ولايت صوفيانه

  • 1393/04/03 - 07:00
از مسائلي که ميان شيعيان و صوفيه مشترک بوده و از اهميت بسيار زيادي برخوردار است، مساله ولايت است. در اين ميان صوفيه با تحريف مصداق «ولي» براي اقطاب خود جايگاهي همانند امام(علیه السلام)، بلکه بالاتر متصور هستند تا جایگاه امام(علیه السلام) را به ناحق برای قطب تصویر کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از مسائلي که ميان شيعيان و صوفيه مشترک بوده و از اهميت بسيار زيادي برخوردار است، مساله ولايت است. لذا در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل است که می‌فرمایند: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ: عَلَى الصلاة و الزكاة وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الولاية. قَالَ زرارة فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ الولاية أَفْضَلُ؛ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن...»‏ اسلام بر پنج چيز استوار است: نماز و زکات و حج و روزه و ولايت. زراره به امام مي‌گويد کدام از اينها برترند؟ فرمود ولايت برتر است چون ولايت کليد اينهاست و والي راهنماي به اينها... .[1]
شهيد مطهري در اين مورد مي‌گويد:
مسأله«انسان كامل» و به تعبير ديگر حجّت زمان مطرح است. عرفا و متصوفه روى اين مطلب خيلى تكيه دارند. مولوى مى‏گويد: «پس به هر دَوْرى وليّى قائم است» در هر دوره‏اى يك انسان كامل كه حامل معنويت كلى انسانيت است وجود دارد. هيچ عصر و زمانى از يك ولىّ كامل- كه صوفيه از او تعبير به «قطب» مى‏كنند- خالى نيست؛ و براى آن ولىّ كامل كه انسانيت را به طور كامل دارد مقاماتى قائل هستند كه از اذهان ما خيلى دور است. از جمله مقامات او تسلطش بر ضماير يعنى دلهاست، بدين معنى كه او يك روح كلى است محيط بر همه روحها، تا آنجا كه مى‏گويد:
دل نگه داريد اى بى‏حاصلان
در حضور حضرت صاحبدلان

و تا آنجا كه مى‏گويد: آن شيخ (يعنى آن پير) از انديشه آن طرف واقف شد:

