معاد جسمانی در نظر شیخیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اعتقاد امامیه در خصوص معاد جسمانی آن است که همین بدنی که مرکب از عناصر مادی است، در آخرت محشور میشود و پاداش و عذاب به آن تعلق میگیرد. اما شیخ احمد احسایی گرچه در ظاهر، اصل معاد جسمانی را، که در قرآن و روایات بر آن تأکید شده است، میپذیرد، اما بهگونهای سخن میگوید که گویا تنها معاد روحانی را قبول دارد و معاد جسمانی را قبول ندارد.[۱]
وی مدعی شد که آدمی دارای دو جسم است؛ جسم اول، همین بدن دنیوی و ظاهری است که در قبر، تجزیه میشود و به طبیعت بازمیگردد و این جسم، دربردارندهٔ حقیقت انسانی نیست؛ چون با کاهش و افزایش آن، نامهٔ اعمالش، کاهش و افزایش پیدا نمیکند؛ یعنی اینگونه نیست که با لاغر شدنِ شخص، مقداری از گناهان وی هم کاهش پیدا کند.[۲] جسم دوم، جسمی است که از عناصرِ مثالی و لطیفِ زمین هورقلیا تشکیل شده است و همین جسم، در قیامت محشور خواهد شد و فناپذیر نخواهد بود.[۳] او قائل است، جسمِ دوم قبل از مرگ، در دلِ جسمِ اول نهفته است و پس از زوال جسمِ اول در خاک، در قبر بر جای میماند اما به سبب لطافتش دیده نمیشود.[۴]
وی معتقد است، جسمی که حاملِ روح در عالم برزخ و صورت دهندهٔ آثار و قوای روح در حیات برزخی است، همین جسمِ دوم است.[۵] در لغتنامهٔ دهخدا، در توضیح واژهٔ هورقلیا آمده است: این کلمه، از کلمه عبری «هبل قرنیم» گرفته شده است که «هبل» به معنی هوای گرم، بخار و تنفس و «قرنیم» به معنی درخشش و شعاع است، که رویهم، به معنی «تشعشع بخار» است. عدهای به نقل از ملا هادی سبزواری گفتهاند: «عالم هور قلیا، یکی از مخلوقات خداوند بوده که اجمالاً همان عالم مثال است و چون آن عالم، فوق این اقالیم سبعه است، اقلیم ثامن نام نهاده شده است.»[۶]
همین اعتقاد احسایی در خصوص معاد جسمانی سبب شد تا اولین بار، مرحوم محمد تقی برغانی، تکفیرش نماید و در پی آن، بعض اکابر و بزرگان شیعه در نجف و کربلا و قم نیز وی را تکفیر کنند. شیخ احمد مدعی است، این اعتقادش در خصوص معاد جسمانی، مطابق با اعتقاد جمیع مسلمانان و بر طبق فرمایش ائمه اطهار میباشد.[۷] حال آنکه باید گفت که او به خطا رفته است؛ چرا که در نظر سایر علمای شیعه، انسان با همین بدن مادی، محشور خواهد شد.
پینوشت:
[۱]. علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیهٔ کرمان، ص ۱۱۶، انتشارات مؤسسهٔ آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، ۱۳۹۲.
[۲]. احمد بن زین الدین احسائی، شرح العرشیة، ج ۲، ص ۱۸۹.
[۳]. احمد بن زین الدین احسائی، مجموعة الرسائل الحکمیة، ص ۳۰۸-۳۰۹.
[۴]. احمد بن زین الدین احسائی، شرح زیارت جامعهٔ کبیره، ج ۴، ص ۲۵-۲۸
[۵]. همان، ص ۲۹-۳۰
[۶]. لغتنامهٔ دهخدا؛ به نقل از: روزبهانی، در جستجوی حقیقت، ص ۳۷، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیهٔ قم، قم، ۱۳۸۸.
[۷]. احمد بن زین الدین احسائی، شرح زیارت جامعهٔ کبیره، ج ۴، ص ۳۶۵.
دیدگاهها
مهدی مازندرانی
1393/10/16 - 06:39
لینک ثابت
ببخشید شما که علم کافی در
meftah
1393/10/18 - 15:09
لینک ثابت
سلام علیکم، آن دسته از فلاسفۀ
افزودن نظر جدید