نظر علمای اهل سنت در تقبيح يزيد

  • 1394/05/20 - 08:40
خوشبختانه بر خلاف آن‌چه که از ابن تیمیّه و ابن کثیر و غزالی و ابن العربی مالکی در توجیه جنایات یزید وجود دارد، بعضی از عالمان منصف اهل سنّت نه تنها اعمال یزید را تقبیح کرده‌اند، بلکه خوشنودی و رضایت او از شهادت امام حسین علیه السلام را موجب لعن و نفرین او دانسته‌اند. ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقه می‌گوید: «اهل سنت...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خوشبختانه بر خلاف آن‌چه که از ابن تیمیّه و ابن کثیر و غزالی و ابن العربی مالکی در توجیه جنایات یزید وجود دارد، بعضی از عالمان منصف اهل سنّت نه تنها اعمال یزید را تقبیح کرده‌اند، بلکه خوشنودی و رضایت او از شهادت امام حسین علیه السلام را موجب لعن و نفرین او دانسته‌اند.
ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقه می‌گوید: «اهل سنت درباره کفر یزید اختلاف نظر دارند؛ گروهی بر این باورند که یزید کافر است و ملعون؛ گروه دوم می‌گویند: یزید کافر نیست؛ گروه سوم بر این عقیده‌اند: که راه درست آن است که توقف کرده و یزید را تکفیر و لعن نکنیم.»[1]
در مورد یزید بلاذری در کتاب خود این‌گونه نقل می‌کند: «قال الواقدی وغیره فی روایتهم: لما قتل عبد الله بن الزبیر أخاه عمرو بن الزبیر خطب الناس فذکر یزید بن معاویة فقال: یزید الخمور، ویزید الفجور، ویزید الفهور ویزید القرود، ویزید الکلاب، ویزید النشوات، ویزید الفلوات، ثم دعا الناس إلی اظهار خلعه وجهاده، وکتب علی أهل المدینة بذلک. [2] واقدی و غیر او روایت کرده‌اند: هنگامی‌که عبدالله بن زبیر به قتل رسید، برادرش عمرو بن زبیر برای مردم خطبه خواند و از یزید بن معاویه این‌گونه یاد کرد: یزید شراب‌خوار و فاجر و زن‌باز و بوزینه‌باز و سگ‌باز و اهل ولگردی در دشت و بیابان‌هاست. سپس از مردم خواست که او را از خلافت کنار گذارند و برای مردم مدینه حکم جهاد فرستاد.»
بی‌توجهی یزید به نماز:
یزید نه تنها نسبت به شراب، بلکه نسبت به مهم‌ترین واجب دینی یعنی نماز نیز بی‌اعتنا بوده و گاهی می‌خوانده و گاهی نمی‌خوانده است. و به تعبیری کاهل الصلاة بوده است.
«وقد کان یزید... فیه أیضاً إقبال علی الشهوات، وترک بعض الصلوات فی بعض الأوقات. [3] همچنین یزید بر شهوات تمایل داشت، و بعضی از نمازهایش در بعضی اوقات ترک می‌شد(به خواندن نماز بی‌اعتنا بوده و کاهلی می‌کرد).»
لاأُبالی‌گری محض با عنوان خلیفه پیامبر:
عیّاشی‌های جوان مسند نشین و لاأُبالی‌گری او مردم مدینه را وادار به شورش علیه وی کرد. گروه اعزامی به پایتخت پس از دیدار با خلیفه و با این که هدایای با ارزشی گرفته بودند، لب به توبیخ وی گشودند، منذر بن زبیر که صد هزار درهم پاداش گرفته بود به مردم مدینه گفت: «إنّ یزید واللّه لقد أجازنی بمائة ألف درهم وإنّه لایمنعنی ما صنع إلیّ أن أخبرکم خبره وأصدّقکم عنه، واللّه إنّه لیشرب الخمر، وأنّه لیسکر حتّی یدع الصلاة. وعابه به‌مثل ما عابه به أصحابه الذین کانوا معه وأشدّ. [4] یزید اگر چه صد هزار درهم به من هدیه داده است، ولی این هدیه نمی‌تواند از بازگویی حقایق مانع شود، به خدا سوگند یزید شراب می‌نوشد و آن‌قدر در حال مستی به سر می‌برد که نماز را ترک می‌کند. سپس دیگران هم همانند او، بلکه شدیدتر از بدی‌های یزید گفتند و او را سرزنش کردند.»