شيخ واقف گشت از انديشه‏اش
شيخ چون شير است و دلها بيشه‏اش‏

مسأله ولايت در شيعه معمولًا به آن معناى خيلى -به اصطلاح- غليظش مطرح است، به معنى حجّت زمان كه هيچ زمانى خالى از حجّت نيست: وَ لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْارْضُ بِاهْلِها؛ يعنى هيچ وقت نبوده و نخواهد بود كه زمين از يك انسان كامل خالى باشد؛ و براى آن انسان كامل مقامات و درجات زيادى قائل‏اند و ما در اغلب زيارتها كه مى‏خوانيم، به چنين ولايت و امامتى اقرار و اعتراف مى‏كنيم؛ يعنى معتقديم كه امام داراى چنين روح كلى است. ما در زيارت مى‏گوييم (اين را همه ما هميشه مى‏خوانيم و جزء اصول تشيع است):«اشْهَدُ انَّكَ تَشْهَدُ مَقامى وَ تَسْمَعُ كَلامى وَ تَرُدُّ سَلامى» من گواهى مى‏دهم كه تو الآن وجود مرا در اينجا حس و ادراك مى‏كنى، من اعتراف مى‏كنم كه تو سخنى را كه من الآن مى‏گويم:«السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىَّ بْنَ موسىَ الرِّضا» مى‏شنوى، من اعتراف مى‏كنم و شهادت مى‏دهم كه سلامى را كه من به تو مى‏كنم: السَّلامُ عَلَيْكَ، تو به من جواب مى‏دهى. اينها را هيچ كس براى هيچ مقامى قائل نيست. اهل تسنن (غير از وهّابيها) فقط براى پيغمبر اكرم قائل هستند و براى غير پيغمبر، براى احدى در دنيا چنين علوّ روحى و احاطه روحى قائل نيستند. ولى اين مطلب جزء اصول مذهب ما شيعيان است و هميشه هم آن را مى‏گوييم.[2]
اما صوفيه تفسيري غير از تفسير شيعه از ولايت دارند تا جايي که بعضي از صوفيه مقام ولايت را برتر از مقام نبوت مي‌دانسته‌اند و مدعي بوده‌اند که نبي علم وحي دارد و وليّ علم سرّ. وليّ به علم سرّ چيزها داند که نبي را از آن خبري نيست. از آنکه خضر ولي بود و موسي نبي. خضر علم لدني داشت و موسي از آن بي‌بهره بود.[3]
هر چند کساني از صوفيه که ميانه‌رو بودند و به حفظ شريعت علاقه مي‌ورزيدند اين دعاوي را باطل مي‌شمردند، اما غالب آنها مخصوصا بعد از عهد ابن‌العربي در بيان اهميت مقام اولياء تاکيد بسيار مي‌کردند. چنان که براي اولياء قايل به کرامات بودند و دعوي کرامات آنها را همچون معجزه مي‌پذيرفتند.[4]،[5]
برخي از ايشان ولایت را به دو مرتبه عامه و خاصه تقسیم کرده و برای هر قسم مراتب و درجاتی متصور شده‌اند. ايشان معتقدند هر مومنی در مقام ایمان و قرب به حق، دارای درجه‏ای از مقام ولایت است که آن را ولایت عامه می‏گویند؛ اما ولایت خاصه، ویژه کسانی است که قربشان به حق در نهایت سفر اول است که خود مرتبه ولایت کلیه شمسیه و جزئیه قمریه دارد. ولایت کلیه شمسیه که بالاترین مرتبه ولایت است، ویژه مقام ذوات مقدس چهارده معصوم (علیهم السلام) است و گروهی که به طور مستقیم تحت تربیت ائمه بوده‌اند و یا به واسطه رشته ارادت و تربیت به ایشان می‏رسند، در حد مراتب استعدادی خود بر حسب نص صریح از جانب آن ذوات مقدس مامور به دعوت و ارشاد و تزکیه قلوب می‏باشند.[6]
و در جاي ديگر چنين بيان کرده اند که «با رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام(صلي الله عليه و آله) معنویت و روحانیت او در وجود علی(عليه السلام) جلوه نمود و سپس در هر زمان در وجود مظهری جلوه کرد تا به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) متجلی شد و اشعه انوار آن در وجود او لیای حق [اقطاب] ظاهر و هویداست.[7]
با توجه به مطالبي که بيان گرديد معلوم شد که صوفيه با به کاربردن اساسي ترين رکن اعتقادي شيعه به نام "ولايت"، سعي کرده تا مغالطه‌اي در مصداق ولي و تفريع بر نوع ولايت ايشان به کار برده و به نوعي از آن استفاده ابزاري کند و تمام صفاتي که شيعه براي امامان معصوم خود (عليهم السلام) قائل است را بر اقطاب بار نموده و از جايگاه امامان معصوم(عليهم السلام) براي تثبيت موقعيت قطب و مقام او استفاده کنند. لذا در برخي موارد که مستقيما نام امام نيامده، اقدام به مغالطه نموده و معني حجت خدا را به قطب منحرف کرده است تا مقام قطب را تا مقام امام بالا ببرد. در جايي هم با بي‌شرمي تمام مقام قطب را از مقام نبي(صلي الله عليه و آله) بالاتر نشان مي‌دهد و حتي به اين هم بسنده نکرده و بر اقطاب خود سجده مي‌کنند و اين کاري است که هيچ‌گاه در ميان ائمه اثني عشر شيعه اتفاق نيفتاد. زيرا شيعيان معتقدند که سجده فقط بر خداوند بلند مرتبه جايز و رواست نه هيچ کس ديگر. همگي اين موارد نشان دهنده نقاط افتراق شيعيان از صوفيه است.
منابع:
1-الكافي ج 2، ص 19
2-مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏4، ص: 720، کتاب ولاءها و ولايت‌ها
3-ر.ک به پست"خضر پیامبری شریعت مدار"
4-ارزش ميراث صوفيه، ص 91؛
5-ر.ک به پست" کرامت اقطاب صوفيه دليل بر حقانيت ايشان نيست"
6-خورشید تابنده، چاپ دوم، انتشارات حقیقت، تهران، ۱۳۷۷ صفحه 16
7-رساله باب ولایت و راه هدایت، انتشارات حقیقت، تهران ۱۳۸۱ صفحه 119

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.