مراجع تقلید، برگ برنده تشیع

  • 1393/05/15 - 10:31
امروزه غرب و دشمنان اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) به دلیل ترس از جایگاه مرجعیت، به صورت چراغ خاموش سعی در تخریب جایگاه و ماهیت مراجع شیعه دارد، به نحوی که در شبکه‌های اجتماعی با جریان‌سازی منظم سعی در پیاده‌ کردن نقش شوم خود دارند. یکی از شبهه‌های وارده این گروه برای تخریب جایگاه مرجعیت نزد مسلمانان جهان این استکه نخستین بار انگلیس در سال ۱۹۱۴ با طرحی نقشه‌ای مرجعیت را در اسلام به وجود آورد!...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_امروزه غرب و دشمنان اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) به دلیل ترس از جایگاه مرجعیت، به صورت چراغ خاموش سعی در تخریب جایگاه و ماهیت مراجع شیعه دارد، به نحوی که در شبکه‌های اجتماعی با جریان‌سازی منظم سعی در پیاده‌ کردن نقش شوم خود دارند. یکی از شبهه‌های وارده این گروه برای تخریب جایگاه مرجعیت نزد مسلمانان جهان این است که نخستین بار انگلیس در سال ۱۹۱۴ با طرحی نقشه‌ای مرجعیت را در اسلام به وجود آورد! 
در کتاب وسائل الشیعه، توقیع معروفی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) نقل شده است. ایشان به اسحاق بن یعقوب می‌فرمایند: در پیشامدهایی که رخ می‌دهد به راویان احادیث ما (فقهاء) مراجعه کنید که آن‌ها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان. [۱] بر اساس این روایت؛ تکلیف مردم در عصر غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) روشن شده و مراد از راویان حدیث که در روایت آمده‌‌ همان کسانی هستند که در اثر سر و کار داشتن زیاد با روایات و منابع دینی، توانایی استخراج احکام دینی را دارند. مراجع دینی به عنوان کار‌شناسان این فن بوده و مراجعه به کار‌شناس امری عقلی و در همه شئونات زندگی بشر لازم بوده و اختصاص به احکام دین ندارد، بلکه در تمامی رشته‌ها و نیازمندی‌ها، وضعیت به همین صورت است؛ یعنی یا باید هر کس خود پزشک باشد یا به پزشک مراجعه کند و یا خود باید مکانیک باشد و یا در امور فنی به مکانیک مراجعه نماید و ... . 
حال، اگر در زمینه احکام فقهی کسی خود کار‌شناس باشد نیازی نیست - بلکه جایز نیست - تقلید کند؛ ولی کسی که متخصص فن نیست باید رجوع به عالم کند؛ زیرا این دستور عقلای عالم و مورد پذیرش همه خردمندان است. خداوند نیز در ارشاد و تأکید بر آن فرموده است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ [۲] اگر نمی‌‏‌دانید از دانایان بپرسید. 
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «علما وارثان پیامبرا‌نند؛ چون پیامبران از خود درهم و دینار باقی نگذاشتند، بلکه احادیثی را به میراث گذاشتند. کسی که بخشی از آن‌را فراگیرد، همانا بهره‌ای فراوان برده است. پس بنگرید که دانش خود را از چه کسی می‌گیرید؟ همانا در میان ما (اهلبیت) در هر نسلی، عدالت پیشگانی هستند که علوم ما را از تحریف غلوّ کنندگان و شبهه‌های شبهه‌افکنان و تأویلات نابجای جاهلان، حفظ می‌کنند». [۳] هم‌چنین امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «علم را از حاملان آن فراگیرید و آن‌را به برادرانتان بیاموزید همان‌طور که علما آن‌را به شما آموختند». [۴] 
همان‌طور که گذشت تقلید در مذهب شیعه از عصر امامان آغاز شد که پیروانشان را به راویان حدیث و یاران نزدیک خود، ارجاع می‌دادند و گاهی یاران خود را به حضور در مساجد و مراکز عمومی برای فتوادادن و ارشاد مردم تشویق می‌کردند که این امر، احیاناً به علت فاصله زیاد میان شهر‌ها، فراهم نبودن امکانات ضروری برای مسافرت مردم و دشواری دسترسی به امام معصوم بود. در عصر غیبت صغری نیاز به تقلید در احکام شرعی بیشتر احساس شد و بنابر روایتی که از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نقل شد مرجع شناخت احکام در موضوعات جدید را فقیهانی معرّفی فرموده که دارای شرایطی هستند و مردم باید از آن‌ها تقلید کنند و این امر اختصاص به زمان خاصی ندارد. تقلید در کتاب‌های اصول فقه از قرن چهارم هجری به عنوان یک اصطلاح فنّی تعریف شد. اولین کسی که در میان شیعیان مقام مرجعیت خاص و عام را یافت، شیخ طوسی در قرن پنجم بود؛ لذا وی را «شیخ الطائفة» نامیدند و نظرات فقهی او مورد رجوع علمای دیگر نیز بود، اگرچه قبل از شیخ طوسی در قرن چهارم نیز اشخاصی مانند استادش شیخ مفید مرجع عام مردم و پناهگاه آنان در امر دینی و معنوی بودند. هم‌چنین اشخاصی؛ مانند ابن ابی عقیل عمانی، ابن ولید، بویژه شیخ صدوق (ره) بر طبق روایات و با حفظ متن روایات برای مردم کتاب فتوایی می‌نویسند، شیخ صدوق به تقلید از کتاب «طبیب من لا یحضره الطبیب»؛  (پزشک کسی که پزشک در دسترس او نیست)، کتاب «فقیه من لا یحضره الفقیه»؛  (مرجع و عالِم کسی که عالِم در دسترس او نیست)، را می‌نویسد و همواره علمای شیعه خود را متعهد به پاسخ‌گویی به مسائل شیعیان و گاهی حتی سائر مذاهب اسلامی می‌دانستند و در هیچ برهه‌ای از زمان این امر تعطیل نگردید، اما اوج آن در زمان شیخ طوسی (ره) بود؛ چون گرچه پاسخ‌گویی به مسائل مردم امری عادی و ملموس بود، ولی چون حکومت‌ها معمولاً سنی مذهب بودند علما و کتاب‌های آن‌ها علاوه بر مسائل عبادی عام به امور جزئی و مسائل جدید نیز می‌پرداختند تا این‌که -به گفته شیخ طوسی در اول کتاب مبسوط به شیعه طعنه زدند که شما در مسائل فرعی جدید مطلبی ندارید؛ لذا خود وی دست به کار شده و کتاب «المبسوط» را که بیشتر به فروع ریز فقهی پرداخته به نگارش در می‌آورد و با توجه به عظمت شیخ چندین قرن علما از سفره پر نعمت وی بهره بردند و کمتر کسی بر خلاف نظر او چیزی می‌گفت تا زمان ابن ادریس حلّی (ره) که این سد شکسته شد و فقها جرأت کردند نظرات شیخ طوسی را به چالش علمی بکشانند. [۵]

منابع: 
[۱]وسائل الشیعه، جلد ۲۷، باب۱۱
[۲]سوره نحل، آیه ۴۳
[۳]کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۳۲، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. 
[۴]همان صفحه ۳۳
[۵]گرجی، ابوالقاسم، ادوار اصول الفقه، ص ۳۸، نشر میزان، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش

تولیدی

دیدگاه‌ها

هشدار: افغاني تروا مرگ بر افغاني هاي داعشي تروا

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.