نگاه نمودن به صورت امیرالمؤمنین عبادت است...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در فضیلت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، از طریق چند تن از صحابه از پیامبر اکرم نقل گردیده است که: «النظر إلی وجه علی عبادة. نگاه نمودن به صورت امیرالمؤمنین عبادت است.»
راویان این حدیث از صحابه
یکی از راویان این حدیث، ابنمسعود صحابی است که حدیث او هشت طریق دارد، که چند طریق آن صحیح شمرده شده است؛ [1] راوی دیگر این حدیث عمران بن حصین است که حدیث او طبق نظر حاکم نیشابوری صحیح میباشد؛ [2] از جابر نیز برای این حدیث، دو سند موجود است؛ [3] معاذ بن جبل نیز با دو سند، این روایت را نقل نموده است؛ [4] در دو سند این حدیث، انس از پیامبر این فضیلت را نقل کرده است؛ [5] این حدیث را ابوبکر با چند سند نقل نموده است که در تاریخ دمشق آمده است؛ [6] حدیث ثوبان هم در تاریخ دمشق نقل شده است؛ [7] و همچنین در تاریخ دمشق این حدیث با سه سند از عایشه نقل گردیده است؛ [8] از عثمان هم این حدیث منقول است. [9]
بحث در سند روایت
تعدد طرق این روایت باعث تقویت و علم به صدور روایت است، و طبق قاعدهای که ابنتیمیه بیان نموده است، تعدد طرق باعث تقویت اسناد روایات میشود تا جایی که علم به صدور برای انسان حاصل میشود، حتی اگر راویان روایت، فاجر و فاسق هم باشند، باز روایت تقویت میشود و علم به صدور آن سر جایش باقی است. متن سخن ابنتیمیه: «فإن تعدد الطرق وکثرتها یقوی بعضها بعضاً حتی قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجاراً فساقاً فکیف إذا کانوا علماء عدولاً ولکن کثر فی حدیثهم الغلط.[10] تعدد طرق و کثرت طرق روایت، تقویت کننده روایات است، و برخی روایات برخی دیگر را تقویت میکنند، تا آنجایی که علم به صدور آن حاصل میشود، هرچند راویان آن انسانهای فاجر و فاسق باشند؛ چه رسد به این که راویان عالمان عادل باشند و حدیثشان هم پر از غلط باشد.»
همچنین ملا علی قاری قاعده دیگری را بیان کرده است که تعدد طرق روایت، یک روایت ضعیف را به روایت حسن تبدیل میکند. [11] و سخاوی نیز از نووی و بیهقی نقل کرده است که آنها تعدد طرق را باعث تقویت روایت و تبدیل آن به حسن دانستهاند. [12]
نظرات علمای اهل سنت در مورد حدیث
حاکم نیشابوری سه سند از این حدیث را آورده و هر سه را صحیح دانسته است. [13] هیثمی در مجمع الزوائد یکی از اسناد طبرانی به این حدیث را صحیح میداند. [14] سیوطی در تاریخ الخلفاء، بعد از ذکر حدیث از معجم طبرانی و مستدرک حاکم، آن را حسن دانسته و سپس از هشت صحابه در این کتاب و به یازده صحابه در جایی دیگر این حدیث را منتسب میداند. [15] ابنحجر هیثمی در کتاب صواعق، این حدیث را حسن دانسته است. [16] در کتاب نظم المتناثر و همچنین فتنی در تذکرة الموضوعات، این تعداد را متواتر دانستهاند، و فتنی گفته: «با این که بعضی از رجالیون همه این احادیث را واهی دانستهاند، نمیتوان آن را متروک و منکر، و نه در رتبه بعدی، ضعیف قریب، بلکه تبدیل به روایت حسن گردیده است.»[17]
معنای حدیث
معنایی که ابناثیر از این حدیث نموده است به این صورت است: «هنگامی که علی نمایان شود و مردم او را ببینند، میگویند: لا اله الا الله، این جوان عجب شرافتی دارد، لا اله الا الله، این جوان عجب علمی دارد، لا اله الا الله، این جوان عجب کرامتی دارد، لا اله الا الله، این جوان عجب تقوایی دارد، لا اله الا الله، این جوان عجب شجاعتی دارد و به این صورت نظر به او مردم را به سوی کلمه توحید رهنمون میگردد.»[18]