یکی دیگر از همین افراد می‌گوید: «قال عبدالله بن أبی عمرو بن حفص بن المغیرة المخزومی... إنّی لأقول هذا وقد وصلنی وأحسن جائزتی، ولکنّ عدوّ اللّه سِکّیر خِمّیر. [5] جوایز ارزنده یزید مانع از گفتن حقایق نمی‌شود، من او را دشمن خدا که همیشه در حال مستی و شرب خمر است دیدم.»
ذهبی هم در مورد یزید می‌نویسد: «کان ناصبیّاً فظّاً غلیظاً، یتناول المسکر ویفعل المنکر، افتتح دولته به قتل الحسین، وختمها بوقعة الحرّة. [6] یزید ناصبی (دشمن امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام) و خشن و تندخو بود، شرب خمر می‌کرد و اعمال زشت انجام می‌داد، حکومتش را با کشتن و به شهادت رساندن حسین آغاز کرد و با حادثه خونین حرّه (قتل عام مردم مدینه) پایان بخشید.»
آلوسی در تفسیر خود درباره جمله‌ای از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) می‌نویسد: منظور آن حضرت از این جمله، یزید و حکومت او بوده است: «أعوذ بالله سبحانه من رأس الستین وإمارة الصبیان، یشیر إلی خلافة یزید الطرید لعنه الله تعالی علی رغم أنف أولیائه لأنها کانت سنة ستین من الهجرة. [7] این جمله رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) که فرمود: (پناه می‌برم به خدای سبحان از ابتدای سال شصت و حکومت بچه‌ها) اشاره دارد به خلافت یزید رانده شده، که علی‌رغم محبت دوست‌دارانش خداوند او را لعنت کند. چرا که او در ابتدای سال شصت هجری حکومت می‌نمود.»
تفتازانی در شرح العقائد النسفیّه می‌گوید: «والحقّ أنّ رضا یزید به قتل الحسین، واستبشاره بذلک، وإهانته أهل بیت الرسول ممّا تواتر معناه، لعنة اللّه علیه، وعلی أنصاره وأعوانه. [8] حق این است که رضایت یزید به قتل و شهادت حسین و خوشحالی او پس از شنیدن خبر آن و توهینش به اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) تواتر معنوی دارد و خبرش بسیار مشهور است، لعنت خدا بر او و یارانش باد.»
لعن یزید:
در مورد لعن یزید از احمد بن حنبل هم نقل شده است: «فإنها قطیعة رحم وأنه لا یحل واستدل بها أیضاً علی جواز لعن یزید علیه من الله تعالی ما یستحق، نقل البرزنجی فی الإشاعة والهیثمی فی الصواعق إن الإمام أحمد لما سأله ولده عبدالله عن لعن یزید قال کیف لایلعن من لعنه الله تعالی فی کتابه فقال عبدالله قد قرأت کتاب الله عزوجل فلم أجل فیه لعن یزید. فقال الإمام إن الله تعالی یقول: (فهل عسیتم إن تولیتم أن تفسدوا فی الأرض وتقطعوا أرحامکم * أولئک الذین لعنهم الله.)[محمد/22،23]. [9] قطع رحم جایز نیست، و هم‌چنین به آن استدلال نموده‌اند بر جواز لعن یزید، که بر او باد از طرف خداوند، آن‌چه او را مستحق است. برزنجی در کتاب الاشاعه و هیثمی در کتاب صواعق المحرقه از امام احمد بن حنبل نقل نموده‌اند: که وقتی پسرش عبدالله در مورد لعن یزید از او پرسید، در جواب گفت: چگونه لعن نکنم کسی را که خداوند او را در قرآن، لعن نموده است؟ عبدالله گفت: قرآن را خواندم و لعن یزید در آن نیافتم. احمد بن حنبل آیه 22 و 23 سوره محمد را خواند و گفت: خداوند می‌فرماید: پس اگر به حکومت رسیدید، می‌خواهید در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندیتان را ببرید؟ اینانند که خدا لعنتشان کرده است.»
