اختلاف عجیب پیرامون زادگاه زرتشت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از مهمترین ابهامات زندگی زرتشت، اختلاف نظر عجیب پیرامون زادگاه او است. در منابع پهلوی (متون زرتشتی به زبان فارسی میانه) زادگاه زرتشت، سرزمینی به نام «ایرانویج» بود. سنّت زرتشتی، این سرزمین را همان «آذربایجان» دانسته است. مکتوبات ایرانی عصر اسلامی نیز با تبعیت از موبدان زرتشتی همین نظر را مطرح کردند. در حالیکه امروزه زبانشناسان این نظر را رد کردهاند، چه اینکه زبانِ اوستا (و گویش گاهانی)، زبان شرق فلات ایران است، نه سرزمینهای غرب فلات ایران.
امروزه متخصصین اوستاشناسی احتمال میدهند که مغان مادی به دروغ، ایرانویج را با آذربایجان (که موطن مغان بود) مطابقت دادند تا خود را به زرتشت منسوب کنند. اکنون دانشمندان ایرانشناس باور دارند که «ایرانویج» همان خوارزم است. هم قرائن کهن تاریخی و هم بررسیهای زبانشناسی این نظریه را اثبات میکند. البته باید توجه داشت که منظور، همان خوارزم بزرگ است. برخی نیز زادگاه زرتشت را در حوالی کَشَفرود (شمال خراسان) دانستهاند. اما نظری که به حقیقت نزدیکتر است (بر اساس دیدگاه خانم مری بویس) این است که موطن اصلی زرتشت، ناحیهای در جنوب روسیه امروزی بود.[1] خانم مری بویس (از برترین و مشهورترین زرتشتیپژوهان معاصر) ناحیهای در قزاقستان امروزی را به عنوان زادگاه زرتشت معرفی کرده است.[2]
پس برخی مکان تولد زرتشت را آذربایجان دانسته اند.[3] برخی ری،[4] بعضی نیز بلخ[5] و خوارزم. حتی تنی چند از مورخین کلاسیک شرقی، فلسطین را به عنوان موطن اصلی زرتشت و محل تولد او معرفی کرده اند (و معتقدند که زرتشت شاگرد یکی از شاگردان ارمیای نبی بود که نفرین شد و سپس به سوی فلات ایران گریخت).[6] در مجموع نمیتوان صلح و سازشی بین نظرات مختلف ایجاد کرد. زادگاه زرتشت هم مانند زمان زندگی او در هالهای از ابهام است![7] به راستی چگونه میتوان این فاصله چند هزار کیلومتری را نادیده گرفت؟
پینوشت:
[1]. ژاله آموزگار و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زردشت، تهران: نشر چشمه. 1386، ص 22-24.
[2]. مری بویس، زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع.بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، 1391، ص 17.
[3]. سرپرسى سایکس، تاریخ ایران، ترجمه: سید محمد تقى فخر داعى گیلانى، تهران: نشر افسون، 1380. ج 1 ص 135
محمد مهدى ملايرى، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، تهران: انتشارات توس، 1379. ج 6، ص 308.
ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، 1378، ص 43-45.
[4]. محمد مهدى ملايرى، همان، ج 6، ص 308.
ابراهیم پورداود، همان، ص 43-45.
[5]. والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 67.
ابراهیم پورداود، همان، ص 43-45.
[6]. تاريخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران: نشر اساطير، 1375. ج ۲، ص ۴۵۶
ابو سليمان بناكتى، روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب، مشهور به تاريخ بناكتى، ناشر: انجمن آثار ملى، تهران، ۱۳۴۸، ص ۳۳
ابن اثير جزرى، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى،۱۳۷۱، ج ۳، ص ۱۰۵
شرف الدين قزوينى، المعجم في آثار ملوك العجم، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1383. ص ۲۲۵
[7]. ابراهیم پورداود، همان، ص 46.
حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، تهران: نشر دنیاى کتاب، 1375. ج ۴ ص ۲۸۸۳
دیدگاهها
یک انقلابی
1393/12/27 - 16:21
لینک ثابت
http://hamazoor.com/persian
saman
1393/12/27 - 17:50
لینک ثابت
سلام. در دین زرتشتی چیزی به
افزودن نظر جدید