده و پرونده سیاهی در زمینه قتل و غارت، کشتار و ترور از خود به جای گذاشتهاند. زمان نشان داده که این فرقه هنگامی که در جایگاه قدرت قرار گرفته چگونه یاغی و بیرحم گشته و حال که در انزوا به سر میبرد، دم از صلح و الفت در بین جوامع میزند. اینک به چندی از کشتارها و ترورهای ایشان اشاره میکنیم:
فتنه قلعه شیخ طبرسی در مازندران: بعد از واقعه بدشت، ملا محمدعلی بارفروش بههمراه قرةالعین به سمت مازندران حرکت میکنند. از مهمترین وقایع این دوره رویداد قلعه شیخ طبرسی در مازندران بود که به رهبری ملا محمدعلی بارفروش به وجود آمد. در این آشوب، آنان قلعه شیخطبرسی را پایگاه خود قرار دادند و اطراف آن را خندق کندند و خود را برای جنگ با قوای دولتی آماده ساختند؛ از سوی دیگر بر مردمی که در اطراف قلعه زندگی میکردند هجوم آورده و به قتل و غارت ایشان پرداختند، بهگونهای که یکی از بابیان مینویسد: «جمعی رفتند و در شب یورش برده، ده را گرفتند و یکصدوسی نفر را به قتل رسانیدند، تتمه فرار نموده، ده را حضرات اصحاب حق خراب نمودند و آذوقه ایشان را جمیعا به قلعه بردند».[۱] در این زمان سعیدالعلماء مازندرانی در بابل، حکم به ارتداد و تکفیر این گروه داد. مردم با کمک قوای دولتی بر آنان پیروز شدند و با کشته شدن ملا محمدعلی بارفروش در جمادیالثانی ۱۲۶۵ه ق، فتنه بابیان در مازندران فروکش کرد.
ترور شهید ثالث: قتل ملا محمدعلی برغانی ملقب به شهید ثالث از علمای بزرگ شیعیان توسط بابیان و با برنامهریزی قرهالعین صورت گرفت. محمدمصطفی بغدادی بهائی از همراهان قرةالعین درباره این جنایت میگوید: «قرةالعین به این عبد که در آن وقت کودکی ده ساله بودم فرمودند که به آنها (بابیان همراه با قرةالعین) بگویم: جمیع از قزوین خارج شوید زیرا اتفاق عظیمی در قزوین خواهد افتاد که از حدوث آن واقعه قزوین به لرزه خواهد افتاد و خون شما ریخته خواهد شد، در حالیکه خداوند برای شما کارهای مهمی مقدر فرموده مخصوصا برای تو و پدرت شیخمحمد». وی میگوید هنگام مراجعت به خانه از من پرسیدند که مراجعت کن و بپرس چرا شیخ صالح کریمی و ملا ابراهیم محلاتی با ما از قزوین خارج نمیشوند؟ حضرت طاهره فرمود به آنها بگو: زمان شهادت شیخ صالح کریمی و ملا ابراهیم فرا رسیده است... بعد از پانزده روز ملا تقی رئیس علمای قزوین ترور شد. ملا محمدتقی رئیس علمای قزوین هرروز منبر میرفت و جنابان شیخ احمد احسايی و سیدکاظم رشتی و حضرت اعلی را سب و لعن میکرد. دشمنان ظالم این تهمت را به شیخ صالح و ملا ابراهیم نسبت دادند. ملا ابراهیم را شهید و ملاصالح را به طهران فرستادند در صورتی که آن دو مظلوم در قتل آن مرد لعین (ملا محمدتقی برغانی) دست نداشتند و از تهمت مبرا بودند».[۲] راستی چرا محمد مصطفی بغدادی که در آن روزگار کودکی دهساله بود و در قزوین هم حضور نداشت با قاطعیت مدعی عدم مداخله این دو تن میشود؟
ترور ناصرالدینشاه قاجار: در شوال ۱۲۶۰ سوءقصد بابیان به جان ناصرالدین شاه، با تیراندازی دو تن از آنان پیش آمد ولی ناکام ماند، با دستگیری این دو تن و پیگیریهای دولت معلوم شد که میرزا حسینعلی در طراحی و انجام این سوءقصد نقش محوری داشته است. عزیه خانم نوری خواهر حسینعلی در «تنبیه النائمین» این نسبت را تایید فرمودند. امانالله شفا مبلغ سابق بهائی نیز معتقد است ترور شاه با برنامهریزی و دستور شخص بهاءالله بوده است و صدها نفر قربانی جاهطلبی او شدند، و اگر چنین نبود چرا بهاءالله مضطرب گشت و خود را به سفارت روس میانداخته...[۳]
ترور رقبا: پس از تبعید حسینعلی به بغداد، این شهر و شهرهای نجف و کربلا مرکز فعالیت بابیان شد و روز به روز بر جمعیت ایشان افزوده میشد. شماری از سران بابیه خود را (موعود بیان) خواندند. به نوشته میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی (ص ۳۰۳) «کار به جایی رسید که هرکس از خواب برمیخاست، تن را به لباس این دعوی میآراست» و به نوشته شوقی افندی: فقط در بغداد ۲۵ نفر این مقام را ادعا کردند (نیز عزیه خانم نوری ص ۴۲ـ۴۳) بیشتر این مدعیان با طراحی میرزا حسینعلی و همکاری میرزا یحیی کشته و یا از ادعای خود دست برداشتند.
ترور زوار با نظارت رؤسا: حضور بابیان در کربلا و نجف مشکلات دیگری نیز بهوجود آورد به نوشته برخی منابع بهائی[۴] در عراق شیوه بابیان براین بود که شبهای تار به دزدیدن ملبوس، نقدینه و کفش و کلاه زائران اماکن مقدسه بپردازند و به تعبیر میرزا حسینعلی: «در اموال ناس غیر اذن تصرف مینمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه میشمردند».[۵] علاوه بر آن، در میان خود بابیها نیز بازار آدمکشی رونق داشت و برخی منابع بابی از دخالت میرزاحسینعلی در این فجایع خبر دادهاند.[۶] این بود نمونهای از وحشیگریهای این قوم که خود را مدعی صلح عمومی و غیر میدانند، برای تحقیقات بیشتر به تاریخ مراجعه کرد تا رسواییهایی ایشان تا حدودی آشکار شود.[7]
پینوشت:
[1]. نقطة الکاف، ص101، تألیف حاجی میرزا کاشانی، به سعی و اهتمام ادوارد برون، انتشارات مطبعه بریل در لیدن از بلاد هلاند، 1910.
[2]. ابولقاسم افنان، چهار رساله تاریخی درباره قرهالعین، ص۳۷
[3]. امانالله شفا، نامهای از سن پتلو ۳۱۶
[4]. قرن بدیع، ص 104، شوقیافندی، ترجمه نصرالله مودت، چاپ دوم با تجدید نظر، مؤسسه معارف بهائی بلسان فارسی 1992.
[5]. اشراق خاوری، ۱۳۲۷ش، ج۷ ص۱۳۰
[6]. عزیهخانم نوری، ص۱۵-۱۶ برای فهرست پیروان باب از گزارشها کاری میرزا حسینعلی در عراق، عزیه خانم نوری، مقدمه ص2-4
7. کلیک کنید...
افزودن نظر جدید