نتیجه
همانطور که نقل گردید، این حدیث به اعتراف برخی علمای اهل سنت، از متواترات است. همچنین چند سند صحیح یا حسن در آن وجود دارد و سندهایی که آنها را مورد مناقشه قرار ندادهاند. بنابراین میتوان برخورد بعضی از رجالیون اهل سنت [19] را با احادیث فضائل اهل بیت ملاحظه نمود، که روایت متواتر را جعلی و باطل مینامند. سؤال این است که اگر این فضیلت درباره دیگر خلفا یا صحابه دیگری نقل میشد، چه عکس العملی از آنان دیده میشد؟ آیا احتیاجی به بررسی سندی در آن احادیث لازم میدانستند؟ چرا فضائل امیرالمؤمنین، مورد بیمهری قرار میگیرد و در مورد این فضائل برخی از رجالیون میکوشند، با مفروض دانستن جعلی بودن آن، به هر صورتی که امکان دارد، و با تضعیف یک راوی، گرچه دیگران او را تضعیف نکرده باشند، روایت را ضعیف جلوه دهند، و یا سخنی از احادیثی که نمیتوان آنها را تضعیف نمود، به میان نیاورند؟[20]
پینوشت:
[1]. ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1415 ق، ج 42، ص 350
حاکم نیشابوری، المستدرک، بیروت: دارالمعرفة، ج 3، ص 141
طبرانی، المعجم الکبیر، دار إحیاء التراث العربی، ج 10، ص 76
[2]. ابنمَردویه الإصفهانی، مناقب علیّ بن أبی طالب وما نزل من القرآن فی علیّ لملک الحفّاظ، قم: دارالحدیث، 1424 ق، ص 74
حاکم نیشابوری، المستدرک، بیروت: دارالمعرفة، ج 3، ص 141
[3]. ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1415 ق، ج 42، ص 350
[4]. همان، ج 42، ص 352
[5]. همان، ج 42، ص 354
ابنعدی جرجانی، الکامل، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1409 ق، ج 2، ص 340
[6]. ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1415 ق، ج 42، ص 350
[7]. همان، ج 42، ص 352
[8]. همان، ج 40، ص 9 و ج 42، ص 353 و ص 356
[9]. همان، ج 42، ص 355
[10]. ابنتیمیة، مجموعة الفتاوی، ج 18، ص 26
[11]. ملاعلی قاری، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1422 ق، ج8، ص340.
[12]. سخاوی، فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1403 ق، ج1، ص71.
[13]. حاکم نیشابوری، المستدرک، بیروت: دارالمعرفة، ج۳، ص۱۴۱.
[14]. هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۸، ج۹، ص۱۱۹. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[15]. سیوطی، تاریخ الخلفاء، مکه: دارالتعاون، ص۱۸۹. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[16]. ابنحجر هیثمی، الصواعق المحرقة: ص۱۷۷. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[17]. کتانی، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، مصر: دارالکتب السلفیة للطباعة والنشر، ص۲۴۳. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
فتنی، تذکرة الموضوعات: ص۹۷. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[18]. مجدالدین ابنأثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، قم: مؤسسة إسماعیلیان للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۳۶۴ ش، ج۵، ص۷۷. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[19]. ابنجوزی، الموضوعات، مدینه منوره: المکتبة السلفیة، ۱۳۸۶ ق، ج ۱، ص ۳۶۰
[20]. به برخورد ابنجوزی نسبت به این حدیث نظاره کنید: ابنجوزی، الموضوعات، مدینه منوره: المکتبة السلفیة، ۱۳۸۶ ق، ج ۱، ص ۱۷ و ص ۳۶۰ -۳۶۳.
افزودن نظر جدید