کفر یزید:
یافعی هم از علمای اهل سنت، یزید را تکفیر نموده است: «قال الیافعی: واما حکم من قتل الحسین، أو أمر بقتله، ممّن استحلّ ذلک فهو کافر. [10] یافعی می‌گوید: از جمله کسانی که کافر محسوب می‌شوند کسی است که حکم و یا امر به قتل حسین (علیه السّلام) نموده است.»
آلوسی مفسر بزرگ اهل سنت در بحث مفصلی درباره یزید می‌گوید: «وعلی هذا القول لا توقف فی لعن یزید لکثرة أوصافه الخبیثة وارتکابه الکبائر فی جمیع أیام تکلیفه ویکفی ما فعله أیام استیلائه بأهل المدینة ومکة فقد روی الطبرانی به سند حسن «اللهم من ظلم أهل المدینة وأخافهم فأخفه وعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین لا یقبل منه صرف ولا عدل»... وقد جزم بکفره وصرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزی وسبقه القاضی أبویعلی، وقال العلامة التفتازانی: لا نتوقف فی شأنه بل فی إیمانه لعنة الله تعالی علیه وعلی أنصاره وأعوانه، وممن صرح بلعنه الجلال السیوطی علیه الرحمة وفی تاریخ ابن الوردی.... وهذا کفر صریح فإذا صح عنه فقد کفر به ومثله تمثله بقول عبد الله بن الزبعری قبل إسلامه: لیت أشیاخی الأبیات، وأنا أقول: الذی یغلب علی ظنی أن الخبیث لم یکن مصدقاً برسالة النبی (صلی الله علیه وسلم) وأن مجموع ما فعل مع أهل حرم الله تعالی وأهل حرم نبیه علیه الصلاة والسلام وعترته الطیبین الطاهرین فی الحیاة وبعد الممات وما صدر منه من المخازی لیس بأضعف دلالة علی عدم تصدیقه من إلقاء ورقة من المصحف الشریف فی قذر؛ ولا أظن أن أمره کان خافیا علی أجلة المسلمین،... ولو سلم أن الخبیث کان مسلماً فهو مسلم جمع من الکبائر ما لا یحیط به نطاق البیان، وأنا أذهب إلی جواز لعن مثله علی التعیین ولو لم یتصور أن یکون له مثل من الفاسقین، والظاهر أنه لم یتب، واحتمال توبته أضعف من إیمانه، ویلحق به ابن زیاد. وابن سعد. وجماعة فلعنة الله عز وجل علیهم أجمعین، وعلی أنصارهم وأعوانهم وشیعتهم ومن مال إلیهم إلی یوم الدین ما دمعت عین علی أبی عبد الله الحسین،... ولا یخالف أحد فی جواز اللعن بهذه الألفاظ ونحوها سوی ابن العربی المار ذکره وموافقیه فإنهم علی ظاهر ما نقل عنهم لا یجوزون لعن من رضی به قتل الحسین رضی الله تعالی عنه، وذلک لعمری هو الضلال البعید الذی یکاد یزید علی ضلال یزید. [11] بنابراین قول به خاطر کثرت أوصاف خبیثه یزید و ارتکاب گناهان کبیره‌ای که در طول أیام تکلیفش از او سر زد، بالخصوص آن‌چه در أیام استیلاء و تسلطش بر أهل مدینه و مکه مرتکب گردید جای شک و تردیدی در لعن یزید باقی نمی‌ماند. طبرانی با سند حسن روایت می‌کند: «خدایا کسی را که به أهل مدینه ظلم کرد و آن‌ها را ترساند تو نیز او را بترسان و بر او لعنت خود و تمام ملائکه و مردمانت را بر او فرو فرست، لعنتی که هیچ دافع و مانعی از آن وجود نداشته باشد.» و گروهی از علماء از جمله حافظ ناصر السنه «ابن جوزی» و قبل از او «قاضی أبویعلی» به کفر او و تصریح به لعن او جزم پیدا نموده بودند، و علامه تفتازانی دراین‌باره می‌گوید: تکلیف یزید و ایمان او برای ما روشن است و هیچ شک و تردیدی دراین‌باره نداریم، لعنت خداوند متعال بر او و بر أنصار و أعوان یزید باد، و از کسانی‌که تصریح به لعن یزید نموده است، جلال الدین سیوطی است و در تاریخ ابن وردی آمده است:... و این کفر صریحی برای یزید به حساب می‌آید و اگر این صحیح باشد، در حقیقت او کافر است و مثل همین است تمثل یزید به قول عبدالله بن زبعری که قبل از اسلام سروده است و یزید آن را تکرار کرد: لیت أشیاخی ببدر شهدوا تا آخر ابیات.
