دین الهی یا دین خرافی؟

  • 1391/12/14 - 00:09
درسته که در زمان عیسی مسیح، مسیحیت دین الهی بوده ولی الآن دیگر دین الهی نیست چرا که مؤلفه‌های اصلی سازنده یک دین الهی و وحیانی را ندارد. آن مؤلفه‌ها عبارتند از: اعتقادات، اخلاقیات و احکام، که در مسیحیت هیچ یک از این موارد وجود ندارد.
مسیحیت دین الهی؟

کسی منکر این نیست که در ابتدا مسیحیت یک دین الهی بوده و منشأ الهی داشته، اما اینکه آیا این دین هم اکنون هم دین الهی است جای تردید است. البته مسلمانان با این دین همچون یک دین وحیانی برخورد می‌کنند؛ اما این دلیل نمی‌شود این دین را مورد نقد قرار ندهیم و سؤالاتی که در مورد آن در اذهان پیدا می‌شود را مطرح نکنیم.
 معیار الهی بودن و وحیانی بودن یک دین چیست؟ آیا اینکه یک آیین، منشأ الهی داشته باشد، حتی اگر صد و هشتاد درجه انحراف در آن پدید آمده باشد، می‌تواند یک آِیین وحدانی قلمداد گردد؟
مسیحیتِ امروز، از مسیحیتِ اولیه انحراف صد و هشتاد درجه‌ای دارد به گونه‌ای که بقول شاعر:
                                                                             بس‌که ببستند بر او برگ و ساز                       گر تو ببینی نشناسیش باز

یک آیین الهی، ترکیب می‌شود از: اعتقادات، اخلاقیات و احکام. این سه رکن، مؤلفه‌های اصلی سازنده یک دین است و اگر این سه مؤلفه، در یک دین وجود نداشته باشد، در حقیقت نمی‌تواند به عنوان دین قلمداد گردد؛ اما برای آنکه یک دین، دینی الهی تلقی گردد، اضافه بر آن، باید اعتقادات و احکام و اخلاقش، سرچشمه الهی و وحیانی داشته باشد. با این حساب آیا مسیحیت می‌تواند مدعی شود، آیینی الهی است؟
مسیحیت در همان گام اول، راه خود را از ادیان الهی جدا می‌کند؛ زیرا عقیده مسیحیت در مورد خداوند به گونه‌ای است که به بت پرستان بیشتر شباهت دارد تا ادیان توحیدی. خدا در ادیان توحیدی هرگز نه پدر دارد و نه متولد می‌گردد و نه می‌میرد و نه زنده می‌شود؛ و اساساً هیچ تحول و دگرگونی در آن پدید نمی‌آید؛ چرا که تغییرپذیری از ویژگی‌های عالم موجودات امکانی است؛ اما خداوند که خود خالق پدیده‌ها و تحولات در این عالم است و نشانه‌ای از نقص و نیاز در آن نیست، هرگز به این صفات متصف نمی‌گردد.
اما خدای مسیحیان، یک روز متولد می‌گردد، یک روز می‌میرد و روزی دیگر دوباره زنده می‌گردد. یک روز از مقام الوهیت نزول می‌کند و صفت بشر به خود می‌گیرد و یک روز دوباره عروج می‌کند و مقام خدایی خود را بار دیگر باز می‌یابد. این خدا همچون بشر مادر و پدر دارد [۱] و در عین برخورداری از صفات ابوت و بنوت، واحد هم هست [۲] و باز از همه شگفت‌آورتر اینکه مادر این خدا، یک بشر است و نه یک خدا که باید پرسید یک انسان چگونه می‌تواند خدا بزاید! و آیا اگر مادر، یک بشر باشد، پسر انسان نیست؟ و اگر پسر، خدا باشد مادر، خدا نیست؟
در بخش احکام، مسیحیت احکام بسیار محدودی دارد که همه آمیخته با خرافات است به گونه‌ای که اگر شخصی در هوا و فضای الهی تنفس کرده باشد، هرگز نمی‌تواند به خود بقبولاند این احکام، دستورات الهی است و خداوند به بندگان خود چنین دستوراتی را داده است. احکامی چون عشای ربانی که در آن شراب به عنوان خون مسیح و نان فطیر به عنوان گوشت مسیح تناول می‌گردد، هیچ‌گاه نمی‌تواند از جانب خداوند دستور داده شده باشد و اگر این خرافه‌ها را از مسیحیت حذف کنیم، برای این دین، شریعتی باقی نمی‌ماند که بتوان برای پیروی از دستورات خداوند به آن دست‌یافت. بدین سبب است که مسیحیت هیچ حرامی ندارد و همه‌چیز برای آنان حلال است.
البته نداشتن احکام شریعتی در مسیحیت منشأ تاریخی دارد؛ چرا که حضرت مسیح در همان اوایل اعلام شریعت خود که هنوز در مرحله تبلیغ شریعت خود قرار داشت، به نظر مسیحیان به قتل رسید و به باور مسلمانان به آسمان صعود کرد و به جز یاران اندک، جامعه‌ای که حضرت عیسی در آن احکام الهی را پیاده کند؛ هنوز تکوین نیافته بود. بدین‌جهت است که مسیحیت نه احکام اجتماعی دارد و نه احکام حکومتی زیرا هنوز بستر احکام اجتماعی فراهم نشده بود.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع
(۱) انجیل / نامه اول پولس به تیموتاوس، باب ۱ / آیات ۱- ۴ و نامه دوم آیه ۲
(۲) همان، باب ۲، آیه ۵

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.