نحلههای اسلامی تناسخیون
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اسلام مانند دیگر ادیان بزرگ توحیدی، تناسخ را مردود و باطل میداند؛ اما فرقههایی در اسلام و میان مسلمانان بهوجود آمدهاند که به نوعی به تناسخ قائل شده و از آن دفاع میکردهاند. ابنحزم اندلسی در کتاب معروفش به نام «الفصل فی الملل و ألاهواء و النحل» که در سه جلد پرحجم به چاپ رسیده است، طی بحثی با عنوان: «الکلام علی من قال بالتناسخ» از قول شخصی به نام احمد بن حابط نظریه «انتقال ارواح به نوع خود یا به غیر نوع خود» را نقل میکند.[1]
ابن حزم از محمدبنزکریای رازی نیز نقل میکند که در کتابش موسوم به «ألعلم الالهی» پس از نسبت تناسخ به فرقه «قرامطه» جواز تناسخ و حلول ارواح در صور بهایم و اجساد بهیمیه را مورد تأکید قرار میدهد. ابن حزم خود منکر تناسخ است و آنرا ادعای بدون دلیل و از خرافات میداند و معتقد است «آنچه موجب اشتباه فرقههای اسلامی شده، در آمیختن تناسخ با مسأله ثواب و عقاب و تجسّم اعمال است». او معتقد است پیدایش عقیده به تناسخ در میان بعضی فرقههای اسلامی تحت تأثیر عقاید هندویی و برهمنی بوده است. ابن حزم به تأثیر عنصر مانوی در رسوخ عقیده تناسخ در میان مسلمانان نیز تأکید کرده و در پایان بخش مزبور، عقیده به تناسخ را موجب خروج از اسلام و فسق دانسته و آنرا کذب، باطل و خرافه خوانده و معتقد است حتی یک تن از پیامبران نیز در شریعت خود عقیده تناسخ را قبول نکرده است؛ از این رو اعتقاد به آن خروج از شرایع الهیه است.[2]
عبدالکریم شهرستانی در کتاب مشهورش الملل و النحل که به فرقهشناسی و تاریخ عقاید کلامی اختصاص دارد، در یکی از فصول پایانی کتابش بحثی درباره تناسخیه کرده و میگوید: «و گروه تناسخیه از ایشان، به تناسخ ارواح در بدنها قائل شدند و به انتقال روح از شخصی به شخصی، و گفتند که هرچه از راحت و نعمت، محنت و مشقت[به انسان] رسد، جزای فعلی است که در آن بدنِ دیگر، به هم رسانیده بود از نیکی و بدی. و زعم ایشان آن است که آدمی همیشه به یکی از دو امر مبتلاست: یا به فعل و یا به جزا، و آنچه در حال به آن مبتلاست، یا جزای عملی است که پیشتر کرده است و یا جزای عملی که منتظر مکافات آن است. و بهشت و دوزخ در همین بدنهاست. و اعلی علّیین درجه پیغمبری است و أسفل سافلین: درجه حیه است.»[3]
بههرصورت به نظر میرسد اولین گامهای تناسخ در میان مسلمانان بین غُلات یافت شد. فرقههای مختلف، مثل حارثیه، حربیه و بَیانیه و دیگر فرقههای غلات، مثل خَطّابیه، راوندیه، جناحیه، مُخَمَّسه و عَلبائیه، نیز به نوع دیگری از تناسخ اعتقاد داشتند. آنها بر این باور بودند که روح الهی در امامشان تناسخ یافته است.[4] البته شایان ذکر است که این باور در حال حاضر و با توجه به باورهای شرقیان «آواتار» نام گرفته است.
غیر از غُلات، نام چند تن از معتزلیان که از نظریهپردازان مهم معتزلی نیستند، در شمار معتقدان به تناسخ آمده است. احمد بن خابِط/حابِط (متوفی 232) و احمد بن ایوب بن بانوش/مانوش و فضل حَدَثی، شاگردان نَظّام، و فرقه حِماریه که به احمد بن خابط منسوباند، عبدالقاهر بغدادی و به تبع او ابوالمظفر اسفراینی و ابنابیالعوجاء (زندیق مشهور) را هم به فهرست معتزلیان تناسخی افزودهاند.[5]
پینوشت:
[1]. الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، بیروت، دارالمعرفه، 1986، ج 1، ص 110.
[2]. الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ابن حزم، بیروت، دارالمعرفه، 1986، ج 1، ص 90.
[3]. توضیح الملل: ترجمه ملل و النحل، جلالی نائینی سید محمدرضا، اقبال، 1361، ص 435.
[4]. المقالات و الفرق، اشعری، سعد بن عبداللّه اشعری، چاپ محمدجواد مشکور، تهران، 1361، ص 26و39و59؛ مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، اشعری، علی بن اسماعیل، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن، 1400/1980، ص 6؛ الفرق بین الفرق، بغدادی، عبدالقاهربن طاهر، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص 272ـ273.
[5]. الفرق بین الفرق، بغدادی، عبدالقاهربن طاهر، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ص 273-277؛ کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، شهرستانی، محمد بن عبدالکریم احمد، چاپ آلفرد گیوم ، قاهره، [بی تا]، ج 1، ص 60ـ62.
[6]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 61.
افزودن نظر جدید