به اعتقاد و نظر من و آن‌چه بیشتر به ذهنم می‌رسد این است که یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان نداشته و آن‌چه که او بر أهل حرم خداوند تعالی و أهل حرم نبی اکرم (علیه الصلاه و السلام) و عترت طیبین و طاهرین او در زمان حیات و بعد از ممات و آن‌چه که از سیئات و معاصی از او سر زد، کمتر از این نیست که کسی ورقی از مصحف و قرآن کریم را در نجاست بیاندازد؛ و گمان نمی‌برم کارهایی که از یزید سرزده است، بر هیچ یک از مسلمانان مخفی باشد...، و بر فرض هم که بپذیریم یزید خبیث، شخص مسلمانی بوده است، او مسلمانی بوده که آن‌قدر گناه کبیره مرتکب شده، که در بیان نمی‌گنجد، و در نتیجه اعتقاد من متعیناً جواز لعن اوست و تصور نمی‌کنم  شخص دیگری مانند یزید با این همه فسق یافت شود، و ظاهر این است که او تا آخر عمر خود توبه نکرده، و احتمال توبه او ضعیف‌تر از احتمال إیمان اوست، و در این احکام، ابن زیاد و ابن سعد و جمعی دیگر ملحق به یزید هستند. پس لعنت خداوند (عزوجل) بر همه آنها و أنصار و أعوان و پیروان او و هر کس که به آنها میل نموده و این لعنت تا روز قیامت و تا هر زمان که چشمی تا روز قیامت برای أباعبدالله الحسین گریه می‌نماید بر او یزید باد،... و در جواز لعن با این ألفاظ و مانند این‌ها هیچ کس مخالفت ننموده مگر ابن عربی که قبلاً از آن سخن گفته شد... که او و بعضی از موافقین او لعن کسی را که راضی به قتل حسین باشد، را جایز ندانسته‌اند، و به جانم سوگند این اعتقاد همان ضلالت و گمراهی دور از مسیر حقی است که بیش از ضلالت و گمراهی یزید است.»
بنابراین می‌بینیم که عالمان اهل سنت که حب اهل بیت (علیهم السلام) را بر خود واجب می‌دانند، در برابر ظلم یزید به اهل بیت موضع خود را به خوبی مشخص نموده‌اند؛ و فقط برخی از بزرگان وهابی و محبان بنی‌امیه، از روی تعصب و دشمنی با اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به دفاع از یزید پرداخته و حتی امام حسین (علیه السلام)، آقای جوانان بهشت، سبط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، و از صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، را مقصر جلوه دادند، تا وظیفه خود را در برابر آل امیه، که در قرآن به «شجره ملعونه» تعبیر شده‌اند، ایفا نمایند.

پی‌نوشت:

[1]. الصواعق المحرقة في الرد على أهل البدع والزندقة، ابن حجر هیتمی، قاهره: شركة الطباعة الفنية المتحدة، 1385ق، ص220.
[2]. انساب الاشراف، بلاذری، بیروت: جمعیة المستشرقین الألمانیة، ۱۴۰۰ ق، ج ۵، ص ۳۱۹
[3]. البداية والنهاية، ابن كثير، بیروت: دار إحياء التراث العربی، 1408ق، ج 8، ص 252.
[4]. تاريخ الطبری، طبري، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج4، ص369.
الکامل فی التاريخ، ابن اثير، بیروت: دارصادر، 1386ق، ج4، ص104.
[5]. الأغاني، ابوالفرج اصفهانی، دار إحياء التراث العربی، ج1، ص52.
[6]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت: مؤسسه الرسالة، 1413ق، ج4، ص38.
[7]. تفسير الآلوسي، آلوسی، ج6، ص192.
[8]. عکس مقاله «دفاع ابن تیمیه از یزید»
[9]. تفسير الآلوسی، آلوسي، ج26، ص72.
[10]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ابن عماد حنبلي، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ج1، ص69.
[11]. تفسير الآلوسي، آلوسی، ج26، ص73.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.