تعریف عرفان از نظر عرفا و دانشمندان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تعاريفی که در کتب عرفا، برای عرفان بيان شده، بسیار متفاوت است و نمیتوان در يک عبارت منسجم ذکر کرد؛ زیرا هر عارفی، در پاسخ به اين پرسش که حقيقت عرفان چيست، پاسخی مناسب با حالات مخاطب و پرسشگر داده است؛ مثلاً در برابر مخاطب جاهطلب، عارف پاسخ میدهد: عرفان ترک جاه و پرهيز از شهرتطلبی است. اينگونه تعاريف را نمیتوان جامع و مانع دانست و نبايد آنها را در رديف تعاريف علمی به حساب آورد بلکه بايد تعريفهايی درخور حال اشخاص دانست، نه عموم مردمان.
قيصری در شرح خود بر فصوصالحکم، تعريفی علمی و فنی از عرفان ارائه کرده است: «عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حيث اسماء و صفات و مظاهرش، و علم به مبدأ و معاد و به حقايق عالم و چگونگی بازگشت آنها به حقيقت واحدی که همان ذات احدی حقتعالی است؛ و معرفت طريقت سلوک و مجاهده برای رهاساختن نفس از تنگناهای قيد و بند جزئيت و پيوستن آن به مبدأ خويش و اتّصافش به نعت کليت.»[1] تعریف قیصری از عرفان، عرفان کامل و جامعی است که از طریقهای وحیانی برآمده و سالک را به عالیترين مقامات رسانده باشد؛ گرچه عرفان مثبت کمالساز، عرفانی است که از دين وحيانی و حقيقی زاده شده باشد[2] اما میتوان مراتبی را برای عرفان براساس ميزان قرب به صفات الهی در نظر گرفت كه سادهترين مرتبه آنرا «تلاش برای وصول به حقيقت از راه زهد در دنيا» تعريف نمود.
عرفان در یک تقسیمبندی که دارای پیشینه طولانی است به دو بخش عملی و نظری تقسیم میشود؛ یکی از این دو بخش، بیشتر به سیر و سلوک و عمل تأکید دارد و دیگری بر معارف توحیدی ناظر است. نخستین آنرا «عرفان عملی» نام نهادهاند و دومین را با نام «عرفان نظری» میشناسند: «مسائلی که در عرفان عملی مطرح میشود، بیشتر به سیر و سلوک طریق عرفانی و چگونگی وصول انسان به کمال نهایی ناظر است؛ به بیان دیگر، در عرفان عملی از این بحث میشود که گام نهادن در کدام راه و انجام دادن چه اعمالی است که میتواند انسان را از قیود جزئی امکانی و مادی رها سازد و موجب قرب وی به حقتعالی و دستیابی به وصال او شود... به هرحال، در عرفان عملی کانون توجه انسان بر اعمال قلبی و باطنی است... از این روی، هدف اصلی عرفان عملی، هدایت این فعل و انفعالها و پاکسازی قلب از اموری است که «مهلکات» آن شمرده میشود و نیز آراستن آن به حالات و کمالاتی است که «منجیات» قلب است و به وصول انسان به کمال نهایی میانجامد.[3] به صورت خلاصه میتوان عرفان عملی را مجموعه دستورها و قواعد معطوف به اعمال و احوال قلبی در منازل و مقامات دانست که به حصول کمال نهایی انسان، یعنی مقام توحید میانجامد.[4]
عرفان نظری را نیز چنین تعریف کردهاند: «ترجمه و تعبیر حقایق و معارف توحیدی ...که عارف از راه شهود، در نهاییترین مرحله آن، به دست آورده باشد؛ شهودی که معمولا در پی ریاضت و عشق حاصل میشود.»[5] فناری نیز در مقدمه کتاب مصباحالانس عرفان عملی را علمالتّصوف و السّلوک دانسته و عرفان نظری را علمالحقائق و المشاهده و المکاشفه میداند.[6]
رابطه دوسویه این دو بخش از عرفان، امری مسلّم و روشن است؛ چه اینکه بیعمل کشف بر نمیآید و هر کشفی نیز عمل را خلوص میبخشد. در عرفان حقیقیِ اسلامی که برآمده از قرآن کریم و سنّت معصومین (علیهم السلام) است، عملی که بتوان با آن به کشف و شهود دست یافت، در قالب شریعت ارائه شده است. از دیگر سوی هرآنچه از مکاشفه نصیب عارف میشود، او را به راه شریعت رهنمون میشود. درواقع بین عرفان و شریعت هیچ دوگانگی وجود ندارد تا درباره نسبت آن دو سخن به میان آید. البته در باورهای برخی صوفیانِ مدّعی عرفان اسلامی، چنین سخنانی بیان شده که خود نشانه انحراف و خروج آنها از عرفان حقیقی و ناب قرآنی است. بسیاری از عارفان حقیقی به این مهم اشاره کردهاند. برخی از اهل تصوف نیز با اشاره به لزوم شریعت در عرفان، دیگر اهلخرقه را که از شریعت روی برتابیدند گمراه میدانند. سراج طوسی در کتاب مشهورش مینگارد: «طبقات صوفيه نيز از نظر معتقدات، با فقها و اصحاب حديث متّفقاند. علوم آنها را میپذيرند و در معانی و رسوم مخالفتی ندارند، مشروط بر اينكه آنان را، به دور از بدعت و تأثير هوا و هوس، شايسته پيروی و اقتدا يابند. همه علوم فقها و اصحاب حديث را همچون خود آنان میپذيرند و اگر كسي از صوفيه، به لحاظ درايت و فهم، به مرتبه آنان نرسد و احاطه علمی ايشان را نداشته باشد، وقتیكه در احكام شارعيه و حدود و سنن، دچار اشكال گردد، به آنان مراجعه میكند. اگر از آنان اجماع و اتفاقی در مسأله مورد نظر ببينند، همان را میپذيرند و در صورت اختلاف، اخذ به «احسن» و «اولی» نموده، آنرا كه به احتياط در دين و تعظيم فرمان الهی و اجتناب از نواهی شرعيه، نزديكتر باشد، ترجيح میدهند و هرگز در انديشه يافتن «رخصت»ها و تأويلات و توسعه و ركوب شبهات نيستند؛ برای اينكه اينها را بیاعتنايی به دين مبين و تخلّف از احتياط میدانند. اين است آنچه ما از مذاهب صوفيه و رسومشان در كاربرد علوم ظاهره و مبذوله و متداوله، ميان فقها و اصحاب حديث میشناسيم.[7]
پینوشت:
[1]. مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم، قیصری، داوود، انتشارات انوارالهدی، 1416، ص 10.
[2]. همان.
[3]. مبانی عرفان نظری، یزدان پناه، یدالله، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1388، ص 62-63.
[4]. همان، ص 72.
[5]. همان، ص 73.
[6]. مصباح الانس، فناری، محمد بن حمزه، انتشارات مولی، 1374، ص 27.
[7]. کتاب اللّمع فی التصوف، سراج طوسی، ابونصر، چاپ رینولد آلن نیکلسون ، لیدن 1914، چاپ افست تهران، بی تا، ص 10.
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب، فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، قم، نشر صهبای یقین، ص 44.
افزودن نظر جدید